1. a citizen army
قشون مرکب از غیرنظامیان
2. every citizen was there
همه ی شهروندان آنجا بودند.
3. a good citizen observes laws
شهروند خوب قانون ها را رعایت می کند.
4. a private citizen
شهروند ناوابسته به دولت
5. a responsible citizen
یک شهروند وظیفه شناس
6. every single citizen
هر نفر شهروند
7. he is a citizen of france
او شهروند فرانسه است.
8. to become a citizen
شهروند شدن،تبعه شدن
9. the legal rights of every citizen
حقوق قانونی هر شهروند
10. Every citizen may claim the protection of the law.
[ترجمه ترگمان]هر شهروند ممکن است ادعای حفاظت از این قانون را داشته باشد
[ترجمه گوگل]هر شهروندی می تواند از قانون حمایت کند
11. He became a British citizen, thereby gaining the right to vote.
[ترجمه ترگمان]او به یک شهروند انگلیسی تبدیل شد و در نتیجه حق رای دادن را بدست آورد
[ترجمه گوگل]او به یک شهروند بریتانیایی تبدیل شد و در نتیجه حق رأی دادن را کسب کرد
12. He went into TV and got his first break playing opposite Sid James in the series "Citizen James".
[ترجمه ترگمان]او به تلویزیون رفت و اولین دستبرد او را در مقابل سید جیمز در سریال \"شهروند جیمز\" آغاز کرد
[ترجمه گوگل]او به تلویزیون رفت و اولین شکست خود را در مقابل سید جیمز در سری Citizen James به نمایش گذاشت
13. She became a US citizen.
[ترجمه ترگمان]او شهروند ایالات متحده شد
[ترجمه گوگل]او یک شهروند آمریکایی شد
14. When did you become a US citizen?
[ترجمه ترگمان]کی به یک شهروند آمریکایی تبدیل شدی؟
[ترجمه گوگل]هنگامی که شما یک شهروند آمریکایی شدید؟
15. He became a citizen in 197 thereby gaining the right to vote.
[ترجمه ترگمان]او در ۱۹۷ نفر شهروند شد در نتیجه حق رای بدست آورد
[ترجمه گوگل]در سال 1977 شهروند شد و در نتیجه حق رأی را کسب کرد
16. I don't appreciate being treated like a second-class citizen.
[ترجمه ترگمان]از اینکه مثل یه شهروند درجه دو باه ام رفتار کنی خوشم نمیاد
[ترجمه گوگل]من به عنوان یک شهروند درجه دو رفتار نمی کنم
17. A citizen must not be relieved from fulfilling the fundamental duties of citizens.
[ترجمه ترگمان]یک شهروند نباید از برآورده کردن وظایف اصلی شهروندان معاف شود
[ترجمه گوگل]یک شهروند نباید از انجام وظایف اساسی شهروندان آزاد شود
18. She is a prominent citizen of the town.
[ترجمه ترگمان]او یک شهروند برجسته شهر است
[ترجمه گوگل]او شهروند برجسته شهر است