کلمه جو
صفحه اصلی

arise


معنی : طلوع کردن، برخاستن، رخ دادن، بلند شدن، برامدن، قیام کردن
معانی دیگر : بلند شدن (از جا)، بالا رفتن، صعود کردن، فرازیدن، به وجود آمدن، ناشی شدن، رستن، ر  دادن، بوجود اوردن، طغیان کردن

انگلیسی به فارسی

برخاستن، بلند شدن، رخ دادن، ناشی شدن، به‌وجود آوردن، برآمدن، طلوع کردن، قیام کردن، طغیان کردن


بوجود می آیند، برخاستن، رخ دادن، بلند شدن، برامدن، طلوع کردن، قیام کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: arises, arising, arisen, arose
(1) تعریف: to come into view or existence; emerge.
مترادف: appear, come up, crop up, originate, show up
مشابه: dawn, emerge, form, offer, spring up

- Several unexpected topics arose during the discussion.
[ترجمه ترگمان] در طول این بحث چندین موضوع غیرمنتظره مطرح شد
[ترجمه گوگل] چندین موضوع غیر منتظره در جریان بحث ایجاد شد
- This question arises at every meeting, but we never seem to come to any agreement on the answer.
[ترجمه ترگمان] این سوال در هر جلسه مطرح می شود، اما به نظر نمی رسد که ما به هیچ توافقی بر روی پاسخ برسیم
[ترجمه گوگل] این سوال در هر جلسه ظاهر می شود، اما ما هرگز به نظر نمی رسد که به توافق برسیم
- Difficulties will inevitably arise despite all of our precautions.
[ترجمه ترگمان] علی رغم همه اقدامات احتیاطی ما، مشکلات به طور اجتناب ناپذیری بوجود خواهد آمد
[ترجمه گوگل] علیرغم تمامی اقدامات احتیاطی ما، مشکلات ناچیز خواهد ماند
- During the night, there arose a serious and unforeseen problem that had to be dealt with immediately.
[ترجمه ترگمان] در طول شب، یک مشکل جدی و پیش بینی نشده رخ داد که باید بلافاصله حل شود
[ترجمه گوگل] در طول شب، یک مشکل جدی و پیش بینی نشده وجود دارد که باید با آن برخورد شود

(2) تعریف: to move upward.
مترادف: ascend, climb, mount, rise
مشابه: go up, lift, scale, soar, tower

- Steam arose from the boiling water.
[ترجمه ترگمان] از آب جوش بخار برمی خاست
[ترجمه گوگل] بخار ناشی از آب جوش است

(3) تعریف: to result or issue (often fol. by "from").
مترادف: ensue, occur, proceed, result, stem
مشابه: derive, devise, emanate, emerge, happen, originate, rise, spring, start

- The problem arose from their lack of attention to what they were doing.
[ترجمه ترگمان] این مشکل از عدم توجه آن ها به آنچه که انجام می دادند سرچشمه می گرفت
[ترجمه گوگل] این مشکل ناشی از عدم توجه آنها به آنچه که انجام می دهند، ایجاد شد

(4) تعریف: to get up, as from sitting or sleep.
مترادف: get up, rise
متضاد: recline
مشابه: awake, stand, wake up

- He never arises before ten o'clock on Saturdays.
[ترجمه Sara] او هیچ وقت شنبه هاقبل از ساعت ۱۰ نمی آید
[ترجمه ترگمان] او هرگز تا ساعت ده شنبه پیش نمی آید
[ترجمه گوگل] او قبل از ظهر روز شنبه هرگز ظاهر نمی شود

• rouse, stir; get up, stand up; appear
when something such as an opportunity, problem, or new state of affairs arises, it begins to exist.

Simple Past: arose, Past Participle: arisen


دیکشنری تخصصی

[حقوق] ناشی شدن بروز کردن، بوجود آمدن
[ریاضیات] ناشی شدن، به وجود آمدن

مترادف و متضاد

طلوع کردن (فعل)
rise, appear, arise, bloom

برخاستن (فعل)
up, step up, rise, uprise, arise, get up, levitate

رخ دادن (فعل)
pass, arise, occur, happen, befall, outcrop, turn up, bechance, fall out

بلند شدن (فعل)
rise, arise, get up, levitate, ascend, mount, upheave, louden, uprear

برامدن (فعل)
rise, arise

قیام کردن (فعل)
arise, whomp up

come into being; proceed


Synonyms: appear, begin, come to light, commence, crop up, derive, emanate, emerge, ensue, flow, follow, happen, head, issue, occur, originate, result, rise, set in, spring, start, stem


get, stand, or go up


Synonyms: ascend, climb, jump, mount, move upward, pile out, rise, rise and shine, roll out, soar, stand, tower, turn out, wake up


Antonyms: lay, lie, sit


جملات نمونه

A wooden house arose in the horizon.

یک خانه‌ی چوبی در افق پدیدار شد.


1. women arise to demand their rights
زن ها قیام می کنند تا حق خود را بگیرند.

2. how did life arise on earth?
چگونه زندگی در جهان به وجود آمد؟

3. Instability may arise at times of change.
[ترجمه ترگمان]بی ثباتی ممکن است در زمان تغییر بوجود آید
[ترجمه گوگل]ناپایداری ممکن است در زمان تغییر ایجاد شود

4. Should the opportunity arise, I'd love to go to China.
[ترجمه ترگمان]اگر این فرصت پیش آید، من دوست دارم به چین بروم
[ترجمه گوگل]باید فرصتی ایجاد شود، من دوست دارم به چین بروم

5. Plant out the spring cabbage whenever opportunities arise.
[ترجمه ترگمان]هر زمان که فرصت ها افزایش یابند، کلم فصل بهار را انجام دهید
[ترجمه گوگل]هر زمان که فرصت ها بوجود می آیند کلمۀ بهار را از بین ببرید

6. Noisome vapours arise from the mud left in the docks.
[ترجمه ترگمان]بخار noisome از میان گل و لای در حال بالا آمدن است
[ترجمه گوگل]بخارات ناپایدار از گلهایی که در اسکله ها وجود دارند، بوجود می آیند

7. Only a finite number of situations can arise.
[ترجمه ترگمان]تنها تعداد متناهی از موقعیت ها می تواند بوجود آید
[ترجمه گوگل]فقط یک تعداد محدودی از شرایط ممکن است بوجود آید

8. The country's present difficulties arise from the reduced value of its money.
[ترجمه ترگمان]دشواری های موجود در کشور از ارزش کم پول این کشور ناشی می شود
[ترجمه گوگل]مشکلات کنونی کشور ناشی از کاهش ارزش پول آن است

9. The differences in size arise from the amount of sunshine each plant gets.
[ترجمه ترگمان]تفاوت در اندازه از میزان نور خورشید هر گیاه به دست می آید
[ترجمه گوگل]تفاوت در اندازه از میزان آفتاب هر گیاه می شود

10. The board acknowledges problems which arise from the newness of the approach.
[ترجمه ترگمان]هییت مدیره مشکلات ناشی از تازگی رویکرد را تایید می کند
[ترجمه گوگل]هیئت مدیره مشکلاتی را که از نوآوری این رویکرد ناشی می شود، تصدیق می کند

11. The problem may not arise, but there's no harm in keeping our powder dry.
[ترجمه ترگمان]مشکل ممکن است وجود نداشته باشد، اما هیچ ضرری ندارد که باروت ما را خشک نگه دارد
[ترجمه گوگل]مشکل ممکن است بوجود آید، اما در حفظ پودر خشک ما هیچ آسیبی نیست

12. Problems arise when the body's immune system is not functioning adequately.
[ترجمه ترگمان]مشکلات زمانی ایجاد می شوند که سیستم ایمنی بدن به اندازه کافی عملکرد نداشته باشد
[ترجمه گوگل]وقتی سیستم ایمنی بدن به درستی عمل نمی کند، مشکلات بوجود می آیند

13. Difficulties arise when people fail to consult their colleagues.
[ترجمه ترگمان]مشکلات زمانی بوجود می آیند که مردم نتوانند با همکاران خود مشورت کنند
[ترجمه گوگل]مشکلات زمانی بوجود می آیند که افراد با همکاران خود مشورت نکنند

14. An occasion may arise when you can use your knowledge of French.
[ترجمه ترگمان]یک موقعیت می تواند زمانی ایجاد شود که شما بتوانید از دانش خود از زبان فرانسه استفاده کنید
[ترجمه گوگل]هنگامی که شما می توانید از دانش خود را از فرانسه استفاده کنید، مناسبت ممکن است بوجود آید

15. Several interesting implications arise from these developments.
[ترجمه ترگمان]چندین مفهوم جالب از این پیشرفت ها ناشی می شود
[ترجمه گوگل]پیامدهای جالبی از این تحولات ایجاد شده است

This morning I arose at five.

امروز بامداد، ساعت پنج برخاستم.


Hossein arose to greet the professor.

حسین بلند شد که به استاد ادای احترام کند.


Smoke arose from the fire.

دود از آتش بلند می‌شد.


The smell of kebbab arose and filled the house.

بوی کباب متصاعد شد و خانه را فراگرفت.


How did life arise on earth?

چگونه زندگی در جهان به وجود آمد؟


A new problem has arisen.

مسئله‌ی تازه‌ای به وجود آمده است.


Dissatisfaction with your work arises from the fact that you are always late.

ناخشنودی از کار تو از آنجاست که همیشه دیر می‌آیی.


Women arise to demand their rights.

زن‌ها قیام می‌کنند تا حق خود را بگیرند.


اصطلاحات

if the occasion arises

اگر موقعیت ایجاب کند (فرصتی پدیدار شود)


پیشنهاد کاربران

نطفه بستن، شکل گرفتن


پیش امدن

پیش آمدن ( مثلا یک مشکل یا نیاز )

قد علم کردن، قامت برافراشتن

اتفاق افتادن

ظهور یافتن، پدیدار شدن، ایجاد شدن، به وجود آمدن

آشکار شدن

به وجود آمدن

مطرح شدن

ناشی شدن
برآمدن
نشات گرفتن از

پدید آمدن

Occur - apear
پدید امدن بوجود امدن رخ دادن

ب وجود آمدن

ایجاد شدن

برآمدن، برخاستن، پدیدار شدن

سر برآوردن

شروع به اتفاق افتادن

( . arise ( v
Meaning : come into being or begin to be noticed
Sentence 1
A new difficulty has arisen
Sentence 2
Use this money when the need arises
Sentence 3
This qs arises at every meeting
پیج اینستا : englishbook99
فالو کنید معلم کانون زبان ایران هستم هر سوالی داشتید کامنت کنید تا جواب بدم
پیج قبلیمو هک کردن و مجبور شدم اینو باز کنم فالو کنید

برای یادگیری بهتر زبان انگلیسی و همه زبانهای هندواُروپایی باید فرهنگ واژگان نوین نگاشت برابر این واژه در فارسی - رَستَن - است

Arise=appear
پدیدار شدن =Arise

1. to get up from sitting, lying, or kneeling; rise:
He arose from his chair when she entered the room.
2. to awaken; wake up:
He arose at sunrise to get an early start to the beach.
3. to move upward; mount; ascend:
A thin curl of smoke arose lazily from the cabin.
4. to come into being, action, or notice; originate; appear; spring up:
New problems arise daily.
5.
to result or proceed; spring or issue ( sometimes followed by from ) :
It is difficult to foresee the consequences that may arise from this action. After such destruction many problems in resettlement often arise.

appear
پیج ایسای منو فالو ککنید کلی اموزش زبان دارم
ihlnw. _
ihlnm. _
دوتاپیج رو فالو کونید


come into being or begin to be noticed. happen

نشعت گرفتن. . . سرچشمه گرفته شده از. .

بالا گرفتن

سر راه سبز شدن
سر و کله ی . . . پیدا شدن


کلمات دیگر: