کلمه جو
صفحه اصلی

codify


معنی : رمزی کردن، بصورت رمز دراوردن، قانون وضع کردن، تدوین کردن
معانی دیگر : مدون کردن، سامان بندی کردن، منظم و مرتب کردن

انگلیسی به فارسی

رمزی کردن، تدوین کردن


قانون وضع کردن، به‌صورت رمز درآوردن، تدوین کردن


کدگذاری، رمزی کردن، قانون وضع کردن، تدوین کردن، بصورت رمز دراوردن


انگلیسی به انگلیسی

• reduce to code; arrange systematically
if you codify a set of rules, you present them in a clear and ordered way.

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: codifies, codifying, codified
مشتقات: codifier (n.)
• : تعریف: to classify and organize, esp. into a legal code.
مترادف: categorize, classify
مشابه: arrange, catalogue, group, index, order, organize, systematize, tabulate

- The emperor ordered the jurists to codify the laws of the previous five centuries.
[ترجمه ترگمان] امپراطور به حقوقدانان دستور داد که قوانین پنج قرن گذشته را تدوین کنند
[ترجمه گوگل] امپراتور به حقوقدانان دستور داد تا قوانین پنج قرن پیش را تدوین کنند

دیکشنری تخصصی

[حقوق] تدوین کردن (قانون)، وضع کردن قانون، به صورت قانون درآوردن، به صورت رمز درآوردن

مترادف و متضاد

systematize


رمزی کردن (فعل)
code, mystify, encode, codify

به صورت رمز در آوردن (فعل)
code, encode, codify, cryptograph

قانون وضع کردن (فعل)
codify, legislate

تدوین کردن (فعل)
codify

Synonyms: arrange, catalogue, classify, code, collect, condense, digest, order, organize, summarize, tabulate


Antonyms: disorganize, unsystematize


جملات نمونه

1. The latest draft of the agreement codifies the panel's decision.
[ترجمه ترگمان]آخرین پیش نویس این قرارداد تصمیم هیات را تایید می کند
[ترجمه گوگل]آخرین پیش نویس این توافق، تصمیم هیئت را تصویب می کند

2. It codified democratic rights and freedoms including freedom of speech, assembly and association, and private ownership.
[ترجمه ترگمان]این قانون حقوق و آزادی های دموکراتیک از جمله آزادی بیان، مجلس و انجمن و مالکیت خصوصی را تدوین می کند
[ترجمه گوگل]این حقوق و آزادی های دموکراتیک را از جمله آزادی بیان، مجمع و انجمن و مالکیت خصوصی تقدیم کرد

3. Codifying these transactions and coordinating them through software via the I-way can reduce the complexity of the task.
[ترجمه ترگمان]استفاده از این تراکنش ها و هماهنگ کردن آن ها از طریق نرم افزار از طریق روش اول می تواند پیچیدگی کار را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]رمزگذاری این معاملات و هماهنگ کردن آنها از طریق نرم افزار از طریق I-way می تواند پیچیدگی کار را کاهش دهد

4. Earlier the government had approved amendments codifying foreign exchange regulations to enable foreign companies to repatriate profits.
[ترجمه ترگمان]پیش از این، دولت اصلاحاتی را تصویب کرده بود که قوانین تبادل خارجی را تصویب کرده و شرکت های خارجی را قادر می ساخت تا سود خود را به کشور بازگردانند
[ترجمه گوگل]قبلا دولت اصلاحیه هایی را تصویب کرده بود که قوانین ارز خارجی را برای شرکت های خارجی برای بازگشت سود به کار می گرفتند

5. By the end of the month it had been codified into a document which was widely circulated for study among work groups.
[ترجمه ترگمان]در پایان ماه یک سند تدوین شد که به طور گسترده برای مطالعه در میان گروه های کاری انتشار یافت
[ترجمه گوگل]تا پایان ماه، آن را به یک سند که به طور گسترده ای برای مطالعه در میان گروه های کاری منتشر شده بود، تدوین شده است

6. In 534 the emperor codified the law.
[ترجمه ترگمان]در ۵۳۴ امپراطور این قانون را تدوین کرده است
[ترجمه گوگل]در سال 534 امپراتور این قانون را تصویب کرد

7. In a country without a codified constitution, it is hardly possible to give a definitive answer.
[ترجمه ترگمان]در کشوری بدون قانون اساسی مدون، دادن پاسخ قطعی ممکن نیست
[ترجمه گوگل]در یک کشور بدون قانون اساسی تصریح شده است، به سختی می توان پاسخ قطعی داد

8. Institutions have regulations, codified systems of behavior, organizational flow charts, and job descriptions.
[ترجمه ترگمان]نهادها، نظام های مدون رفتار، نمودارهای جریان سازمانی، و توصیفات شغلی دارند
[ترجمه گوگل]موسسات دارای مقررات، سیستم های کد گذاری شده رفتار، نمودار جریان سازمانی و توصیف شغل هستند

9. These lessons were contained in revisions to the constitution and in the explanatory legislation that codified its clauses.
[ترجمه ترگمان]این درس ها در تجدید نظر قانون اساسی و در قانون توضیحی که بنده ای آن را مدون کرد، گنجانده شدند
[ترجمه گوگل]این درسها در تجدید نظر در قانون اساسی و در قوانین توضیحی بود که اصطلاحات آن را تدوین کرد

10. Allowances and Deductions Screens Codified details, start date and actual amounts are entered on to the screen.
[ترجمه ترگمان]Allowances و Deductions Screens جزئیات، تاریخ شروع و مقادیر واقعی وارد صفحه می شوند
[ترجمه گوگل]ضمانت ها و تخفیف ها نمایش ها اطلاعات کدگذاری، تاریخ شروع و مقادیر واقعی بر روی صفحه وارد می شوند

11. It codified previous provisions excluding aliens and added a long list of new categories of persons to be excluded.
[ترجمه ترگمان]این قانون مقررات قبلی را به استثنای بیگانگان تدوین کرده و لیستی طولانی از دسته های جدیدی را که باید حذف شوند اضافه کرد
[ترجمه گوگل]این مقررات قبلی قوانین را حذف کرد و بیگانگان را اضافه کرد و یک لیست طولانی از دسته های جدیدی از افرادی که به آن محروم می شوند اضافه شده است

12. It brought forth the age of written constitutions and codified basic rights.
[ترجمه ترگمان]این کار سن قانونی اساسی و حقوق اساسی مدون را مطرح کرد
[ترجمه گوگل]این سن قانونی نوشته شده و حقوق اساسی را تصویب کرد

13. The agreement must still be codified by federal legislation.
[ترجمه ترگمان]این قرارداد هنوز باید با قوانین فدرال تدوین شود
[ترجمه گوگل]این توافق هنوز باید توسط قوانین فدرال تدوین شود

14. His call for a new spirit of experimental investigation was later codified and converted into a more concrete programme by Francis Bacon.
[ترجمه ترگمان]درخواست او برای یک روح جدید از تحقیقات تجربی بعدها تدوین و به یک برنامه بتونی بیشتر توسط فرانسیس بیکن تبدیل شد
[ترجمه گوگل]فراخوان او برای روحیه جدید تحقیقات تجربی بعدا تثبیت شده و تبدیل به یک برنامه مشخص تر توسط فرانسیس بیکن شد

15. The purpose for which such financial powers are used are not codified in law.
[ترجمه ترگمان]هدفی که چنین قدرت های مالی مورد استفاده قرار می گیرند در قانون مدون نشده اند
[ترجمه گوگل]هدف که اینگونه قدرت های مالی مورد استفاده قرار می گیرند، قانون گذاری نمی شوند

He ordered all the laws to be codified systematically.

او دستور داد که کلیه‌ی قوانین را به‌صورت مجموعه‌ای تنظیم کنند.


پیشنهاد کاربران

چیزی را در دستور کار قرار دادن ( مثل قانون )

رمزگذاری

تدوین کردن

به صورت قانون درآوردن
در قالب قانون درآوردن


کلمات دیگر: