1. we often fail to apprehend the real meaning of change
ما اغلب معنی واقعی دگرگونی را درک نمی کنیم.
2. At last I apprehend ed his meaning.
[ترجمه ترگمان]بالاخره متوجه منظورش شدم
[ترجمه گوگل]در نهایت من معنای خود را متوجه شدم
3. The police have failed to apprehend the culprits.
[ترجمه ترگمان]پلیس نتوانست مجرمان را دستگیر کند
[ترجمه گوگل]پلیس ناکام مانده است
4. I apprehend no worsening of the situation.
[ترجمه ترگمان]من اصلا از این وضعیت بدتر نیستم
[ترجمه گوگل]من متوجه نشدم وضعیت بدتر شدن
5. Are you sure you entirely apprehend the importance of completing these forms as accurately as possible?
[ترجمه ترگمان]آیا مطمئنید که به طور کامل اهمیت تکمیل این فرم ها را به طور دقیق ممکن خواهید دید؟
[ترجمه گوگل]آیا اطمینان دارید که اهمیت تکمیل این فرمها را به طور دقیق و دقیق از دست می دهید؟
6. He was slow to apprehend danger.
[ترجمه ترگمان]او به کندی پیش می رفت تا خطر را به خود جلب کند
[ترجمه گوگل]او به خطر افتاده بود
7. They were slow to apprehend the danger.
[ترجمه ترگمان]آن ها به کندی پیش می رفتند تا خطر را جلب کنند
[ترجمه گوگل]آنها برای رسیدن به خطر، آرام بودند
8. That's not the case, as I apprehend it.
[ترجمه ترگمان]موضوع این نیست، همان طور که من دستگیرش کردم
[ترجمه گوگل]این مورد نیست، همانطور که من متوجه شدم
9. Local people demanded that the District Magistrate apprehend the miscreants.
[ترجمه ترگمان]مردم محلی درخواست کردند که دادرس پلیس این اشرار را دستگیر کند
[ترجمه گوگل]مردم محلی خواستار آن بودند که دادستان منطقه متخاصمین را دستگیر کند
10. Departmental localism paralyzes our capacity to apprehend a sweeping panorama.
[ترجمه ترگمان]Departmental localism قابلیت ما را برای درک یک پانورامای فراگیر نشان می دهد
[ترجمه گوگل]Localism اداری، توانایی ما را در پنهان کردن یک چشم انداز وسیع را فلج می کند
11. Rolly single-handedly attempted to apprehend the youths, put out the fire and administer first aid to barman Wheeler.
[ترجمه ترگمان]Rolly به تنهایی تلاش کرد تا این جوانان را دستگیر کند، آتش را خاموش کند و کمک های اولیه به میخانه چی (ویلر)را انجام دهد
[ترجمه گوگل]Rolly به تنهایی تلاش کرد که جوانان را دستگیر کند، آتش زد و اولین کمک به برمن ویلر را انجام داد
12. I don't apprehend your meaning.
[ترجمه ترگمان]منظورت را نمی فهمم
[ترجمه گوگل]من معنای خود را درک نمی کنم
13. They proceeded to apprehend Willis and a fellow partygoer and dragged them screaming and kicking to the squad car.
[ترجمه ترگمان]به این نتیجه رسیدند که وی ویل و مردی را دستگیر کرده اند و آن ها را کشان کشان کشان کشان کشان کشان کشان کشان کشان کشان کشان کشان به طرف ماشین پلیس کشاند
[ترجمه گوگل]آنها اقدام به ضبط ویلیس و یک مهمانی گروهی کردند و آنها را فریاد زدند و لگد زدند به ماشین اسکادران
14. Besides, what measures has China adopted to apprehend the heads of the East Turkistan Islamic Movement?
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، چین برای دستگیری سران جنبش اسلامی ترکستان شرقی چه اقداماتی اتخاذ کرده است؟
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، چه اقداماتی برای تصویب رهبران جنبش اسلامی ترکستان شرقی اتخاذ شده است؟
15. And I have tried to apprehend the Pythagorean power by with number above the flux.
[ترجمه ترگمان]و من تلاش کرده ام قدرت Pythagorean را با تعداد بالای شار دستگیر کنم
[ترجمه گوگل]و من سعی کردم که قدرت فیثاغورس را با تعداد بیش از شارژ بپذیرم
16. This thesis is of great help to apprehend and master the multivariate differential and integral calculus.
[ترجمه ترگمان]این پایان نامه به کمک بزرگی به دستگیری و تسلط بر دیفرانسیل چند متغیره و انتگرال انتگرال است
[ترجمه گوگل]این پایان نامه کمک بزرگی به ارزیابی و ارزیابی محاسبات دیفرانسیل و انتگرال چند متغیره است