کلمه جو
صفحه اصلی

attributable


معنی : قابل اسناد، نسبت دادنی، قابل نسبت دادن
معانی دیگر : قابل اسناد، قابل نسبت دادن، نسبت دادنی

انگلیسی به فارسی

قابل‌اسناد، قابل نسبت دادن، نسبت‌دادنی


قابل اعطای، قابل اسناد، قابل نسبت دادن، نسبت دادنی


انگلیسی به انگلیسی

• assignable, chargeable, imputable
if something is attributable to an event or situation, it is likely that the event or situation caused it.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] قابل انتساب، متوجه

مترادف و متضاد

قابل اسناد (صفت)
ascribable, attributable, registered

نسبت دادنی (صفت)
ascribable, attributable, imputable

قابل نسبت دادن (صفت)
attributable

جملات نمونه

1. but this is not attributable to age
اما این (مسئله) را نمی توان به سن نسبت داد.

2. Do you think that these higher-than-average temperatures are attributable to global warming?
[ترجمه ترگمان]آیا فکر می کنید که این دماهای بالاتر از متوسط نسبت به گرم شدن جهانی هوای کره زمین نسبت داده می شوند؟
[ترجمه گوگل]آیا شما فکر می کنید که این درجه حرارت بالاتر از حد متوسط ​​مربوط به گرم شدن کره زمین است؟

3. Their illnesses are attributable to a poor diet.
[ترجمه ترگمان]بیماری آن ها نسبت به رژیم غذایی ضعیف نسبت داده می شود
[ترجمه گوگل]بیماری آنها مربوط به یک رژیم غذایی نامناسب است

4. Is this painting attributable to Michelangelo?
[ترجمه ترگمان]آیا این نقاشی منسوب به میکلانژ بود؟
[ترجمه گوگل]آیا این نقاشی مربوط به میکل آنژ است؟

5. The product's success cannot be attributable solely to the ads.
[ترجمه ترگمان]موفقیت محصول را نمی توان صرفا به تبلیغات نسبت داد
[ترجمه گوگل]موفقیت محصول نمیتواند صرفا به تبلیغات باشد

6. Almost all the rise was attributable to the banlieues.
[ترجمه ترگمان]تقریبا همه قیام نسبت به banlieues نسبت به banlieues بود
[ترجمه گوگل]تقریبا تمام این افزایش ها به علت ممنوعیت ورود به بازار بود

7. The reducing properties of monosaccharides are attributable to the presence of a free aldehyde or ketone group.
[ترجمه ترگمان]خاصیت کاهش خاصیت monosaccharides به حضور یک گروه آزاد یا کتون آزاد نسبت داده می شود
[ترجمه گوگل]خواص کاهش مونوساکارید ها به علت حضور یک گروه آلدهید آزاد یا کتون می باشد

8. The price increase is attributable to a rise in the cost of paper.
[ترجمه ترگمان]افزایش قیمت مربوط به افزایش قیمت کاغذ است
[ترجمه گوگل]افزایش قیمت مربوط به افزایش هزینه کاغذ است

9. Some of these were directly attributable to her personally, others to her campaign team.
[ترجمه ترگمان]برخی از آن ها مستقیما به او و برخی دیگر به تیم کمپین او مربوط می شدند
[ترجمه گوگل]بعضی از اینها مستقیما مربوط به او شخصا بود، بعضی دیگر به تیم مبارزات انتخاباتی او

10. The high frequency of cases of diarrhoea is attributable to poor food hygiene.
[ترجمه ترگمان]فراوانی بالای موارد اسهال به بهداشت غذای ضعیف مربوط می شود
[ترجمه گوگل]فراوانی موارد اسهال مربوط به بهداشت مواد غذایی ضعیف است

11. This high level of growth is largely attributable to the current extremely low level of industrialisation.
[ترجمه ترگمان]این سطح بالای رشد تا حد زیادی مربوط به سطح بسیار پایین صنعتی سازی است
[ترجمه گوگل]این سطح بالایی از رشد به طور عمده به میزان فعلی بسیار پایین صنعتی شدن مربوط می شود

12. But its influence is attributable to more than its accessibility.
[ترجمه ترگمان]اما تاثیر آن به بیش از قابلیت دسترسی آن مربوط می شود
[ترجمه گوگل]اما نفوذ آن به بیش از دسترسی آن بستگی دارد

13. The illness of Miller is directly attributable to his conduct.
[ترجمه ترگمان]بیماری میلر به طور مستقیم به رفتارش مربوط می شود
[ترجمه گوگل]بیماری میلر به طور مستقیم مربوط به رفتار او است

14. Studies show a disproportionately high amount of crime attributable to kids born after long, difficult labors with forceps deliveries.
[ترجمه ترگمان]مطالعات میزان بسیار بالایی از جرم مربوط به کودکان پس از تلاش های طولانی و سخت را با deliveries را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]مطالعات نشان می دهد که میزان جرم و جنایت ناشی از بچه های متولد شده پس از زایمان های طولانی و دشوار با تحویل نیروی انسانی نشان داده شده است

پیشنهاد کاربران

ناشی از

منسوب

1. I find that his death was attributable to his voluntary ingestion of several drugs or narcotics.
من متوجه می شوم که مرگ وی ناشی از مصرف داوطلبانه چندین دارو یا مواد مخدر بوده است.
2. The only real question is how much of this is attributable to the director and how much to the scenario author.
تنها سوال واقعی این است که چه مقدار از این موارد به کارگردان و چه مقدار به نویسنده سناریو منتسب است.
3. It is an example of a well - known model attributable to the Anglo - Florentine sculptor Fanelli.
این نمونه ای از یک مدل شناخته شده است که منسوب به فنلی مجسمه ساز آنگلو - فلورانس است.
4. Blogger Aleksandr Chernokozov believes that Morsi's removal was attributable to “the virus of revolution” that had taken hold in Egypt since Mubarak's ouster and that what was happening called to mind “the start of a civil war”.
الکساندر چرنوکوزوف ، وبلاگ نویس ، معتقد است که برکناری مرسی ناشی از "ویروس انقلابی" است که از زمان برکناری مبارک در مصر به وجود آمده بود و آنچه اتفاق می افتاد "شروع جنگ داخلی" است.
5. This and other excellent results are attributable to several changes in the political structure of policing.
این نتایج و سایر نتایج عالی مربوط به چندین تغییر در ساختار سیاسی پلیس است.
6. The elegance of the building is chiefly to the lead designer.
ظرافت ساختمان عمدتا به طراح اصلی نسبت داده می شود.

Attributable= ناشی از، منتسب، منسوب، مربوط به


قابل انتساب


کلمات دیگر: