1. make a compromise
مصالحه کردن،(درخواسته های خود) تخفیف دادن
2. arrive at a compromise
به توافق رسیدن،مصالحه کردن
3. the london weather is a compromise between rain and fog
هوای لندن حدوسطی است بین باران و مه.
4. the girl knew that accepting those two men's invitation would compromise her reputation
دختر می دانست که پذیرش دعوت آن دو مرد شهرت او را به خطر خواهد انداخت.
5. her arrest was a hint that the government is not willing to compromise
بازداشت او نشانه ای بود که دولت حاضر به مصالحه نیست.
6. the demands of labor and managment were very differnt, but they finally arrived at a compromise
خواسته های کارگران و کارفرمایان بسیار متفاوت بود ولی بالاخره با هم به توافق رسیدند.
7. Swearing was invented as a compromise between running away and fighting.
[ترجمه ترگمان]Swearing به عنوان یک مصالحه بین فرار و جنگیدن اختراع شد
[ترجمه گوگل]سوگند به عنوان یک سازش بین فرار و مبارزه اختراع شد
8. Encourage your child to reach a compromise between what he wants and what you want.
[ترجمه ترگمان]کودک خود را تشویق کنید تا بین آنچه که می خواهد و آنچه که می خواهید به توافق برسد
[ترجمه گوگل]کودک را تشویق کنید که بین آنچه که می خواهید و آنچه که می خواهید، سازش کند
9. Most wage claims are settled by compromise.
[ترجمه ترگمان]اغلب مطالبات حقوقی با سازش حل می شوند
[ترجمه گوگل]بیشتر ادعاهای دستمزد توسط مصالحه حل می شود
10. It is hoped that a compromise will be reached in today's talks.
[ترجمه ترگمان]امید می رود که در مذاکرات امروز توافقی حاصل شود
[ترجمه گوگل]امید است که در مذاکرات امروز به مصالحه برسیم
11. Gentle to have, but not compromise, I want to be in quiet, not strong.
[ترجمه ترگمان]باید آرام باشم، اما نمی خواهم آرام باشم، نه قوی
[ترجمه گوگل]آرزوی داشتن، اما منفی نیست، من می خواهم در آرامش باشم نه قوی
12. He refused to compromise his principles.
[ترجمه ترگمان]او از سازش کردن اصول خود سر باز زد
[ترجمه گوگل]او مخالف اصول خود بود
13. The discussion eventuated in a compromise.
[ترجمه ترگمان]بحث بر سر سازش است
[ترجمه گوگل]بحث در مصالحه نتیجه گرفت
14. The couple made several unsuccessful attempts at a compromise.
[ترجمه ترگمان]این زوج تلاش های ناموفق خود را در یک مصالحه انجام دادند
[ترجمه گوگل]این زن و شوهر چندین تلاش ناموفق برای سازش انجام دادند
15. We can not compromise on this.
[ترجمه ترگمان]ما نمی توانیم در این مورد توافق کنیم
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم در این مورد مصالحه کنیم
16. Compromise is an inevitable part of marriage.
[ترجمه ترگمان]سازش، بخش اجتناب ناپذیری از ازدواج است
[ترجمه گوگل]سازش بخشی اجتناب ناپذیر ازدواج است
17. Where our children's education is concerned, no compromise is acceptable.
[ترجمه ترگمان]جایی که آموزش کودکانمان به آن مربوط می شود، هیچ سازشی قابل قبول نیست
[ترجمه گوگل]جایی که آموزش و پرورش کودکان ما مربوط می شود، سازش قابل قبول نیست
18. The spokesman made it clear that no compromise was yet in sight.
[ترجمه ترگمان]این سخنگو اظهار داشت که هنوز هیچ سازشی دیده نشده است
[ترجمه گوگل]سخنگوی رسمی اعلام کرد که هیچ گونه سازش هنوز در دسترس نیست
19. Gentle to have, but not compromise, I want to be in quiet, not stron.
[ترجمه ترگمان]باید در آرامش باشم، اما به هیچ وجه میل ندارم در آرامش باشم، نه stron
[ترجمه گوگل]آرزو دارم، اما نباید مصالحه کرد، من می خواهم در آرامش باشم، نه درون
20. The foreign ministers have thrashed out a suitable compromise formula.
[ترجمه ترگمان]وزرای خارجه فرمول سازش مناسبی را به اجرا گذاشته اند
[ترجمه گوگل]وزیران خارج از کشور یک فرمول سازش مناسب را در اختیار دارند