کلمه جو
صفحه اصلی

duplicity


معنی : تزویر، دورویی، دولایی، ریا، دورنگی
معانی دیگر : فریب، نارو، دغل بازی

انگلیسی به فارسی

دورویی، دورنگی، تزویر، ریا، دولایی


دوگانگی، دورویی، ریا، تزویر، دورنگی، دولایی


انگلیسی به انگلیسی

• deception; being two-faced
duplicity is speech or action that aims to make people believe something which is not true.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] گنجاندن یا ادغام دو یا چند ادعا در یک سند، تزویر

مترادف و متضاد

تزویر (اسم)
artifice, wile, deception, falsification, duplicity

دورویی (اسم)
hypocrisy, duplicity, imposture, hanky-panky, dissimulation, guile, double-dealing

دولایی (اسم)
duplicity, gemination

ریا (اسم)
duplicity

دورنگی (اسم)
duplicity

deception


Synonyms: artifice, chicanery, cunning, deceit, dirty dealing, dirty pool, dirty trick, dirty work, dishonesty, dissemblance, dissimulation, double-dealing, dualism, duality, faithlessness, falsehood, fraud, guile, hypocrisy, Judas kiss, one-upmanship, perfidiousness, perfidy, skullduggery, stab in back, treacherousness, treachery, two-facedness, twoness


Antonyms: forthrightness, honesty, trustworthiness


جملات نمونه

1. the duplicity of a friend who also helps the enemy
دورویی دوستی که به دشمن نیز کمک می کند

2. The duplicity of the double - dealers reignited the hatred of the people.
[ترجمه ترگمان] دورویی the که نسبت به مردم ایجاد کرده بود
[ترجمه گوگل]دوگانگی نمایندگان مجرد، نفرت مردم را برانگیخت

3. They were accused of duplicity in their dealings with both sides.
[ترجمه ترگمان]آن ها به دورویی در معاملات خود با هر دو طرف متهم شده بودند
[ترجمه گوگل]آنها در رابطه با دو طرف متهم به دوگانگی شدند

4. Malcolm believed he was guilty of duplicity in his private dealings.
[ترجمه ترگمان]مالکوم معتقد بود که اون در معاملات خصوصی اون گناهکاره
[ترجمه گوگل]مالکوم معتقد بود که در معاملات خصوصی خود مرتکب گناه شده است

5. Paredes saw that neither diplomacy nor duplicity were of any avail and prepared to defend the city against attack.
[ترجمه ترگمان]Paredes شاهد بود که نه دیپلماسی و نه دورویی، هیچ سودی نداشتند و برای دفاع از شهر در برابر حمله آماده بودند
[ترجمه گوگل]پدیدز متوجه شد که نه دیپلماسی و نه دوگانگی هیچ فایده ای داشت و آماده دفاع از شهر در برابر حمله بود

6. Increasingly, Mr Kabila's duplicity and intransigence were seen by all as the chief obstacle to any such agreement.
[ترجمه ترگمان]به طور فزاینده ای، دوگانگی و ناسازگاری آقای کابیلا به عنوان مانع اصلی برای هر گونه توافقی تلقی می شد
[ترجمه گوگل]به هر حال، تقریبا تمامی کابیلا و ناسازگاری آقایان کابیلا به عنوان مانع اصلی هر توافقنامه ای دیده می شود

7. Nor will I tolerate any lying or duplicity.
[ترجمه ترگمان]من هیچ دروغ یا دورویی را تحمل نخواهم کرد
[ترجمه گوگل]من هیچ دروغ یا دوگانگی را تحمل نخواهم کرد

8. The easiest explanation of crater duplicity is that the impacting body was an asteroid with a close satellite.
[ترجمه ترگمان]ساده ترین توضیح گودال crater این است که بدن تاثیر گذار، یک خرده سیاره با ماهواره نزدیک است
[ترجمه گوگل]ساده ترین توضیح درباره دوگانگی دهانه این است که بدن ضربه ای یک سیارک با ماهواره نزدیک است

9. Creatures have no duplicity, like man.
[ترجمه ترگمان]موجودات موجودات duplicity مثل مردها ندارند
[ترجمه گوگل]موجودات دوپیتی ندارند، مانند انسان

10. I saw it most in our native duplicity.
[ترجمه ترگمان]من آن را از duplicity بومی خودمان دیده ام
[ترجمه گوگل]من آن را بیشتر در دوگانگی مادری خود دیدم

11. My life developed into a duplicity.
[ترجمه ترگمان]زندگی من به نوعی دوگانگی تبدیل شده بود
[ترجمه گوگل]زندگی من به دوگانگی تبدیل شد

12. His duplicity caused us to distrust him.
[ترجمه ترگمان]دورویی اون باعث شد که ما بهش اعتماد کنیم
[ترجمه گوگل]دوگانگی او باعث شد که ما او را بی اعتبار کنیم

13. But she could not keep up the duplicity.
[ترجمه ترگمان]اما تاب تحمل the را نداشت
[ترجمه گوگل]اما او نمی توانست دوپلیت را حفظ کند

14. Mercy, how he turned at the man's shameless duplicity.
[ترجمه ترگمان]مرسی، چطور به the بی شرمانه مرد نگاه کرد
[ترجمه گوگل]رحمت، چگونه او را در دوگانگی شرم آور مرد تبدیل شده است

The duplicity of a friend who also helps the enemy.

دورویی دوستی که به دشمن نیز کمک می‌کند.


پیشنهاد کاربران

خیانت، فریبکاری
دورویی، ریاکاری


کلمات دیگر: