کلمه جو
صفحه اصلی

aggravate


معنی : اضافه کردن، بدتر کردن، خشمگین کردن، خونکسی را بجوش اوردن
معانی دیگر : وخیم تر کردن، (عامیانه) ناراحت و عصبانی کردن، رنجه داشتن، اذیت کردن

انگلیسی به فارسی

بدتر کردن، اضافه کردن، خشمگین کردن


تشدید می شود، بدتر کردن، اضافه کردن، خشمگین کردن، خونکسی را بجوش اوردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: aggravates, aggravating, aggravated
مشتقات: aggravatingly (adv.), aggravator (n.)
(1) تعریف: to make worse.
مترادف: exacerbate, worsen
متضاد: allay, alleviate, appease, assuage, ease, heal, mitigate, moderate, quell, relieve, soothe
مشابه: deepen, exasperate, heighten, increase, intensify

- Her illness was aggravated by lack of sleep.
[ترجمه ترگمان] بیماری او به علت کمبود خواب تشدید شد
[ترجمه گوگل] بیماری او ناشی از کمبود خواب بود

(2) تعریف: (informal) to annoy or bother.
مترادف: annoy, bother, exasperate, irritate, nettle, peeve, rile, tee off, vex
متضاد: appease, please, soothe
مشابه: bug, chafe, disturb, gall, hassle, irk, miff, pester, rankle, ruffle

- He was aggravated by his inability to find the right word.
[ترجمه ترگمان] به خاطر ناتوانی در یافتن واژه مناسب، از کوره در رفت
[ترجمه گوگل] او ناتوانی خود را برای پیدا کردن کلمه مناسب تشدید کرد

• exacerbate, make worse; annoy
if you aggravate a situation, you make it worse.
to aggravate someone means to make them annoyed; an informal use which some people believe is incorrect.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] تشدید کردن، وخیم کردن

مترادف و متضاد

اضافه کردن (فعل)
add, surcharge, step up, aggravate, subjoin

بدتر کردن (فعل)
aggravate, worsen, embitter, exacerbate, deteriorate, exasperate

خشمگین کردن (فعل)
annoy, incense, aggravate, exasperate, anger, infuriate, vex, make angry, disgruntle, spite, irritate, enrage, make furious, provoke

خون کسی را بجوش اوردن (فعل)
chafe, aggravate, exacerbate, anger, cheese off, nettle, rouse

annoy


Synonyms: be at, be on the back of, bother, bug, bum, dog, drive up the wall, exasperate, gall, get, get on one’s nerves, get to, give a hard time, grate, hack, irk, irritate, nag, needle, nettle, peeve, pester, pick on, pique, provoke, tease, vex, wig


Antonyms: appease, gladden, make happy, mollify, soften


cause to become worse


Synonyms: complicate, deepen, enhance, exacerbate, exaggerate, heighten, increase, inflame, intensify, magnify, mount, rise, rouse, worsen


Antonyms: alleviate, help, improve, relieve, soothe


جملات نمونه

1. Stress and lack of sleep can aggravate the situation.
[ترجمه ترگمان]استرس و کمبود خواب می تواند اوضاع را بدتر کند
[ترجمه گوگل]استرس و عدم خواب می تواند وضعیت را تشدید کند

2. Military intervention will only aggravate the conflict even further.
[ترجمه پیمان] مداخله نظامی جنگ و ستیز را بیش از پیش بدتر خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]مداخله نظامی، درگیری را حتی بیشتر وخیم تر خواهد کرد
[ترجمه گوگل]مداخله نظامی تنها باعث تشدید جنگ خواهد شد

3. Men aggravate me when they go on about how impractical women are.
[ترجمه ترگمان]مردان وقتی درباره اینکه زنان غیر عملی چگونه زندگی می کنند، مرا بدتر می کنند
[ترجمه گوگل]وقتی زنان درباره چگونگی زنان نامناسب صحبت می کنند، مردان من را تشدید می کنند

4. Cigarettes can aggravate the symptoms of a cold.
[ترجمه ترگمان]سیگار می تواند علائم سرماخوردگی را بدتر کند
[ترجمه گوگل]سیگار می تواند علائم سردی را تشدید کند

5. Building the new road will only aggravate the situation .
[ترجمه ترگمان]ساخت این جاده جدید باعث بدتر شدن اوضاع خواهد شد
[ترجمه گوگل]ساختن جاده جدید تنها وضعیت را تشدید می کند

6. Pollution can aggravate asthma.
[ترجمه ترگمان]آلودگی می تواند آسم را بدتر کند
[ترجمه گوگل]آلودگی می تواند آسم را تشدید کند

7. We can aggravate a problem, but a woman can not make her husband hit her!
[ترجمه ترگمان]ما بدتر از آن می توانیم یک مشکل را بدتر کنیم، اما یک زن نمی تواند کاری کند که شوهرش او را بزند!
[ترجمه گوگل]ما می توانیم مشکل را تشدید کنیم، اما یک زن نمی تواند شوهرش را به او بزند!

8. Air pollution may aggravate a child's asthma.
[ترجمه ترگمان]آلودگی هوا ممکن است باعث بدتر شدن آسم آن کودک شود
[ترجمه گوگل]آلودگی هوا می تواند آسم کودک را تشدید کند

9. To increase this tension further and aggravate the goods famine even more is impossible.
[ترجمه ترگمان]برای افزایش بیشتر این تنش و بدتر کردن قحطی کالا، حتی بیش از این نیز غیر ممکن است
[ترجمه گوگل]برای افزایش این تنش بیشتر و تشدید قحطی کالا حتی بیشتر غیر ممکن است

10. Any talk of price rises now will only aggravate an already serious situation.
[ترجمه ترگمان]هر صحبتی از افزایش قیمت ها، اکنون تنها یک وضعیت جدی را بدتر خواهد کرد
[ترجمه گوگل]هر گونه صحبت در مورد افزایش قیمت در حال حاضر فقط یک وضعیت در حال حاضر جدی را تشدید می کند

11. John claimed Susan did things just to aggravate him.
[ترجمه ترگمان]جان ادعا کرد که سوزان کاری انجام داد که او را بدتر کند
[ترجمه گوگل]جان ادعا کرد سوزان چیزهایی را برای او سخت کرده است

12. Cutting down the old forests may aggravate global warming.
[ترجمه ترگمان]قطع درختان کهن سال ممکن است گرم شدن جهانی هوای کره زمین را بدتر کند
[ترجمه گوگل]کاهش جنگل های قدیمی ممکن است گرم شدن کره زمین را تشدید کند

13. But our actions only aggravate their passivity and feelings of helplessness.
[ترجمه ترگمان]اما اعمال ما فقط انفعال و احساس درماندگی آن ها را بدتر می کند
[ترجمه گوگل]اما اقدامات ما فقط تسریع و احساس بی نظمی خود را تشدید می کند

14. Those who don't, aggravate the pollution, reduce the lives of their cars and sometimes their own lives too.
[ترجمه ترگمان]کسانی که این آلودگی را بدتر نمی کنند، زندگی اتومبیل ها را کاهش می دهند و گاهی اوقات زندگی خود را نیز کاهش می دهند
[ترجمه گوگل]کسانی که نمی کنند، آلودگی را تشدید می کنند، زندگی اتومبیل های خود و بعضی اوقات زندگی خود را نیز کاهش می دهند

15. Don't aggravate me, child!
[ترجمه ترگمان]حالم را بدتر نکن، بچه جان!
[ترجمه گوگل]من، کودک را تشدید نکن

Pneumonia aggravated her illness.

سینه‌پهلو بیماری او را وخیم‌تر کرد.


very aggravating remarks

حرف‌های بسیار ناراحت‌کننده


اصطلاحات

aggravating circumstances

(حقوق) عوامل (کیفیات) تشدید‌کننده


پیشنهاد کاربران

تشدید کردن


۱ بدتر کردن۲ خشمگین کردن

ناراحت و عصبانی کردن
were aggravated by the noise and traffic

1 - بدتر / وخیم تر / شدیدتر کردن
2 - عصبانی / ناراحت کردن

دامن زدن به


کلمات دیگر: