کلمه جو
صفحه اصلی

contractor


معنی : پیمان کار، مقاطعه کار
معانی دیگر : هریک از طرفین قرارداد، پیمانگر، پیمانکار (به ویژه در امور ساختمانی)، کنترات چی

انگلیسی به فارسی

طرف مقاطعه، مقاطعه‌کار، پیمان کار


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who agrees by contract to do specified work or to supply goods at a certain price.

- They've hired a contractor to build an addition to their house.
[ترجمه مهدیس زورورز] آنها برای اینکه یک بخشی به خانه شان اضافهدکنند یک پیمانکار استخدام کرده اند.
[ترجمه ترگمان] آن ها یک پیمان کار برای ساخت یک جمع به خانه شان استخدام کرده اند
[ترجمه گوگل] آنها یک پیمانکار را استخدام کرده اند تا علاوه بر خانه خودشان را بسازند

(2) تعریف: something, esp. a muscle, that shortens or contracts.

• person who makes a contract; person who contracts to do a job (as in building project)
a contractor is a person or a company that does work for other people or companies, especially in the building industry.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] پیمانکار - مقاطعه کار
[حقوق] پیمانکار، مقاطعه کار

مترادف و متضاد

پیمان کار (اسم)
contractor

مقاطعه کار (اسم)
contractor

builder


Synonyms: constructor


جملات نمونه

1. the contractor submitted his estimate
کنتراتچی برآورد مخارج را فرستاد.

2. The style of house the contractor builds depends partly on the lay of the land.
[ترجمه ترگمان]سبک خانه ای که پیمان کار ساخته، تا حدودی به زمین و زمین بستگی دارد
[ترجمه گوگل]سبک خانه پیمانکار ساخته شده بستگی دارد تا حدی به زمین از زمین است

3. It criticises the main contractor for seriously erring in its original estimates.
[ترجمه ترگمان]این قانون، پیمان کار اصلی را به طور جدی در برآورده ای اولیه خود مورد انتقاد قرار می دهد
[ترجمه گوگل]از پیمانکار اصلی انتقاد می کند که به طور جدی در برآوردهای اولیه خود خطا می کند

4. The Tokyo contractor was asked to kick $ 6000 back as commission.
[ترجمه ترگمان]از پیمان کار توکیو درخواست شد تا ۶۰۰۰ دلار به عنوان کمیسیون در نظر گرفته شود
[ترجمه گوگل]پیمانکار توکیو خواسته بود که 6000 دلار به عنوان کمیسیون برپا کند

5. A contractor was hired to drain the reservoir and to excavate soil from one area for replacement with clay.
[ترجمه ترگمان]یک پیمان کار برای تخلیه مخزن و حفاری خاک از یک منطقه برای جایگزینی خاک رس استخدام شد
[ترجمه گوگل]یک پیمانکار برای تخلیه مخزن و استخراج خاک از یک منطقه برای جایگزینی با خاک رس استخدام شد

6. We'll need to employ a building contractor to do the work.
[ترجمه ترگمان]ما باید یک پیمان کار ساخت برای انجام کار استخدام کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید یک پیمانکار ساختمان را برای انجام این کار استخدام کنیم

7. Its main feature is that the chosen contractor offers a comprehensive package comprising the site and a completed building.
[ترجمه ترگمان]ویژگی اصلی آن این است که پیمان کار انتخاب شده یک بسته جامع متشکل از محل و یک ساختمان تکمیل شده را ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]ویژگی اصلی آن اینست که پیمانکار انتخابی یک بسته جامع شامل این سایت و یک ساختمان کامل را ارائه می دهد

8. Often we use a contractor to make use of the most-up-to-date machinery around.
[ترجمه ترگمان]اغلب ما از یک پیمان کار برای استفاده از ماشین های پیشرفته ترین به روز استفاده می کنیم
[ترجمه گوگل]اغلب ما از یک پیمانکار استفاده می کنیم تا از ماشین آلات به روز ترین در اطراف استفاده کنیم

9. Raytheon is a defense contractor and engineering concern.
[ترجمه ترگمان]Raytheon یک پیمان کار دفاعی و یک نگرانی مهندسی است
[ترجمه گوگل]Raytheon پیمانکار دفاعی و نگرانی مهندسی است

10. Contractor recordable and lost time accident rates were also a fraction of the industry average.
[ترجمه ترگمان]Contractor پیمان کار فرعی و نرخ تصادفات زمانی از دست رفته بخشی از میانگین صنعت بودند
[ترجمه گوگل]میزان تصادفات ضبط شده و گم شده پیماینده نیز جزئی از میانگین صنعت بود

11. The space agency and its contractor switched supplies to comply with environmental regulations.
[ترجمه ترگمان]آژانس فضایی و پیمان کار آن، تدارکات را برای مطابقت با مقررات زیست محیطی تغییر دادند
[ترجمه گوگل]آژانس فضایی و پیمانکار آن، قوانین مربوط به محیط زیست را تطبیق داده است

12. That of the contractor is to ensure a profit in doing so.
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب پیمان کار برای تضمین سود در انجام این کار است
[ترجمه گوگل]این از پیمانکار این است که در انجام این کار سود حاصل شود

13. She and Joe Greenspun, a building contractor, married in Detroit in 195
[ترجمه ترگمان]او و جو Greenspun، پیمان کار ساختمانی، در سال ۱۹۵ در دیترویت ازدواج کردند
[ترجمه گوگل]او و جو گرینسپون، پیمانکار ساختمان، در 195 دیترویت ازدواج کردند

14. It is the world's largest defence contractor and definitely not on the brink of going out of business.
[ترجمه ترگمان]این بزرگ ترین مقاطعه کار دفاع جهان است و قطعا در آستانه خروج از کسب وکار نیست
[ترجمه گوگل]این بزرگترین پیمانکار دفاعی جهان است و قطعا در آستانه خروج از کسب و کار نیست

پیشنهاد کاربران

پیمانکار


کلمات دیگر: