1. napoleon bonaparte was first consul
ناپلئون بناپارت کنسول اول بود.
2. The Consul spoke slowly and with great gravity.
[ترجمه ترگمان]کنسول اول آهسته و با ابهت حرف می زد
[ترجمه گوگل]کنسول به آرامی و با گرانش صحبت کرد
3. The consul looked at her so gratefully I think he forgot I was in the room.
[ترجمه ترگمان]مشاور به او نگاه کرد و با تشکر به او نگاه کرد فکر کنم فراموش کرده بود که من در اتاق هستم
[ترجمه گوگل]کنسول او را بسیار سپاسگزار دیدم فکر می کنم او فراموش کرده بود من در اتاق بودم
4. It was the consul, of course, who had to be willing.
[ترجمه ترگمان]این کنسول بود که می بایست مایل باشد
[ترجمه گوگل]البته، کنسول بود که باید مایل باشد
5. Hugh Dodds, then Consul in Harar, reported that the smell of corpses pervaded the town for days.
[ترجمه ترگمان]\"هیو Dodds\"، پس از آن کنسول گری Harar، گزارش داد که بوی اجساد برای چند روز در شهر پیچید
[ترجمه گوگل]هیو داودس، سپس کنسول در هارار، گزارش داد که بوی اجساد در طول روز شهر را فرا گرفته است
6. He's like an old Roman consul snorting at the follies of the government.
[ترجمه ترگمان]او مثل یک کنسول قدیمی رومی است که در the حکومت نفس می کشد
[ترجمه گوگل]او مانند یک کنسول قدیمی روم است که در حیرت دولت قرار دارد
7. There the consul received us politely in his office near the port.
[ترجمه ترگمان]در آنجا کنسول ما را مودبانه در دفترش نزدیک بندر پذیرفت
[ترجمه گوگل]در آنجا، کنسول ما مودبانه در دفتر خود در نزدیکی بندر به ما رسید
8. The consul said the papers would take time to prepare.
[ترجمه ترگمان]کنسول گفت که برای آماده کردن اسناد وقت می بره
[ترجمه گوگل]کنسول گفت که مقالات زمان را برای آماده سازی آماده می کنند
9. The consul can accompany a victim when dealing with police and provide an interpreter.
[ترجمه ترگمان]کنسول می تواند زمانی که با پلیس سر و کار دارد یک قربانی را همراهی کند و مترجم شفاهی باشد
[ترجمه گوگل]در صورت برخورد با پلیس و ارائه یک مترجم، ممکن است کنسول با قربانی همراه باشد
10. The stammered words of the Consul flooded back to him.
[ترجمه ترگمان]با لکنت زبان ملکه کنسول سرخ شد و به سوی او سرازیر شد
[ترجمه گوگل]کلمات مضحک کنسول به او آب گرفت
11. I heard the consul shouting to somebody to bring brandy.
[ترجمه ترگمان]صدای فریاد کنسول را شنیدم که به کسی داد که براندی بیاورد
[ترجمه گوگل]من قصدی را شنیدم که کسی را به براندی آورد
12. Consul Wang Peijun of the Chinese Consulate General and Director of the Arkansas Economic Development Commission Maria Haley were present.
[ترجمه ترگمان]Consul وانگ Peijun از کنسولگری چین و رئیس کمیسیون توسعه اقتصادی آرکانزاس ماریا هالی حضور داشتند
[ترجمه گوگل]ونگ پیجون کنسولگری چینی و مدیر کمیته توسعه اقتصادی آرکانزاس ماریا هلی حضور داشتند
13. For a time Octavian was consul, then proconsul and eventually a tribune.
[ترجمه ترگمان]اوکتاویانوس برای مدتی کنسول، سپس proconsul و سرانجام به مقام تریبونی برگزیده شد
[ترجمه گوگل]یک بار اوکتایان کنسول بود، پس از آن پروسسول و در نهایت یک تریبون بود
14. As Chinese Vice - Consul to Hawaii, Goo was able to help Sun obtain travel visas to Honolulu.
[ترجمه ترگمان]به عنوان معاون کنسول چین به هاوایی، Goo توانست به سان کمک کند که ویزای مسافرتی به هونولولو را به دست آورد
[ترجمه گوگل]به عنوان معاون چینی - مشاوره به هاوایی، گو قادر به کمک به خورشید گرفتن ویزای سفر به هونولولو بود