1. she was qualified by court order as an executor
طبق حکم دادگاه او صلاحیت قیم شدن را داشت.
2. The executor shared out the estate.
[ترجمه ترگمان] اون مامور صاحب ملک بود
[ترجمه گوگل]مجری این املاک را به اشتراک گذاشت
3. She appointed him executor of her will.
[ترجمه ترگمان]او او را به عنوان وصی خود منصوب کرد
[ترجمه گوگل]او او را مجرم اراده او قرار داد
4. It doesn't matter if your Executor stands to benefit from the Will.
[ترجمه ترگمان]مهم نیست که executor به نفع ویل باشد
[ترجمه گوگل]مهم نیست که آیا کارفرمای شما به نفع Will است یا خیر
5. As Pietr's executor I've handled his affairs.
[ترجمه ترگمان]به عنوان نماینده پیتر که من کارهایش را انجام داده ام
[ترجمه گوگل]به عنوان رئیس اجرایی آقای Pietr من امور خود را مدیریت کرده ام
6. A solicitor or accountant can act as an Executor if you so wish.
[ترجمه ترگمان]اگر شما بخواهید یک مشاور یا حسابدار می تواند نقش یک مشاور را بازی کند
[ترجمه گوگل]یک وکیل یا حسابدار می تواند در صورت تمایل به عنوان کارفرما عمل کند
7. Executorship - a Solicitor's Services Your executor is the person who takes charge of administering your estate after death.
[ترجمه ترگمان]خدمات اجتماعی مامور شما شخصی است که اداره ملک شما را بعد از مرگ به عهده می گیرد
[ترجمه گوگل]کارفرما - خدمات وکیل شما متخلف شما فردی است که مسئولیت اداره اموال خود را پس از مرگ می گیرد
8. Gow acted as Housman's literary executor, and supervised a reprint of his edition of Manilius.
[ترجمه ترگمان]Gow به عنوان مجری ادبی Housman عمل کرد و بر یک چاپ مجدد از Manilius نظارت کرد
[ترجمه گوگل]گو به عنوان مجری ادبیات حسام عمل کرد و مجددا نسخه مجلسی مانیلویوس را نظارت کرد
9. Modern government is the establisher and executor of management standards.
[ترجمه ترگمان]دولت مدرن establisher و مجری استانداردهای مدیریتی است
[ترجمه گوگل]دولت مدرن ناظر و مجری استانداردهای مدیریت است
10. Other aspects of the Humphrey's Executor reasoning, however, have been roundly criticized in subsequent years.
[ترجمه ترگمان]با این حال، دیگر جنبه های استدلال executor هم در سال های پس از آن مورد انتقاد قرار گرفته اند
[ترجمه گوگل]با این وجود، سایر جنبه های استدلال اجرایی هامفری در سالهای بعد به طور کامل مورد انتقاد قرار گرفته است
11. The Executor was the first of a new generation of immense warships, lending its name to the Executor-class Star Dreadnought.
[ترجمه ترگمان]The اولین نسل از کشتی های جنگی عظیم بود که نام خود را به the استار کلاس executor دادند
[ترجمه گوگل]کارفرما اولین نسل جدیدی از جنگ افزارهای عظیم بود که نام خود را به Star Dreadnought کلاس اجرایی اعطا کرد
12. Irrigated area is building of engineering irrigation, executor that water resource allocate.
[ترجمه ترگمان]زمین های قابل آبیاری ساختمان آبیاری مهندسی، وصی و مجری منابع آبی است
[ترجمه گوگل]منطقه آبیاری، احداث آبیاری مهندسی است، مجری آن منابع آب اختصاص داده است
13. The amygdala is an executor of stress behavioral, autonomic and neuroendocrine responses.
[ترجمه ترگمان]بادامه مجری واکنش های رفتاری، خود مختار و neuroendocrine است
[ترجمه گوگل]آمیگدلا مجری پاسخ های استرس رفتاری، اتوانی و نوروآندوکرین است
14. The executor tried to comply with the intent of the testator.
[ترجمه ترگمان]او نیز سعی کرد که به اراده خود عمل کند
[ترجمه گوگل]مجری سعی کرد با قصد testator مطابقت داشته باشد
15. The virtual subject" is the executor of the fictitious or hypothetic network acts on the base of TCP/IP contracts. "
[ترجمه ترگمان]سوژه مجازی \" مجری شبکه فرضی یا فرضی است که بر پایه قراردادهای TCP \/ IP عمل می کند \"
[ترجمه گوگل]موضوع مجازی 'مجری شبکه خیالی یا فرضیه بر پایه قراردادهای TCP / IP عمل می کند '