1. cooperative society
1- انجمن تعاونی 2- (انگلیس) فروشگاه تعاونی (که سود آن عاید اعضا می شود)
2. his cooperative attitude . . .
روش معاضدت آمیز او . . . .
3. The cooperative movement started in Britain in the 19th century.
[ترجمه ترگمان]جنبش تعاونی در بریتانیا در قرن ۱۹ شروع شد
[ترجمه گوگل]جنبش تعاونی در قرن نوزدهم در بریتانیا آغاز شد
4. We thank you for your cooperative efforts.
[ترجمه ترگمان]ما از شما برای تلاش های مشترک تشکر می کنیم
[ترجمه گوگل]ما از تلاش های همکاری شما سپاسگزاریم
5. The workmen are very cooperative, so the work goes on smoothly.
[ترجمه ترگمان]کارگران بسیار تعاونی هستند، بنابراین کار به آرامی ادامه دارد
[ترجمه گوگل]کارگران بسیار تعاونی هستند، بنابراین کارها هموار می شوند
6. He was doing his best to be cooperative.
[ترجمه ترگمان]او داشت نهایت تلاش خود را می کرد که هم کاری کند
[ترجمه گوگل]او بهترین کارش را برای همکاری انجام داد
7. Employees will generally be more cooperative if their views are taken seriously.
[ترجمه ترگمان]اگر نظرات آن ها به طور جدی گرفته شود، کارمندان به طور کلی هم کاری خواهند کرد
[ترجمه گوگل]اگر دیدگاه های آنها جدی گرفته شود، کارکنان بیشتر همکاری خواهند داشت
8. Some small cooperative enterprises share out very well.
[ترجمه ترگمان]برخی شرکت های تعاونی کوچک بسیار خوب به اشتراک گذاشته می شوند
[ترجمه گوگل]برخی از شرکت های کوچک تعاونی بسیار خوب به اشتراک می گذارند
9. Cooperative activity is essential to effective community work.
[ترجمه ترگمان]فعالیت تعاونی برای کار موثر جامعه ضروری است
[ترجمه گوگل]فعالیت تعاونی برای کار موثر جامعه ضروری است
10. The magazine is run by a cooperative.
[ترجمه ترگمان]مجله توسط یک تعاونی اداره می شود
[ترجمه گوگل]مجله توسط یک تعاونی اداره می شود
11. We decided to set up a cooperative.
[ترجمه ترگمان]ما تصمیم گرفتیم یک تعاونی را راه اندازی کنیم
[ترجمه گوگل]تصمیم گرفتیم یک تعاونی را ایجاد کنیم
12. I firmly believe in the cooperative ethic, I talk about it a lot.
[ترجمه ترگمان]من به طور جدی به اصول اخلاقی تعاونی اعتقاد دارم، من در مورد آن بسیار صحبت می کنم
[ترجمه گوگل]من به طور جدی به اخلاق تعاونی اعتقاد دارم، من در مورد آن بسیار صحبت می کنم
13. Needless to say, the band was run on cooperative lines with no one in particular leading.
[ترجمه ترگمان]نیازی به گفتن نیست که گروه در خطوط هم کاری با هیچ کس به خصوص هدایت نمی شود
[ترجمه گوگل]نیازی به گفتن نیست که گروه در خطوط تعاونی با هیچ کسی به ویژه رهبری نکرد
14. The suspect has been cooperative with investigators, but he shows little remorse.
[ترجمه ترگمان]این مظنون با بازجویان هم کاری داشته است، اما او پشیمانی کمی را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]مظنون با محققان تعاونی شده است، اما او با تظاهر کمی مخالفت می کند