کلمه جو
صفحه اصلی

duress


معنی : شدت، اجبار، رفتار خشن و تند
معانی دیگر : زندانی بودن، حبس، زور، سختی، سفتی، محکمی، اکراه

انگلیسی به فارسی

سختی، سفتی، محکمی، شدت، رفتار خشن و تند، اکراه، اجبار


انگلیسی به انگلیسی

• intimidation, constraint, coercion, pressure
if you do something under duress, you are forced to do it.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] اجبار، اکراه

مترادف و متضاد

شدت (اسم)
intensity, acrimony, severity, force, gravity, violence, hardness, fury, inclemency, extremity, intension, duress, stringency, vehemence, tensity

اجبار (اسم)
persuasion, constraint, coercion, compulsion, duress, cogency

رفتار خشن و تند (اسم)
duress

threat, hardship


Synonyms: bondage, captivity, coercion, compulsion, confinement, constraint, control, detention, discipline, force, imprisonment, incarceration, pressure, restraint, violence


جملات نمونه

1. under duress
به زور،تحت فشار،با تهدید و اجبار

2. he signed the confession under duress
او به خاطر فشار و تهدید اقرارنامه را امضا کرد.

3. He signed the confession under duress .
[ترجمه ترگمان] اون اعتراف رو تحت اجبار امضا کرد
[ترجمه گوگل]او تحت فشار استعفای خود را امضا کرد

4. The confession was obtained under duress.
[ترجمه ترگمان] اون اعتراف تحت اجبار بوده
[ترجمه گوگل]اعترافات تحت فشار بود

5. The promise was obtained by duress on the part of her husband.
[ترجمه ترگمان]قولی که از طرف شوهرش به او داده شده بود، از روی اجبار به دست آورده بود
[ترجمه گوگل]این وعده توسط شواهدی از شوهرش به دست آمد

6. Accomplices under duress shall go unpunished.
[ترجمه ترگمان]مقاومت در تحت اجبار باید بدون مجازات بمونه
[ترجمه گوگل]پیروان تحت فشار میباشند

7. Would it now be regarded as economic duress?
[ترجمه ترگمان]آیا در حال حاضر آن به عنوان فشار اقتصادی تلقی می شود؟
[ترجمه گوگل]آیا اکنون به عنوان فشار اقتصادی محسوب می شود؟

8. Under the duress of the moment, the act of crossing the threshold into this place had passed unnoticed.
[ترجمه ترگمان]تحت فشار لحظه، کاری که از آستانه در وارد شده بود، بی آن که کسی متوجه شود، از آستانه در گذشت
[ترجمه گوگل]تحت فشار از لحظه، عمل عبور از آستانه به این محل بود بدون توجه به گذشته است

9. If consent is invalidated by duress then duress may fail to achieve its aim.
[ترجمه ترگمان]در صورتی که رضایت از اجبار لغو شود، ممکن است مجبور نباشد به هدف خود دست پیدا کند
[ترجمه گوگل]اگر رضایت با جراحت نامعتبر باشد، فشار ممکن است به هدفش برسد

10. Under duress it may flee and hide, but it can only do this occasionally.
[ترجمه ترگمان]تحت فشار ممکن است فرار کند و پنهان شود، اما فقط می تواند این کار را گاهی انجام دهد
[ترجمه گوگل]تحت فشار ممکن است فرار کند و پنهان شود، اما می تواند این کار را گاهی اوقات انجام دهد

11. Of those purchased, some were sold under duress and others voluntarily.
[ترجمه ترگمان]از آن هایی که خریداری شده اند، برخی از آن ها به طور داوطلبانه و اجباری فروخته شده اند
[ترجمه گوگل]از آنها خریداری شد، برخی تحت فشار و دیگران به صورت داوطلبانه فروختند

12. Defences such as duress or provocation may be analysed in the expectation of laying bare the rules which apply.
[ترجمه ترگمان]Defences مانند فشار یا تحریک ممکن است در انتظار گذاشتن قوانینی که اعمال می شوند مورد تحلیل و تحلیل قرار گیرد
[ترجمه گوگل]دفاع از جمله فشار و تحریک می تواند در انتظار لغو قوانین مورد استفاده قرار گیرد

13. The confession had been obtained under duress, and therefore could not be allowed as evidence.
[ترجمه ترگمان]این اعتراف تحت فشار و اجبار به دست آمده است و بنابراین نمی تواند به عنوان مدرک وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]اعترافات تحت فشار بوده است و بنابراین نمی توان به عنوان مدرک اجازه داد

14. Under pain or duress, we do whatever we can to cope with the discomfort and justify its causes.
[ترجمه ترگمان]تحت فشار یا اجبار، هر کاری که بتوانیم انجام می دهیم تا با ناراحتی و دلایل آن مقابله کنیم
[ترجمه گوگل]تحت درد یا فشار، ما هر کاری که می توانیم برای مقابله با ناراحتی انجام دهیم و دلایل آن را توجیه کنیم

He signed the confession under duress.

او به‌دلیل فشار و تهدید اقرارنامه را امضا کرد.


اصطلاحات

under duress

به زور، تحت فشار، با تهدید و اجبار


پیشنهاد کاربران

فشار
تهدید
ارعاب

• Confession under duress
• Financial duress

حواله کردن - تنزّل دادن - نسبت دادن - کسی یا چیزی را مسبّب یا عامل دانستن

اکراه

فشار

اجبار _اکراه

در علم حقوق:
اکراه


کلمات دیگر: