1. ambassador at large
سفیر سیار
2. ambassador extraordinary
سفیر فوق العاده،سفیر ویژه،سفیر کبیر
3. ambassador plenipotentiary
نماینده ی سیاسی تام الاختیار،سفیر ویژه
4. an ambassador designate
نامزد شغل سفارت
5. an ambassador extraordinary
سفیر ویژه
6. an ambassador of good will
رساننده ی پیام حسن نیت
7. an ambassador plenipotentiary
سفیر تام الاختیار
8. our ambassador received a cold welcome
سفیر ما با پذیرایی سردی روبرو شد.
9. the ambassador deigned to shake my hand
سفیر کبیر با دست دادن با من،بر من منت گذاشت.
10. the british ambassador to turkey
سفیر انگلیس در ترکیه
11. the new ambassador submitted his credentials
سفیر جدید استوار نامه ی خود را تقدیم کرد.
12. the new ambassador was duly received
سفیر جدید را طبق روال معمول پذیرفتند.
13. the new ambassador was regaled everywhere
سفیر جدید را همه جا با جشن و ضیافت پذیرفتند.
14. a dinner honoring the new ambassador
ضیافتی به افتخار سفیر جدید
15. appointed with the rank of ambassador
منتصب به مقام سفارت
16. an informal reception for the new ambassador
جلسه ی معارفه ی غیررسمی برای سفیر جدید
17. the execise of his powers as ambassador
اعمال قدرت او به عنوان سفیرکبیر
18. a ball in honor of the new ambassador
مهمانی رسمی رقص به افتخار سفیر جدید
19. they asked jaffar to accept the appointment of ambassador
از جعفر خواستند که شغل سفارت را قبول کند.
20. the terrorists disclaimed all responsibility for the assassination of the ambassador
تروریست هاهیچ گونه مسئولیتی را در مورد قتل سفیر به عهده نگرفتند.
21. The Ambassador said he hoped the statement would serve as a wake-up call to the government.
[ترجمه ترگمان]سفیر گفت که او امیدوار است که این بیانیه به عنوان یک تماس بیدار به دولت عمل کند
[ترجمه گوگل]سفیر گفت که وی امیدوار است که این بیانیه به عنوان یک تماس بیدار به دولت خدمت کند
22. The Ambassador Hotel is a Los Angeles landmark.
[ترجمه ترگمان]هتل سفیر، یک نقطه عطف در لس آنجلس است
[ترجمه گوگل]هتل سفیر لندن یک نقطه عطفی است
23. The recall of the Ambassador was embarrassing for the country.
[ترجمه ترگمان]یادآوری سفیر برای این کشور خجالت آور بود
[ترجمه گوگل]فراخوان سفیر برای این کشور شرم آور بود
24. The ambassador has brought with him a communication from the President.
[ترجمه ترگمان]سفیر با او ارتباطاتی را از رئیس جمهور به ارمغان آورده است
[ترجمه گوگل]سفیر با او از طرف رئیس جمهور ارتباط برقرار کرده است
25. His Excellency the Spainish Ambassador is here to see you.
[ترجمه ترگمان]عالی جناب سفیر Spainish برای دیدن شما آمده
[ترجمه گوگل]معاون وی سفیر اسپانیائی در اینجا است تا شما را ببیند
26. She has now accepted a posting as ambassador to Scandinavia.
[ترجمه ترگمان]او اکنون این پست را به عنوان سفیر اسکاندیناوی پذیرفته است
[ترجمه گوگل]او اکنون به عنوان سفیر در اسکاندیناوی پذیرفته است
27. The ambassador expects that his next posting will be Paris.
[ترجمه ترگمان]سفیر انتظار دارد که پست بعدی او پاریس باشد
[ترجمه گوگل]سفیر انتظار دارد که پست بعدی وی پاریس باشد