کلمه جو
صفحه اصلی

deprivation


معنی : محرومیت، حرمان، سلب، محروم سازی، انعزال
معانی دیگر : از دست دادگی، از دست رفتگی، فقدان، بی بهرگی، ناکامی، بی بهره سازی

انگلیسی به فارسی

محرومیت، حرمان، فقدان، برکناری


محرومیت، حرمان، سلب، محروم سازی، انعزال


انگلیسی به انگلیسی

• taking away; lack, deficiency
if you suffer deprivation, you do not have or are prevented from having something that you want or need.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] محرومیت (از حقوق مدنی)، سلب مالیت بدون پرداخت غرامت

مترادف و متضاد

محرومیت (اسم)
privation, bereavement, exclusion, deprivation, frustration, proscription, disappointment

حرمان (اسم)
deprivation, disappointment

سلب (اسم)
negation, deprivation, divestment, divestiture

محروم سازی (اسم)
privation, exclusion, deprivation, frustration, ouster

انعزال (اسم)
deprivation

taking, keeping away; need


Synonyms: denial, deprival, destitution, detriment, disadvantage, dispossession, distress, divestiture, divestment, expropriation, hardship, loss, privation, removal, seizure, want, withdrawal, withholding


Antonyms: bestowal, endowment, giving, indulgence, offer, offering, presentation, supply


جملات نمونه

1. deprivation of political and civil rights
محرومیت حقوق سیاسی و مدنی

2. Sleep deprivation can result in mental disorders.
[ترجمه ترگمان]محرومیت از خواب می تواند منجر به اختلالات ذهنی شود
[ترجمه گوگل]محروم شدن از خواب می تواند منجر به اختلالات روانی شود

3. Researchers found a strong correlation between urban deprivation and poor health.
[ترجمه ترگمان]محققان دریافتند که همبستگی قوی بین محرومیت شهری و سلامت ضعیف وجود دارد
[ترجمه گوگل]محققان همبستگی قوی بین محرومیت شهری و سلامت ضعیف پیدا کردند

4. Poverty and deprivation are by no means confined to the north of the country.
[ترجمه ترگمان]فقر و محرومیت به هیچ وجه به شمال کشور محدود نمی شود
[ترجمه گوگل]فقر و محرومیت به هیچ وجه محدود به شمال کشور نیست

5. Social deprivation is the unacceptable face of capitalism.
[ترجمه ترگمان]محرومیت اجتماعی چهره غیرقابل قبول سرمایه داری است
[ترجمه گوگل]محرومیت اجتماعی چهره غیرقابل قبول سرمایه داری است

6. Sleep deprivation can cause stress, loss of appetite and lethargy.
[ترجمه ترگمان]محرومیت از خواب می تواند باعث استرس، از دست دادن اشتها و رخوت شود
[ترجمه گوگل]محرومیت از خواب باعث ایجاد استرس، از دست رفتن اشتها و بیحوصلگی می شود

7. The report has spotlighted real deprivation in the inner cities.
[ترجمه ترگمان]این گزارش باعث افشا شدن محرومیت واقعی در درونشهرها شده است
[ترجمه گوگل]این گزارش محرومیت واقعی در شهرهای داخلی را برجسته کرده است

8. Many of the people suffered terrible deprivation.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم از محرومیت وحشتناکی رنج برده اند
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم از محرومیت وحشتناک رنج می بردند

9. Suicide is often connected with socio-economic deprivation.
[ترجمه ترگمان]خودکشی اغلب با محرومیت اجتماعی - اقتصادی مرتبط است
[ترجمه گوگل]خودکشی اغلب با محرومیت اجتماعی و اقتصادی ارتباط دارد

10. There is awful deprivation in the shanty towns.
[ترجمه ترگمان]در the هیچ محرومیت وحشتناکی وجود ندارد
[ترجمه گوگل]محرومیت وحشتناکی در شهرهای کوچک وجود دارد

11. Low birth weight is related to economic deprivation.
[ترجمه ترگمان]وزن کم زاد و ولد با محرومیت اقتصادی مرتبط است
[ترجمه گوگل]وزن کم هنگام تولد مربوط به محرومیت اقتصادی است

12. Missing the holiday was a great deprivation.
[ترجمه ترگمان]از دست دادن تعطیلات، محرومیت بزرگی بود
[ترجمه گوگل]از دست دادن تعطیلات محرومیت زیادی بود

13. Millions more suffer from serious sleep deprivation caused by long work hours.
[ترجمه ترگمان]میلیون ها نفر دیگر از محرومیت جدی خواب ناشی از ساعات کاری طولانی رنج می برند
[ترجمه گوگل]میلیون ها نفر از محرومیت جدی ناشی از ساعات کار طولانی رنج می برند

14. It speaks of liberty and prohibits the deprivation of liberty without the due process of law.
[ترجمه ترگمان]این قانون از آزادی سخن می گوید و محرومیت آزادی بدون فرآیند قانونی را ممنوع می سازد
[ترجمه گوگل]این موضوع از آزادی سخن می گوید و محرومیت از آزادی را بدون فوریت قانونی ممنوع می کند

deprivation of political and civil rights

محرومیت حقوق سیاسی و مدنی


پیشنهاد کاربران

محرومیت . فقدان

محرومیت

فقر
مانند nutrition deprivation : فقر غذایی


کلمات دیگر: