کلمه جو
صفحه اصلی

disbar


معنی : از شغل وکالت محروم کردن
معانی دیگر : (حقوق) ممنوع الوکاله کردن، سلب صلاحیت (از وکیل) کردن

انگلیسی به فارسی

(حقوق) از شغل وکالت محروم کردن


اختلاف نظر، از شغل وکالت محروم کردن


انگلیسی به انگلیسی

• expel a lawyer from the legal profession

دیکشنری تخصصی

[حقوق] ممنوع الوکاله کردن وکیل، تعلیق جواز وکالت وکیل توسط دادگاه

مترادف و متضاد

از شغل وکالت محروم کردن (فعل)
disbar

جملات نمونه

1. The lawyer was disbarred from practicing again.
[ترجمه ترگمان]وکیل دوباره از تمرین محروم شده بود
[ترجمه گوگل]وکیل از تمرین دوباره مجبور شد

2. The lawyer was disbarred from practice when he was round guilty of unlawful acts.
[ترجمه ترگمان]زمانی که او در مورد اقدامات غیرقانونی مجرم شناخته شد، وکیل از عمل برکنار شد
[ترجمه گوگل]وقتی وکیل متهم به انجام اقدامات غیرقانونی شد، وکیل از عمل رد شد

3. An eminent judge has been disbarred for accepting bribes.
[ترجمه ترگمان]یک قاضی برجسته برای قبول رشوه از کار اخراج شده
[ترجمه گوگل]یک قاضی برجسته برای پذیرش رشوه رد شده است

4. His poor health disbarred him from further service in the army.
[ترجمه ترگمان]سلامت poor او را از خدمت بیشتر در ارتش معاف کرد
[ترجمه گوگل]سلامت ضعیف او از خدمت در ارتش خشمگین شد

5. They disbarred the lawyer from practice.
[ترجمه ترگمان]اونا وکیل رو از کار اخراج کردن
[ترجمه گوگل]آنها وکیل را از عمل نادیده گرفتند

6. The Referee Commission may disbar any official or competitor who does not comply with this regulation.
[ترجمه ترگمان]کمیسیون داور می تواند هر مقام یا رقیبی را که مطابق با این مقررات عمل نکرده است لغو کند
[ترجمه گوگل]کمیسیون داور ممکن است هر مقام یا رقیب را که با این مقررات موافق نیست، کنار بگذارد

7. The prosecutor in the case was recently disbar red and given a day in jail.
[ترجمه ترگمان]دادستان در این پرونده به تازگی قرمز شد و یک روز در زندان به سر برد
[ترجمه گوگل]دادستان در پرونده اخیرا ناراضی بود و یک روز در زندان است

8. Roy learns that his political opponents plan to disbar him for an ethical lapse, but he vows to remain a lawyer until he dies.
[ترجمه ترگمان]روی آن یاد می گیرد که مخالفان سیاسی او قصد دارند او را برای یک مشکل اخلاقی از بین ببرند، اما او قول می دهد تا زمانی که او بمیرد، یک وکیل باقی بماند
[ترجمه گوگل]روی یاد می گیرد که مخالفان سیاسی او قصد دارند او را به خاطر اخلاقی شدن از بین ببرند، اما او قول می دهد تا تا زمانی که می میرد، یک وکیل باقی بماند

9. Anyway, through a number of slips, he got into trouble and was disbarred.
[ترجمه ترگمان]به هر حال، از طریق چند تکه کاغذ به دردسر افتاد و از کار برکنار شد
[ترجمه گوگل]به هر حال، از طریق تعدادی از لغزش ها، او به دردسر افتاد و ناراحت شد

10. Estrada was fired from his job as an assistant U. S. attorney and disbarred.
[ترجمه ترگمان]استرادا، به عنوان دستیار زیر، از شغل خود برکنار شد اس وکیل و disbarred
[ترجمه گوگل]استرادا از کار خود به عنوان دستیار وکیل مدافع S S اخراج شد و محروم شد

11. The bar association condemned the lawyer's actions but did not disbar him.
[ترجمه ترگمان]انجمن وکلا اقدامات وکیل را محکوم کرد اما او را اخراج نکرد
[ترجمه گوگل]انجمن بار، اقدامات وکیل را محکوم کرد، اما او را نادیده گرفت


کلمات دیگر: