کلمه جو
صفحه اصلی

equitable


معنی : منصف، متساوی
معانی دیگر : منصفانه، آزرمانه، دادورانه، برابر نگرانه، با انصاف، آزرمین، (حقوق) وابسته به قوانین انصاف (رجوع شود به: equity)، وابسته به دادگاه انصاف

انگلیسی به فارسی

منصف، متساوی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: equitably (adv.), equitableness (n.)
(1) تعریف: characterized by fairness; just.
مترادف: evenhanded, fair, fair-minded, honest, impartial, just, unprejudiced
متضاد: discriminatory, inequitable, unfair
مشابه: candid, even, objective, open-minded, principled, reasonable, square, tolerant, unbiased, valid

- He dealt with his children in an equitable manner in his will.
[ترجمه ترگمان] او با فرزندان خود به شیوه ای عادلانه رفتار می کرد
[ترجمه گوگل] او با فرزندان خود به نحوی عادلانه در اراده خود مقابله کرد

(2) تعریف: in law, pertaining to or applying in the equity courts, as distinguished from courts of the common law.

• just, honest, fair
in an equitable system, everyone is treated equally; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] عادلانه، منصفانه، مبتنی بر قاعده انصاف
[ریاضیات] عادلانه، منصف

مترادف و متضاد

منصف (صفت)
just, square, fair, unprejudiced, equitable

متساوی (صفت)
equal, equitable

impartial


Synonyms: candid, cricket, decent, disinterested, dispassionate, due, ethical, even-handed, even-steven, fair, fair and square, fair shake, fair-to-middling, honest, impersonal, just, level, moral, nondiscriminatory, nonpartisan, objective, proper, proportionate, reasonable, right, rightful, square, square deal, stable, unbiased, uncolored, unprejudiced


Antonyms: biased, disproportionate, partial, prejudiced, unequitable, unfair, unjust, unreasonable


جملات نمونه

1. equitable treatment
رفتار منصفانه

2. an equitable price
قیمت عادلانه

3. He has urged them to come to an equitable compromise that gives Hughes his proper due.
[ترجمه ترگمان]او از آن ها خواسته است تا به یک سازش عادلانه برسند که به شرکت هیوز درست باشد
[ترجمه گوگل]او از آنها خواسته است که به مصالحه ای عادلانه دست یابند که به او کمک می کند

4. Each person must have an equitable share.
[ترجمه ترگمان]هر فرد باید سهم مساوی داشته باشد
[ترجمه گوگل]هر شخص باید سهم عادلانه داشته باشد

5. The beneficiaries will acquire an equitable interest and, therefore, an equitable lease.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه افراد ذی نفع یک مورد عادلانه و در نتیجه یک اجاره عادلانه به دست خواهند آورد
[ترجمه گوگل]ذینفعان یک منافع عادلانه به دست می آورند و بنابراین یک اجاره عادلانه خواهند داشت

6. For example your own columns continually describe Equitable as if it is bankrupt, in trouble, or in crisis.
[ترجمه ترگمان]برای مثال، ستون های خود به طور مستمر Equitable را توصیف می کنند، گویی که ورشکسته شده، یا در بحران یا در بحران
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال ستون های خود را به طور مداوم توصیف Equitable به عنوان اگر آن را ورشکسته، در مشکل، و یا در بحران است

7. In each case two ingredients lead to more equitable educational experiences.
[ترجمه ترگمان]در هر مورد، دو جز به تجربیات آموزشی برابر منجر می شوند
[ترجمه گوگل]در هر مورد دو ماده تشکیل دهنده منجر به تجربیات تحصیلی عادلانه تر می شود

8. However, the change in the equitable interests must be evidenced.
[ترجمه ترگمان]با این حال، تغییر در منافع منصفانه باید مشهود باشد
[ترجمه گوگل]با این حال، تغییر در منافع عادلانه باید اثبات شود

9. It provides a reasonably equitable and comprehensive service to the whole population at remarkably small cost.
[ترجمه ترگمان]این شرکت خدمات عادلانه و منصفانه ای را برای کل مردم با هزینه بسیار کوچک فراهم می کند
[ترجمه گوگل]این خدمات را به طور قابل توجهی به طور کلی و جامع برای کل جمعیت در هزینه های قابل توجهی کوچک فراهم می کند

10. But the rebels introduced an equitable tax system and an agrarian reform program, distributing land to poor villagers.
[ترجمه ترگمان]اما شورشیان یک سیستم مالیاتی عادلانه و یک برنامه اصلاح ارضی را معرفی کردند و زمین ها را به روستاییان فقیر تقسیم کردند
[ترجمه گوگل]اما شورشیان سیستم مالیاتی عادلانه و یک برنامه اصلاحات ارضی را ارائه دادند و زمین را برای روستاییان فقیر توزیع کردند

11. The Equitable debacle has brought renewed accusations of mis-selling and turned a spotlight on the effectiveness of regulation.
[ترجمه ترگمان]افتضاح Equitable اتهامات جدید فروش نادرست را به ارمغان آورده است و بر اثربخشی مقررات نظارت دارد
[ترجمه گوگل]تحریم های عادلانه اتهامات تجدیدنظر به فروش غیرمستقیم را به بار آورد و توجه به اثربخشی تنظیمات را جلب کرد

12. Equitable does not allow paid-up contracts, so policyholders have to encash their plans or continue to make contributions.
[ترجمه ترگمان]Equitable به قراردادهای پرداختی اجازه نمی دهد، بنابراین policyholders باید برنامه خود را اولویت بندی کنند و یا به مشارکت ادامه دهند
[ترجمه گوگل]Equitable اجازه نمی دهد تا قراردادهای پرداخت شده، به طوری که بیمه گذاران باید برنامه های خود را تسلیم کنند و یا به مشارکت ادامه دهند

13. Presumably the reason why the bank has an equitable proprietary interest is that the law imposes a constructive trust.
[ترجمه ترگمان]احتمالا دلیل اینکه چرا این بانک یک منفعت اختصاصی منصفانه دارد این است که این قانون یک اعتماد سازنده را تحمیل می کند
[ترجمه گوگل]احتمالا دلیل اینکه بانک دارای یک منافع انحصاری است این است که قانون اعتماد سازنده را تحمیل می کند

14. It left the old equitable assignment untouched, and it may be used still.
[ترجمه ترگمان]این کار، تکلیف equitable را دست نخورده باقی گذاشت، و هنوز هم ممکن است مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه گوگل]این وظیفه عادلانه قدیمی را دست نخورده باقی گذاشت و ممکن است هنوز استفاده شود

an equitable price

قیمت عادلانه


equitable treatment

رفتار منصفانه


پیشنهاد کاربران

قابل تسهیم ( به صورت سهام شرکتی )

برابر

بدون تبعیض

واقعی

عادلانه


کلمات دیگر: