کلمه جو
صفحه اصلی

clandestine


معنی : مخفی، زیر جلی
معانی دیگر : (معمولا در مورد امور غیر قانونی) مخفی، خفیه، پنهان، نهفته، سری، غیرمشروع

انگلیسی به فارسی

مخفی، غیرمشروع، زیرجلی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: clandestinely (adv.), clandestineness (n.)
• : تعریف: planned or occurring in a secret or surreptitious manner, esp. for subversive or illicit purposes.
مترادف: covert, secret, undercover
متضاد: open, overt
مشابه: cloaked, confidential, furtive, hidden, hugger-mugger, private, stealthy, surreptitious, underground, underhand

- Their home was the scene of many clandestine gatherings of dissidents.
[ترجمه ترگمان] خانه آن ها صحنه بسیاری از اجتماعات مخفی مخالفان بود
[ترجمه گوگل] خانه آنها صحنه بسیاری از مخالفان مخفی بود

• secret, covert, hidden
something that is clandestine is hidden or secret, and often illegal; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] پنهانی، مخفی (معمولأ برای مقاصد نا مشروع و غیر قانونی)

مترادف و متضاد

مخفی (صفت)
hidden, invisible, secret, undercover, closet, furtive, clandestine, hush-hush, perdu, perdue

زیر جلی (صفت)
surreptitious, undercover, furtive, underhand, clandestine, hugger-mugger

secret, sly


Synonyms: artful, cloak-and-dagger, closet, concealed, covert, foxy, fraudulent, furtive, hidden, hush-hush, illegitimate, illicit, in holes and corners, on the Q. T., on the quiet, private, sneaky, stealthy, surreptitious, undercover, underground, underhand, under-the-counter, under wraps


Antonyms: aboveboard, forthright, open, truthful


جملات نمونه

1. a clandestine radio station
ایستگاه رادیوی سری

2. The group held weekly clandestine meetings in a church.
[ترجمه ترگمان]این گروه جلسات مخفی هفتگی را در یک کلیسا برگزار کردند
[ترجمه گوگل]این گروه جلسات مخفیانه هفتگی در کلیسا برگزار کرد

3. She is the director of clandestine operations of the CIA.
[ترجمه ترگمان]او مدیر عملیات های مخفی سازمان سیا است
[ترجمه گوگل]او مدیر عملیات مخفی سیا است

4. She undertook several clandestine operations for the CIA.
[ترجمه ترگمان]او چندین عملیات پنهانی برای سازمان سیا انجام داد
[ترجمه گوگل]او چندین عملیات مخفی را برای سیا انجام داد

5. He has been having a clandestine affair with his secretary for three years.
[ترجمه ترگمان]سه سال است که با منشی او رابطه پنهانی داشته است
[ترجمه گوگل]او سه سال است که با وزیر امورخارجه خود مخالف است

6. It was not unusual for men in the clandestine service to retire at age fifty-one.
[ترجمه ترگمان]برای مردان در آن خدمات مخفی که در سن پنجاه و یک سالگی کناره گیری کنند غیر معمول نبود
[ترجمه گوگل]برای مردان در خدمات مخفیانه در سن پنجاه و یک سالگی بازنشسته نمی شد

7. He claims he found a clandestine crematorium where the army was burning the bodies of Mayan villagers killed during the conflict.
[ترجمه ترگمان]او ادعا می کند که یک جسد مخفی را پیدا کرده است که در آن ارتش اجساد روستائیان مایایی را در طی درگیری در حال سوختن بوده است
[ترجمه گوگل]او ادعا می کند که او یک کوره های مخفی را کشف کرده بود که ارتش بدن های روستاییان میانی را در طی جنگ کشته است

8. She deserved better than these clandestine meetings.
[ترجمه ترگمان]لیاقتش بیشتر از این جلسه های مخفی بود
[ترجمه گوگل]او از این جلسات مخفی بهتر بود

9. His clandestine meetings with PLO officials had been secretly recorded.
[ترجمه ترگمان]جلسات پنهانی او با مقامات ساف به طور محرمانه ضبط شده بود
[ترجمه گوگل]جلسات مخفی او با مقامات سازمان آزادیبخش فلسطین مخفیانه ثبت شده است

10. Thus he is forced to lead a clandestine existence, abandoned only when he occasionally reappears to demand money from his wife.
[ترجمه ترگمان]از این رو او مجبور است یک زندگی پنهانی را رهبری کند، تنها زمانی رها می شود که گاهی اوقات به تقاضای پول از همسرش برمی گردد
[ترجمه گوگل]بنابراین او مجبور است که یک موجود مخفی را رهبری کند، تنها زمانی که گاهی اوقات مجددا ظاهر می شود که از همسرش تقاضا می کند، رها شود

11. There had been some sort of clandestine liaison between the lady and Darrel for some time.
[ترجمه ترگمان]بین بانو و درل یک جور ارتباط پنهانی وجود داشت
[ترجمه گوگل]مدتی طولانی میان خانم و دارل وجود داشته است

12. He'd expected a clandestine rendezvous - curtained windows, locked doors - not a gypsy encampment.
[ترجمه ترگمان]او انتظار داشت که یک قرار ملاقات مخفی با پرده های مخملی، دره ای بسته، نه یک اردوگاه کولی
[ترجمه گوگل]او انتظار داشت که یک پنجره مخفیانه - پنجره های پرده ای، درهای قفل شده - و نه یک مکان کولی

13. Little fraternal love existed between these two clandestine arms of government.
[ترجمه ترگمان]عشق برادرانه کوچکی بین این دو بازوی دیگر حکومت وجود داشت
[ترجمه گوگل]بین این دو اسلحه مخفی دولت وجود داشته است

14. Gedge later became much more clandestine and unpretentious when asked about the lyrical content of his songs.
[ترجمه ترگمان]بعدها هنگامی که از او درباره محتوای غنایی آهنگ های او سوال شد، Gedge بسیار more و فروتن شد
[ترجمه گوگل]بعدا Gedge در مورد محتوای ملودی آهنگ های او بیشتر هوشیار و بی تکلف شد

15. Constant surveillance, clandestine meetings and the arrest of family and friends are part of everyday life.
[ترجمه ترگمان]نظارت دائمی، جلسات مخفی و دستگیری خانواده و دوستان بخشی از زندگی روزمره هستند
[ترجمه گوگل]نظارت دائمی، جلسات مخفی و دستگیری خانواده و دوستان بخشی از زندگی روزمره است

a clandestine radio station

ایستگاه رادیوی سری


They shipped their publications clandestinely into the country.

آنها نشریات خود را پنهانی به داخل کشور می‌فرستادند.


دانشنامه عمومی

مخفی


پیشنهاد کاربران

غیر علنی

⁦✔️⁩ سری، محرمانه

We broke Enigma before Alan Turing, says Poland as it opens codebreaker museum
. . .
The Polish military’s prewar codebreaker course was so ⭕clandestine⭕ that it was even concealed from the lead professor’s secretary, who had German roots
TheTimes. com@


کلمات دیگر: