کلمه جو
صفحه اصلی

circumvent


معنی : باحیله پیش دستی کردن، گیر انداختن
معانی دیگر : (دور چیزی را) فراگرفتن، احاطه کردن، محاصره کردن، پیش دستی کردن، دوز و کلک زدن، (با لطایف الحیل) سر پیچی کردن، احتراز کردن، در معرض خطر یا خصومت قرار دادن

انگلیسی به فارسی

با حیله پیش‌دستی کردن، گیر انداختن


دور زدن، باحیله پیش دستی کردن، گیر انداختن


انگلیسی به انگلیسی

• by-pass, outmaneuver, side-step, evade, go around
if someone circumvents a rule or restriction, they avoid being prevented from doing something by the rule or restriction in a clever and perhaps dishonest way; a formal word.
if you circumvent someone, you cleverly prevent them from achieving something, especially when they are trying to harm you; a formal word.

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: circumvents, circumventing, circumvented
مشتقات: circumventive (adj.), circumventer (n.), circumvention (n.)
(1) تعریف: to manage to avoid or evade, esp. by clever maneuvering.
مترادف: elude, evade, sidestep, skirt
متضاد: encounter
مشابه: avoid, dodge, escape, miss, shun

- By speaking to the president directly, he circumvented the usual red tape.
[ترجمه ترگمان] با صحبت با رئیس جمهور مستقیما اون نوار قرمز رو دور زده
[ترجمه گوگل] با صحبت کردن به طور مستقیم به رییس جمهور، او نوار نوار معمولی را نادیده گرفت
- You might circumvent any problems if you phone ahead.
[ترجمه ترگمان] اگر زنگ بزنی ممکن است مشکل ایجاد کنی
[ترجمه گوگل] اگر پیشتر تلفن کنید، ممکن است هر گونه مشکلی را رفع کنید

(2) تعریف: to go around; skirt; bypass.
مترادف: bypass, skirt
متضاد: encounter
مشابه: circle, circumnavigate, evade

- The new highway allows travelers to circumvent the city.
[ترجمه ترگمان] این بزرگراه جدید به مسافران اجازه می دهد تا شهر را دور بزنند
[ترجمه گوگل] بزرگراه جدید اجازه می دهد مسافران برای دور زدن شهر

دیکشنری تخصصی

[حقوق] کلاه شرعی گذاشتن، با حیله از اجرای قانون طفره رفتن

مترادف و متضاد

باحیله پیش دستی کردن (فعل)
circumvent

گیر انداختن (فعل)
knot, confuse, involve, circumvent, enmesh, entangle, embrangle, mesh

fool, mislead


Synonyms: avoid, beat, beguile, bilk, bypass, circumnavigate, cramp, crimp, deceive, detour, disappoint, dodge, dupe, elude, ensnare, entrap, escape, evade, foil, frustrate, get around, hoodwink, outflank, outwit, overreach, prevent, queer, ruin, shun, sidestep, skirt, stave off, steer clear of, stump, stymie, thwart, trick, ward off


Antonyms: aid, allow, assist, help, permit


جملات نمونه

1. taking bribes is illegal but they circumvent the law by calling them "gifts"
رشوه گرفتن قدغن است ولی آنها آن را ((هدیه)) می نامند و بدین وسیله قانون را زیر پا می گذارند.

2. we know our enemies' plans and will try to circumvent them
نقشه های دشمنان خود را می دانیم و سعی خواهیم کرد آنها را خنثی کنیم.

3. Ships were registered abroad to circumvent employment and safety regulation.
[ترجمه ترگمان]کشتی های خارجی برای گریز از کار و مقررات ایمنی در خارج از کشور ثبت شده اند
[ترجمه گوگل]کشتی ها در خارج از کشور برای جلوگیری از مقررات اشتغال و ایمنی ثبت نام کردند

4. We went north in order to circumvent the mountains.
[ترجمه ترگمان]برای گریز از کوه ها به سمت شمال رفتیم
[ترجمه گوگل]ما برای رهایی از کوه ها به شمال رفتیم

5. Ships were registered abroad to circumvent employment and safety regulations.
[ترجمه ترگمان]کشتی های خارجی برای گریز از کار و مقررات ایمنی در خارج از کشور ثبت شده اند
[ترجمه گوگل]کشتی ها در خارج از کشور برای جلوگیری از مقررات اشتغال و ایمنی ثبت نام کردند

6. Military planners tried to circumvent the treaty.
[ترجمه ترگمان]طراحان نظامی سعی کردند تا این پیمان را دور بزنند
[ترجمه گوگل]برنامه ریزان نظامی سعی داشتند این معاهده را دور بزنند

7. They circumvent waterfalls by wriggling through the sodden vegetation on the banks.
[ترجمه ترگمان]آن ها از آبشار عبور می کنند و از طریق پوشش گیاهی خیس روی ساحل وول می خورند
[ترجمه گوگل]آنها آبشارها را از طریق پوشش گیاهی خشک در بانک ها دور می کنند

8. Witchcraft thus can not be easily applied to circumvent or violate customary norms of behaviour.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، سحر و جادو نمی تواند به آسانی برای دور زدن یا نقض هنجارهای سنتی رفتار استفاده شود
[ترجمه گوگل]بنابراین، جادوگری به راحتی نمیتواند برای دور زدن یا نقض هنجارهای عادی رفتار شود

9. Belliustin called upon the tsar to circumvent the ecclesiastical hierarchy and breathe life into the clerical estate.
[ترجمه ترگمان]Belliustin از تزار درخواست کرد که از سلسله مراتب کلیسایی عبور کرده و زندگی را به صورت روحانی درآورد
[ترجمه گوگل]بلئیستین از تزار خواست تا از سلسله مراتب کلیسایی دور بماند و زندگی را به املاک روحانی بفروشد

10. The intertidal zones circumvent the two outstanding disadvantages of marine living.
[ترجمه ترگمان]مناطق intertidal از معایب برجسته زندگی دریایی جلوگیری می کنند
[ترجمه گوگل]مناطق بینابینی دو معضل برجسته زندگی دریایی را از بین می برند

11. Influencing the factors that circumvent integrated change control so that only approved changes are implemented.
[ترجمه ترگمان]تعیین عواملی که کنترل تغییر یکپارچه را تغییر می دهند به طوری که تنها تغییرات تایید شده اجرا می شوند
[ترجمه گوگل]تأثیر عواملی که مانع از کنترل تغییرات یکپارچه می شوند به طوری که تنها تغییرات تایید شده اجرا می شود

12. The fleet plans to circumvent an Israeli economic blockade on the Palestinian territory, despite Israeli warnings not to do so.
[ترجمه ترگمان]این ناوگان قصد دارد با وجود اخطارهای اسرائیل مبنی بر عدم انجام این کار، یک محاصره اقتصادی اسرائیل در قلمرو فلسطین را حل کند
[ترجمه گوگل]این ناوگان قصد دارد تا محاصره اقتصادی اقتصادی اسرائیل در قلمرو فلسطین را نادیده بگیرد، با وجود هشدارهای اسرائیلی مبنی بر این که این کار را نکنند

13. If true, such leapfrogging would circumvent the normal rules of genetics established by Gregor Mendel in 186
[ترجمه ترگمان]اگر درست باشد، چنین leapfrogging قوانین طبیعی ژنتیک را که گرگور مندل در سال ۱۸۶ ایجاد می کند دور می زند
[ترجمه گوگل]اگر درست باشد، چنین جهشهایی میتواند قوانین طبیعی ژنتیک را که توسط گرگور مندل در سال 186 ساخته شده است، دور بزند

14. The company opened an account abroad, in order to circumvent the tax laws.
[ترجمه ترگمان]این شرکت به منظور دور زدن قوانین مالیاتی، یک حساب در خارج از کشور افتتاح کرد
[ترجمه گوگل]این شرکت حساب کاربری خود را در خارج از کشور باز کرد تا قوانین مالیاتی را دور بزند

Circumvented by the enemy, he had to yield.

چون دشمن او را محاصره کرده بود، مجبور به تسلیم شد.


Taking bribes is illegal but they circumvent the law by calling them "gifts".

رشوه گرفتن قدغن است؛ ولی آنها آن را «هدیه» می‌نامند و بدین وسیله قانون را زیر پا می‌گذارند.


We know our enemies' plans and will try to circumvent them.

نقشه‌های دشمنان خود را می‌دانیم و سعی خواهیم کرد آنها را خنثی کنیم.


پیشنهاد کاربران

دور زدن

دور زدنِ ( یک قانون، یک مشکل، یک مسیر، . . . )

بر طرف کردن

پرهیز کردن_ دور زدن

مهار کردن، فائق آمدن

غلبه کردن

در تله نیفتادن

پیروی نکردن

circumventing the gait impediment
برطرف نمودن موانع راه رفتن

دور زدن مانع یا مشکل

معنای آبادیس

✅ ( با لطایف الحیل ) سر پیچی کردن،
دوز و کلک زدن

"Iran - based miners are paid directly in Bitcoin, which can then be used to pay for imports - allowing sanctions on payments through Iranian ⁦financial institutions to be ⁦👁️⁩circumvented"

Iran uses crypto mining to lessen impact of sanctions, study finds

Reuters. com@

[کسب وکار] دور زدن؛ خیانت به طرف تجاری از طریق مذاکره یا مراوده ی پنهانی با اشخاص ثالث




دور زدن

– He found a way of circumventing the law
– The new highway allows travelers to circumvent the city
– Taking bribes is illegal but they circumvent the law by calling them "gifts"


کلمات دیگر: