کلمه جو
صفحه اصلی

corpus


معنی : جسم، تن، تنه، مجموعهای از نوشتجات
معانی دیگر : (قوانین یا آثار ادبی و غیره) مجموعه، جنگ، هم افزود، (زیست شناسی) کرپ، (مزاح آمیز) بدن، جثه، لاشه، جنازه

انگلیسی به فارسی

کپسول، جسم، مجموعهای از نوشتجات، تن، تنه


مجموعه‌ای از نوشته‌ها، تن، جسم، تنه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: corpora
(1) تعریف: a collection of all the written works on a particular subject, by a particular author, or of a particular kind.
مشابه: compilation

- Most Kerouac fans are not as familiar with his poetic corpus as they are with his novel On The Road.
[ترجمه Ztmsb] اکثر طرفداران Kerouac ، آنقدر که با رمان او On The Road "در جاده" آشنا هستند با مجموعه اشعار او آشنا نیستند.
[ترجمه ترگمان] بسیاری از طرفداران Kerouac، به اندازه رمان خود در خیابان، با پیکره شاعرانه او آشنا نیستند
[ترجمه گوگل] اکثر طرفداران Kerouac به عنوان با سرگذشت شاعرانه خود آشنا نیستند، همانطور که با رمان خود در The Road قرار دارند

(2) تعریف: the body of a human being or animal, esp. when dead.

(3) تعریف: the principal or capital of a fund, investment, or the like, as distinguished from the income or interest.
مشابه: principal

(4) تعریف: a compilation of written or spoken texts in electronic format analyzed as linguistic data in order to learn about word meaning and usage, word frequency, and language patterns.

- The British National Corpus contains 100 million words.
[ترجمه ترگمان] British National Corpus ۱۰۰ میلیون کلمه است
[ترجمه گوگل] مجسمه ملی بریتانیا شامل 100 میلیون کلمه است

• main part of a structure or organ; corpse; collection (of writing, knowledge, evidence, etc.)
a corpus is a large number of articles, books, magazines, and so on that have been deliberately collected together for some purpose; a technical use.
see also habeas corpus.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] مجموعه نوشته ها، قوانین، واقعیات، عنصر مادی

مترادف و متضاد

جسم (اسم)
material, matter, substance, bulk, flesh, body, corporality, corpus, corporeity, metal

تن (اسم)
person, flesh, body, corpus, ton

تنه (اسم)
stock, bulk, frame, stem, body, trunk, corpus, jostle, push, shove

مجموعه ای از نوشتجات (اسم)
corpus

body of text


Synonyms: bulk, collection, compilation, complete works, core, entirety, extant works, mass, oeuvre, opera omnia, staple, substance, whole


جملات نمونه

the corpus of civil law

مجموعه‌ی قوانین مدنی


I have tried to collect a corpus of his works.

کوشیده‌ام جنگی از آثار او را گرد آورم.


corpus cavernosum

کرپ تهینه‌ای، جسم غاری


1. corpus cavernosum
کرپ تهینه ای،جسم غاری

2. the corpus of civil law
مجموعه ی قوانین مدنی

3. i have tried to collect a corpus of his works
کوشیده ام جنگی از آثار او را گرد آورم.

4. I've got the corpus of Shakespeare's works.
[ترجمه ترگمان]اثر آثار شکسپیر را به دست آورده ام
[ترجمه گوگل]من مجموعه ای از آثار شکسپیر را دارم

5. Many types occur just once in the LOB corpus.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از انواع فقط یک بار در پیکره LOB رخ می دهند
[ترجمه گوگل]انواع مختلف فقط یک بار در LOB corpus رخ می دهد

6. It is inconceivable that any corpus should provide occurrences of all of these possibilities.
[ترجمه ترگمان]غیرقابل تصور است که هر پیکره زبانی ممکن است همه این احتمالات را فراهم کند
[ترجمه گوگل]این غیر قابل تصور است که هر بدن باید رخداد همه این امکانات را فراهم کند

7. Kennedy and other opponents of habeas corpus reform made a last-minute appeal to have the provision stripped from the bill.
[ترجمه ترگمان]کندی و دیگر مخالفان حکم احضار به دادگاه درخواست یک دقیقه آخر را کردند تا این لایحه را از لایحه حذف کنند
[ترجمه گوگل]کندی و سایر مخالفان اصلاحات habeas corpus درخواست تجدید نظر در آخرین لحظه را برای تأمین امنیت از این لایحه انجام دادند

8. Both the Text710 and the corpus contain information about words and their grammatical tags.
[ترجمه ترگمان]هم the و هم پیکره زبانی حاوی اطلاعاتی در مورد کلمات و برچسب های گرامری آن ها هستند
[ترجمه گوگل]Both Text710 و corpus حاوی اطلاعاتی درباره کلمات و برچسبهای گرامری آنها هستند

9. Compact discs are available which contain a corpus of a whole century of poetry on a single disc.
[ترجمه ترگمان]دیسک های فشرده موجود هستند که شامل یک پیکره زبانی از یک قرن از شعر بر روی یک دیسک واحد هستند
[ترجمه گوگل]دیسک های فشرده در دسترس هستند که شامل یک قسمت از قرن کامل شعر در یک دیسک تک

10. Bouvet compares the corpus of the Changes to a precious residue left from antiquity.
[ترجمه ترگمان]Bouvet پیکره Changes را با یک باقیمانده با ارزش از عهد عتیق مقایسه می کند
[ترجمه گوگل]Bouvet مقیاس تغییرات را به یک باقیمانده با ارزش از دوران باستان مقایسه می کند

11. But the corpus is a singular specimen, whose like is seldom seen on screen.
[ترجمه ترگمان]اما پیکره زبانی یک نمونه منحصر به فرد است که به ندرت در صفحه دیده می شود
[ترجمه گوگل]اما کورپوس یک نمونه انحصاری است که مانند آن به ندرت روی صفحه نمایش دیده می شود

12. I keep my right to sue out my habeas corpus at common law,if you still want to search my bag.
[ترجمه ترگمان]اگر هنوز بخواهی کیفم را بگردی، من حق دارم شکایت کنم
[ترجمه گوگل]من همچنان حق خودم را در قبال قوانین متعصبانه به قصاص habeas من دادم، اگر هنوز میخواهید کیف من را جستجو کنید

13. This operation involved cutting the main fibre tract that joins the two halves of the brain, the corpus callosum.
[ترجمه ترگمان]این عملیات شامل بریدن قطعه اصلی الیاف است که دو نیمه مغز را به هم پیوند می دهد، همان طناب رابط
[ترجمه گوگل]این عملیات شامل برش ساختار فیبر اصلی است که به دو قسمت مغز، corpus callosum متصل می شود

14. However many of the tags used exclusively in the LOB corpus can be retained.
[ترجمه ترگمان]با این حال، بسیاری از برچسب ها که منحصرا در پیکره LOB مورد استفاده قرار می گیرند، می توانند حفظ شوند
[ترجمه گوگل]با این حال بسیاری از برچسب ها که به طور انحصاری در LUB corpus استفاده می شود می توانند حفظ شوند

15. A 521 word text was written from a randomly selected business text, not associated with the LOB corpus.
[ترجمه ترگمان]متن کلمه ۵۲۱ از یک متن کسب وکار منتخب که به طور تصادفی انتخاب شده، نوشته شده است، نه مرتبط با مجموعه LOB
[ترجمه گوگل]متن 521 کلمه از یک متن کسب و کار به صورت تصادفی انتخاب شده است، نه مرتبط با LOB corpus

پیشنهاد کاربران

[زبان شناسی]

پیکره ( زبانی ) ، مجموعه ( زبانی )

مجموعه نوشته ها، قوانین، واقعیات، عنصر مادی


شاخه، شعبه، دسته

Noun - countable :

یک پایگاه داده کامپیوتری بزرگ از مجموع مکالمات و نوشته های مرتبط با یک زبان

به این معنی که : برخی دانشگاه ها یا موسسات تحقیقاتی، برای زبان شناسی، شناسایی کلمات و جملات پرکاربرد در یک زبان، آشنایی با اصطلاحات عامیانه و . . . . . اقدام به جمع کردن صحبت ها و نوشته ها از میان مردم، رسانه ها و . . . . کرده و این اطلاعات را جهت بررسی و استخراج نتیجه، به اَبَرکامپیوترها داده و بر روی نتایج حاصله تحقیق و مطالعه می نمایند.

[زبان شناسی] پیکره متنی - پیکره ای شامل نوشته ها

literature

جسم

corpus ( اصطلاح شناسی )
واژه مصوب: پیکره
تعریف: مجموعه ای از متون جمع آوری شده برای انجام دادن تحلیل های زبانی


کلمات دیگر: