1. to assert oneself
خود نشان دادن،ادعای حق کردن،سینه سپر کردن
2. he wished to assert his authority in his own house
او می خواست سروری خود را در خانه ی خود به ثبوت برساند.
3. in the beginning she was timid, but she gradually learned to assert herself
در ابتدا خجالتی بود ولی کم کم آموخت که خودی نشان دهد.
4. She continued to assert that she was innocent.
[ترجمه ترگمان]او همچنان ادعا می کرد که بی گناه است
[ترجمه گوگل]او ادامه داد تا ادعا کند که بی گناه بود
5. The German Chancellor was anxious to assert his government's commitment to further European unity.
[ترجمه ترگمان]صدراعظم آلمان مشتاق بود که تعهد دولت خود نسبت به اتحاد بیشتر اروپا را نشان دهد
[ترجمه گوگل]صدراعظم آلمان مشتاق بود که تعهد دولت خود را نسبت به اتحاد بیشتر اروپا تسلیم کند
6. She continued to assert her innocence.
[ترجمه ترگمان]او به بی گناهی خود ادامه داد
[ترجمه گوگل]او همچنان به بی گناهی خود ادامه داد
7. You're too timid-you must try to assert yourself more.
[ترجمه ترگمان]تو خیلی خجالتی هستی - باید سعی کنی بیشتر از این حرف بزنی
[ترجمه گوگل]شما بیش از حد ترسو هستید - باید سعی کنید خودتان را بیشتر متقاعد کنید
8. Mr. Helm plans to assert that the bill violates the First Amendment.
[ترجمه ترگمان]آقای هلم قصد دارد ادعا کند که این لایحه تخطی از متمم اول را نقض می کند
[ترجمه گوگل]آقای هلم قصد دارد ادعا کند که این لایحه اصلاحیه اول را نقض می کند
9. I was determined to assert my authority from the beginning.
[ترجمه ترگمان]من مصمم بودم که از ابتدا قدرت خود را نشان دهم
[ترجمه گوگل]من متعهد شدم که از ابتدا به من قدرت بدهم
10. He has to overcome his inability to assert himself.
[ترجمه ترگمان]او باید بر ناتوانی خود در دفاع از خود غلبه کند
[ترجمه گوگل]او باید ناتوانی خود را در دفاع از خودش غلبه کند
11. She wished to assert her independence from her parents.
[ترجمه ترگمان]دلش می خواست از پدر و مادرش استقلال خود را نشان دهد
[ترجمه گوگل]او آرزو کرد که استقلال خود را از والدینش حفظ کند
12. The Nordic countries have been quick to assert their interest in the development of the Baltic States.
[ترجمه ترگمان]کشورهای اسکاندیناوی سرعت خود را در توسعه کشورهای بالتیک اعلام کردند
[ترجمه گوگل]کشور های شمال اروپا سریعا ابراز علاقه خود به توسعه کشورهای بالتیک شده اند
13. National pride began to assert itself.
[ترجمه ترگمان]غرور ملی شروع به دفاع کرد
[ترجمه گوگل]غرور ملی شروع به تکرار کرد
14. I really must assert myself more in meetings.
[ترجمه فرشاد] در کنفرانس ها من باید خودم را بیشتر به اثبات برسانم. ( توانایی ها )
[ترجمه ترگمان]واقعا باید خودم را در جلسات ابراز کنم
[ترجمه گوگل]من باید خودم را در جلسات بیشتر ادعا کنم
15. Edward III tried to assert his independence of the regime at court.
[ترجمه ترگمان]ادوارد سوم سعی کرد از استقلال خود در دادگاه دفاع کند
[ترجمه گوگل]ادوارد سوم سعی کرد استقلال خود را از رژیم در دادگاه اعلام کند