کلمه جو
صفحه اصلی

countermand


معنی : برگرداندن حکم صادره، لغو کردن، فسخ کردن
معانی دیگر : فرمان یا دستور مقام دیگری را لغو کردن، فرمان (مخالف فرمان پیشین) صادر کردن، پاد فرمانی کردن، فراخواندن، فس  کردن، ممنوع کردن

انگلیسی به فارسی

فسخ کردن، لغو کردن، برگرداندن حکم صادره، ممنوع کردن


طرفدار، برگرداندن حکم صادره، فسخ کردن، لغو کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: countermands, countermanding, countermanded
• : تعریف: to rescind or cancel (an order).
متضاد: uphold
مشابه: annul, lift, remit, repeal, rescind, revoke
اسم ( noun )
• : تعریف: an order that rescinds or cancels another order.

• cancel an order
if you countermand an order, you cancel it, usually by giving a different order; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] لغو کردن، نقض کردن (دستور قبلی یا اختیار اعطایی)، دستور عدم پرداخت چک، لغو سفارش

مترادف و متضاد

برگرداندن حکم صادره (اسم)
countermand

لغو کردن (فعل)
abrogate, annul, nullify, repeal, cancel, override, countermand, disannul, rescind, revoke, supersede

فسخ کردن (فعل)
annul, cancel, countermand, derogate, disannul, rescind, terminate

annul, cancel a command


Synonyms: override, recall, repeal, rescind, retract, retreat, reverse, revoke


Antonyms: allow, approve, permit, sanction


جملات نمونه

1. you cannot countermand your superior officer!
شما نمی توانید خلاف دستور افسر مافوق خود فرمان صادر کنید!

2. He countermanded his instructions to his staff officer.
[ترجمه ترگمان]او دستورها خود را به افسر ستاد خود اختصاص داد
[ترجمه گوگل]او دستورالعمل خود را به افسر رسمی خود داد

3. The commander countermanded the reinforcements to the battlefield.
[ترجمه ترگمان]فرمانده نیروهای کمکی رو به میدان نبرد اعزام کرد
[ترجمه گوگل]فرمانده نیروی زمینی ارتش را به میدان جنگ متصل کرد

4. Terrorists tried to force him to countermand the order to attack.
[ترجمه ترگمان]تروریست ها سعی کردند او را مجبور کنند تا دستور حمله را صادر کند
[ترجمه گوگل]تروریست ها سعی کردند او را مجبور کنند که به منظور حمله به ضدیت با یکدیگر عمل کنند

5. I can't countermand an order Winger's given.
[ترجمه ترگمان]من نمی تونم دستور حمله رو صادر کنم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم بر اساس سفارش Winger ارائه بدهم

6. Goldstein was expelled for countermanding a direct order from the supervisor.
[ترجمه ترگمان]Goldstein برای countermanding یک دستور مستقیم از ناظر اخراج شد
[ترجمه گوگل]گلدشتاین برای اخراج مستقیم از نظارت بر اخراج شد

7. The excitable Miss Coleman countermanded Rain's directions with inaccurate and unhelpful ones.
[ترجمه ترگمان]رفتار خانم Coleman که با inaccurate و unhelpful directions و unhelpful به عمل می آمد
[ترجمه گوگل]خانم کولمن مشتاقانه دستورالعمل های باران را با نادرستی و غیرقابل استفاده انجام داد

8. If not countermanded by personal courage or other organizational forces, this tendency becomes habitual and self-perpetuating.
[ترجمه ترگمان]اگر با شجاعت شخصی و یا دیگر نیروهای سازمانی countermanded نشود، این گرایش تبدیل به همیشگی و همیشگی همیشگی می شود
[ترجمه گوگل]اگر با شجاعت شخصی یا سایر نیروهای سازمان مخالف نباشید، این گرایش تبدیل به عادت و خودسوزی می شود

9. countermanded the air strikes.
[ترجمه ترگمان]هوا را خاموش می کند
[ترجمه گوگل]اعتصابات هوایی منفجر شد

10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

11. In the event the poll was countermanded, but the affair reflected badly on the government and the Janata Dal.
[ترجمه ترگمان]در صورتی که رای گیری علنی بود، اما قضیه به طرز بدی بر روی دولت و the دال نوشته شده بود
[ترجمه گوگل]در صورتی که این نظرسنجی منعقد شد، اما این امر به شدت به دولت و جناتا دال نشان داد

12. The election commission has therefore countermanded voting in several seats and ordered a re-poll in more than 000 booths.
[ترجمه ترگمان]بنابراین کمیسیون انتخابات به چندین کرسی رای داده است و دستور رای گیری مجدد بیش از ۱۰۰،۰۰۰ نفر را صادر کرده است
[ترجمه گوگل]بنابراین، کمیسیون انتخابات در چندین کرسی رای گیری کرده و دستورالعمل جدید را در بیش از 000 غرفه سفارش داده است

13. Please countermand our order for same.
[ترجمه ترگمان]لطفا سفارش ما رو برای همین ترتیب بده
[ترجمه گوگل]لطفا سفارش خود را برای همانند

14. I have now to countermand that order, in consequence of the receipting of the letter this morning.
[ترجمه ترگمان]حالا به خاطر نامه امروز صبح باید این دستور را صادر کنم
[ترجمه گوگل]اکنون من این تصمیم را در نتیجۀ پذیرش نامه امروز صبح دارم

15. EXMP : The general countermand the orders issued in his absence.
[ترجمه ترگمان]EXMP: ژنرال احکام صادره در غیاب او را تایید می کند
[ترجمه گوگل]EXMP متضرر عمومی دستورات صادر شده در غیاب او

you cannot countermand your superior officer!

شما نمی‌توانید خلاف دستور افسر مافوق خود فرمان صادر کنید!


پیشنهاد کاربران

لغو کردن
an order to arrest the strike leaders had been countermanded


کلمات دیگر: