کلمه جو
صفحه اصلی

complainant


معنی : مدعی، شاکی، خواهان، عارض، دادخواه
معانی دیگر : (حقوق) خواهان، عارض (plaintiff هم می گویند)

انگلیسی به فارسی

شاکی، دادخواه، عارض، مدعی، خواهان


شکایت کننده، شاکی، عارض، مدعی، خواهان، دادخواه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a person or group of people making a legal complaint in a court of law; plaintiff.

• one who makes a complaint (law)
a complainant is a person who starts a court case in a court of law; a legal term.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] شاکی، دادخواه، خواهان

مترادف و متضاد

مدعی (اسم)
assertion, claim, accuser, claimant, pretender, plaintiff, adversary, complainant, prosecutor, pretension, allegation, suitor

شاکی (اسم)
plaintiff, actor, complainant

خواهان (اسم)
plaintiff, actor, complainant, demandant, libellant, litigant

عارض (اسم)
plaintiff, complainant, cheeks

دادخواه (صفت)
complainant

جملات نمونه

1. The complainant has been exposed to public odium, scandal and contempt.
[ترجمه ترگمان]شاکی در معرض انزجار عمومی، رسوایی و تحقیر قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]شکایت کننده در معرض افسار عمومی، رسوایی و تحقیر قرار گرفته است

2. But what of the complainant who consciously fantasises about rape?
[ترجمه ترگمان]اما چه چیزی از شاکی که قصد تجاوز به عنف را دارد چیست؟
[ترجمه گوگل]اما چه شکایتی که آگاهانه درباره تجاوز جنسی فریاد می زند؟

3. In all but one he found for the complainant.
[ترجمه ترگمان]به جز یکی که برای the پیدا کرده بود
[ترجمه گوگل]در کل اما یکی برای شکایت کننده پیدا کرد

4. Mr. Gilbert, the complainant, gave evidence that on the evening of 22 April 1990 he was in a public house.
[ترجمه ترگمان]آقای گیلبرت، شاکی، شواهدی ارائه داد که در شب ۲۲ آوریل ۱۹۹۰ در یک خانه عمومی بود
[ترجمه گوگل]آقای گیلبرت، شکایت کننده، مدرکی را مبنی بر اینکه در شب 22 آوریل 1990 در خانه دولتی بود، ارائه داد

5. The complainant had better grumble at those responsible, not at him.
[ترجمه ترگمان]The از کسانی که مسئول این مسئولیت بودند شکایت بیشتری داشتند، نه به او
[ترجمه گوگل]شکایت کننده بهتر بود در کسانی که مسئول، و نه در او کینه زدن

6. In fact, the complainant in the case Samaraweera cites was knowledgeable about court procedure.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت شاکی در این پرونده از روند دادگاه مطلع بوده است
[ترجمه گوگل]در واقع، شکایت کننده در مورد Samaraweera در مورد پرونده دادگاه آگاه بود

7. The complainant accused the defendant of cheating him.
[ترجمه ترگمان]شاکی متهم را متهم به تقلب در او کرد
[ترجمه گوگل]شکایت متهم متهم به تقلب کردن او را متهم کرد

8. If the complainant does not agree with the decision, he may ask for reconsideration.
[ترجمه ترگمان]اگر شاکی با این تصمیم موافق نباشد ممکن است درخواست تجدید نظر کند
[ترجمه گوگل]اگر شکایت کننده با تصمیم موافقت نکند، ممکن است از بازپرداخت درخواست کند

9. Copy of this letter is sent to the Complainant.
[ترجمه ترگمان]نسخه برداری از این نامه به the ارسال می شود
[ترجمه گوگل]کپی این نامه به شکایت کننده ارسال می شود

10. Article 7 The complainant and respondent shall bear the burden of proof for their own claims.
[ترجمه ترگمان]ماده ۷ شاکی و پاسخ دهنده مسیولیت اثبات ادعاهای خود را بر دوش دارند
[ترجمه گوگل]ماده 7 شکایت کننده و پاسخ دهنده باید بار اثبات ادعاهای خود را تحمل کنند

11. Both the complainant and defendant could summon witnesses who were subject to both cross - examination and re - examination.
[ترجمه ترگمان]هر دو متهم و متهم می توانند شاهدی را که برای استنطاق و استنطاق مورد بحث قرار گرفته بودند، احضار کنند
[ترجمه گوگل]هر دو متهم و شکایت می توانند شاهدان را دعوت کنند که تحت بررسی و بررسی مجدد قرار گرفته اند

12. Complainant means the party initiating a complaint concerning a domain - name registration.
[ترجمه ترگمان]complainant به معنای آغاز شکایت در رابطه با ثبت نام دامنه است
[ترجمه گوگل]شکایت کننده به این معنی است که طرفین شکایت خود را در رابطه با ثبت دامنه ثبت نام می کنند

13. However, in agriculture machinery consumer however complainant is less, ego protects recognizant weakness.
[ترجمه ترگمان]با این حال، در صنعت کشاورزی، مصرف کننده هر چند که شاکی کم تر است، عزت نفس از ضعف recognizant محافظت می کند
[ترجمه گوگل]با این حال، در مصرف ماشین آلات کشاورزی، هرچند شکایت کننده کمتر است، خود را از ضعف تایید کننده محافظت می کند

14. However, the Republican complainant in the House to summon 15 people including Lewinsky to testify court.
[ترجمه ترگمان]با این حال، شاکی جمهوری خواه در مجلس سنا ۱۵ نفر از جمله Lewinsky را برای شهادت در دادگاه احضار کرده است
[ترجمه گوگل]با این حال، شکایت کننده جمهوریخواه در مجلس به منظور صدور دادگاه، 15 نفر از جمله لوینسکی را اخراج کرد

15. Damages may be awarded to a complainant on complaint to the county court.
[ترجمه ترگمان]خسارات ممکن است به شاکی در شکایت به دادگاه استان داده شود
[ترجمه گوگل]خسارات ممکن است به یک شکایت کننده در مورد شکایت به دادگاه شهرستان داده شود


کلمات دیگر: