1. a contest open to all comers
مسابقه ای که همه می توانند در آن شرکت کنند
2. a contest to gain the people's good will
پیکار برای به دست آوردن حسن نیت مردم
3. to contest (the validity of) a will
اعتبار وصیت نامه ای را مورد پرسش قرار دادن
4. to contest a seat in the parliament
برای (مسند) نمایندگی در پارلمان مبارزه کردن
5. a beauty contest
مسابقه ی زیبایی
6. a fishing contest
مسابقه ی ماهیگیری
7. a fixed contest
مسابقه ی تقلب آمیز
8. a head-to-head contest
هماوری تن به تن
9. a trivia contest
مسابقه ی پرسش و پاسخ (درباره ی داده های کم شناخته)
10. an archery contest
مسابقه ی تیراندازی با کمان
11. a rough but clean contest
هماورد (مبارزه ی) خشن ولی منصفانه
12. the outcome of their contest is still in doubt
نتیجه ی نبرد آنها هنوز روشن نیست.
13. the ephemeral glory of a contest winner as compared with the eternal glory of scientific and literary greats
افتخار کوته زی برنده ی یک مسابقه در برابر افتخار ابدی بزرگان علم و ادب
14. wimbledon is the most important contest in the international tennis circuit
ویمبلدون مهمترین مسابقه در سلسله مسابقات تنیس بین المللی است.
15. he did not place in that contest
در آن مسابقه جزو سه نفر اول نبود.
16. sputtering protests, he retired from the contest
در حالیکه با هیجان اعتراض می کرد از مسابقه کنار رفت.
17. a panel of judges at the ice-skating contest
گروه داوران مسابقات اسکی روی یخ
18. the teacher entered her for the swimming contest
معلم او را برای شرکت در مسابقه ی شنا معرفی کرد.
19. there were thirty entrants for the beauty contest
مسابقه ی زیبایی سی شرکت کننده داشت.
20. women are excluded from participating in this contest
زن ها از شرکت در این مسابقه محرومند.
21. the hurt boxer had to retire from the contest
مشت باز مصدوم مجبور شد از مسابقه کنار برود.
22. He was the third in the speech contest.
[ترجمه عسل مرادی] او در مسابقه سخنرانی سومین نفر شد.
[ترجمه مانی محمدی] او در مسابقه ی سخنرانی سوم شد
[ترجمه ترگمان] اون سومی توی مسابقه سخنرانی بود
[ترجمه گوگل]او سومین مسابقه سخنرانی بود
23. The greatest contest is always with the enemy within,and that battleground can be the loneliest place on earth.
[ترجمه ترگمان]بزرگ ترین رقابت همیشه با دشمن درون آن است و میدان نبرد می تواند نقطه loneliest روی زمین باشد
[ترجمه گوگل]بزرگترین مسابقه همیشه با دشمن درونی است و میدان نبرد می تواند تنها ترین مکان روی زمین باشد
24. Stone decided to hold a contest to see who could write the best song.
[ترجمه ترگمان]استون تصمیم گرفت رقابتی را برگزار کند تا ببیند چه کسی می تواند بهترین آهنگ را بنویسد
[ترجمه گوگل]سنگ تصمیم گرفت برای برگزاری یک مسابقه برای دیدن کسی که می تواند بهترین آهنگ را بنویسد
25. In the contest he was paired up with an opponent about his equal.
[ترجمه ترگمان]در مسابقه حریف با یک حریف برابر بود
[ترجمه گوگل]در مسابقه او با یک حریف در مورد او مساوی زد
26. The winner of tonight's talent contest will be decided by clapometer.
[ترجمه ترگمان]برنده مسابقه استعداد امشب توسط clapometer تعیین خواهد شد
[ترجمه گوگل]برنده مسابقه استعدادهای امشب توسط کلمپومتر تعیین خواهد شد
27. Please enroll me in the contest.
[ترجمه Mahsa] لطفا مرا در این مسابقه ثبت نام کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا از من در مسابقه ثبت نام کنید
[ترجمه گوگل]لطفا در مسابقه ثبت نام کنید
28. The party leadership contest has let the genie of change out of the bottle.
[ترجمه ترگمان]رقابت رهبری حزب به جنی اجازه داده است که از بطری خارج شود
[ترجمه گوگل]مسابقه رهبری حزب اجازه می دهد جن را از تغییر بطری