کلمه جو
صفحه اصلی

blackmail


معنی : تهدید، باج سبیل، نامه بی امضاء و توهین امیز، با تهدید از کسی چیزی طلبیدن
معانی دیگر : (پولی که در ازای افشا نکردن رازی گرفته شود) باج سبیل، حق السکوت، باج، ارعاب، باج خواهی، باج گرفتن، باج سبیل گرفتن، حق السکوت گرفتن، (در اصل) پولی که راهزنان مرز اسکاتلند می گرفتند تا مسافران را نچاپند، رشوه

انگلیسی به فارسی

تهدید، با تهدید از کسی چیزی طلبیدن، باج سبیل، رشوه


چنگ زدن، تهدید، باج سبیل، نامه بی امضاء و توهین امیز، با تهدید از کسی چیزی طلبیدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: payment forced by threats to reveal damaging information; extortion.
مترادف: extortion, hush money
مشابه: bribe, graft, payoff, protection, ransom, sop

(2) تعریف: the process of forcing such payment or attempting to do so.
مترادف: extortion, shakedown
مشابه: coercion, exaction, graft
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: blackmails, blackmailing, blackmailed
مشتقات: blackmailer (n.)
• : تعریف: to force or attempt to force (someone) to pay money or perform some action under the threat of having damaging information revealed.
مترادف: extort, squeeze
مشابه: bleed, buy, coerce, extract, milk, mulct

• extortion, use of intimidation or force in order to obtain something (money, information, etc.)
extort money, obtain (money, information, etc.) through threat or intimidation
if someone blackmails you, they try and force you to do what they want or to give them money, by threatening to harm you or your reputation.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] اخاذی کردن، با تهدید چیزی از کسی طلبیدن، اخاذی، شانتاژ

مترادف و متضاد

Synonyms: badger, bleed, coerce, compel, demand, exact, extort, force, hold to ransom, milk, put the shake on, ransom, shake, shake down, squeeze, threaten


تهدید (اسم)
blackmail, threat, menace, fulmination

باج سبیل (اسم)
blackmail

نامه بی امضاء و توهین امیز (اسم)
blackmail, poison pen

با تهدید از کسی چیزی طلبیدن (فعل)
blackmail

intimidation for money; money to quiet informer


Synonyms: bribe, bribery, exaction, extortion, hush money, milking, payoff, protection, ransom, slush fund, tribute


intimidating for money


جملات نمونه

Hassan demanded a blackmail from the bribetaking employee.

حسن از کارمند رشوه‌خوار حق‌السکوت خواست.


The judge would not be blackmailed by anyone.

قاضی به هیچ‌کس باج سبیل نمی‌داد.


1. hassan demanded a blackmail from the bribetaking employee
حسن از کارمند رشوه خوار حق السکوت خواست.

2. She had already tried emotional blackmail to stop him leaving.
[ترجمه ترگمان]او سعی کرده بود که او را از رفتن منصرف کند
[ترجمه گوگل]او قبلا سعی کرده بود که احساسات عاطفی خود را متوقف کند تا او را ترک کند

3. She started off by accusing him of blackmail but he more or less ignored her.
[ترجمه ترگمان]او با متهم کردن به اخاذی شروع به فرار کرد، اما بیشتر یا کم تر او را نادیده گرفت
[ترجمه گوگل]او با متهم کردن او به چالش پیش رفت اما او بیشتر یا کمتر او را نادیده گرفت

4. I'm never prepared to surrender to blackmail.
[ترجمه ترگمان]من هیچ وقت حاضر نیستم به اخاذی تسلیم بشم
[ترجمه گوگل]من هرگز برای تسلیم تسلیم شدن آماده نیستم

5. That was a terrible case of blackmail in the paper today.
[ترجمه ترگمان]امروز یه پرونده وحشتناک برای اخاذی بود
[ترجمه گوگل]این یک مورد وحشتناک از چنگال در مقاله امروز بود

6. "Do you mean blackmail?" she enquired sweetly.
[ترجمه ترگمان]منظورت اخاذی - ه؟ به شیرینی پرسید
[ترجمه گوگل]آیا منظور شما چنگ زدن است؟ او پرسید شیرین؟

7. The strange man tried to blackmail the clerk into helping him draw the money, but he failed.
[ترجمه ترگمان]مرد غریب سعی کرد از منشی اخاذی کند و به او کمک کند تا پول را بکشد، اما شکست خورد
[ترجمه گوگل]مرد عجیب تلاش کرد تا کارمند را به جرم پول بپردازد اما او شکست خورد

8. I thought he was trying to blackmail me into saying whatever he wanted.
[ترجمه ترگمان]فکر می کردم داره سعی می کنه از من اخاذی کنه تا هر چی میخواد بگه
[ترجمه گوگل]فکر کردم او تلاش می کرد تا من را به چیزی بگوید که می خواست

9. They used the photographs to blackmail her into spying for them.
[ترجمه ترگمان]اونا از عکس ها برای اخاذی ازش استفاده کردن
[ترجمه گوگل]آنها از عکس ها استفاده کردند تا او را به جاسوسی برسانند

10. He broke her by the threat of blackmail.
[ترجمه ترگمان]اون با تهدید اخاذی اون رو به هم زد
[ترجمه گوگل]او او را با تهدید بلاغت شکست

11. The journalist used blackmail to make the lawyer give him the documents.
[ترجمه ترگمان]روزنامه نگار از تهدید برای وادار کردن وکیل به او مدارک استفاده کرد
[ترجمه گوگل]روزنامه نگار از چنگال استفاده می کند تا وکیل را به او اسناد بدهد

12. He denies false imprisonment, assault and blackmail.
[ترجمه ترگمان]او زندان دروغین، هتک حرمت و باج را انکار می کند
[ترجمه گوگل]او از حبس غلط، تجاوز و تهمت زدن رد می شود

13. There is emotional blackmail over custody of the daughter.
[ترجمه ترگمان] اخاذی احساسی نسبت به دخترش وجود داره
[ترجمه گوگل]ازدحام عاطفی در مورد نگهداری از دختر وجود دارد

14. Capshaw was going to try to blackmail him.
[ترجمه ترگمان]Capshaw داشت سعی می کرد از اون اخاذی کنه
[ترجمه گوگل]کاپشو قصد داشت او را بترساند

15. Many elements in its tale of crime, rape, blackmail and luxury beyond dreams are duplicated in the Fujian affair.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از عناصر در داستان جنایت، تجاوز، باج گیری و تجمل فراتر از رویاها در the Fujian تکرار می شوند
[ترجمه گوگل]عناصر بسیاری در داستان جرم، تجاوز، تهمت زدن و لوکس فراتر از رویاها در امور فوجیان تکرار می شوند

پیشنهاد کاربران

( فعل ) :باج خواهی کردن، حق السکوت گرفتن

اخاذی، باج گیری، حق السکوت

باج سبیل گرفتن

حق السکوت، باج گیری

اخاذی

زورگیری کردن

حق السکوت کردن از کسی

noun
[noncount]
1 : the crime of threatening to tell secret information about someone unless the person being threatened gives you money or does what you want
◀️She was a victim of blackmail

— sometimes used figuratively
He used emotional blackmail to get what he wanted from◀️ her. [=he unfairly made her feel guilty or upset to get what he wanted]

2 : something ( such as money ) that is received through blackmail
◀️The servant extorted blackmail from her employer

verb
[ obj] : to use blackmail against ( someone )
◀️The old man was being blackmailed by his nephew

◀️
He raped Cassandra and blackmailed her with the videos and pictures he took

اخاذی و باج گیری کردن از کسی در ازای لو ندادن اطلاعاتش - حق السکوت گرفتن - حق السکوت

When you obtain money from people by force and threatening

✔️با تهدید از کسی چیزی طلبیدن

BBC. co. uk@

Israel PM: Nuclear talks must end over Iran "blackmail" tactics


کلمات دیگر: