کلمه جو
صفحه اصلی

exclude


معنی : مانع شدن، محروم کردن، مستثنی کردن، بیرون نگاه داشتن از، راه ندادن به
معانی دیگر : (از دخول یا عضویت یا مشارکت و غیره) جلوگیری کردن، برون داری کردن، برون داشتن، راه ندادن، (به زیان کسی) استثنا قایل شدن، در بستن (به روی کسی)، درنظر نگرفتن، (از وارد شدن هوا و غیره جلوگیری کردن) بیرون نگهداشتن، بیرون کردن، برون راندن، برون رانی کردن، اخراج کردن، طرد کردن

انگلیسی به فارسی

محروم کردن، راه ندادن به، بیرون نگاه داشتن از، مانع شدن، مستثنی کردن


محروم کردن، مستثنی کردن، مانع شدن، بیرون نگاه داشتن از، راه ندادن به


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: excludes, excluding, excluded
(1) تعریف: to leave out; omit; keep out.
مترادف: except, omit
متضاد: accept, admit, comprehend, embrace, include, involve
مشابه: bar, eliminate, exile, ostracize, reject, repudiate, rule out, skip

- Why did you exclude the paragraph that explained everything?
[ترجمه سعید] چرا آن پاراگرافی را که توضیحات همه چیز را می داد حذف کردید
[ترجمه نوید جباری] چرا پاراگرافی را حذف کردی که همه چیز را توضیح می داد؟
[ترجمه ترگمان] چرا پاراگراف را که همه چیز را توضیح داده بود جدا کردی؟
[ترجمه گوگل] چرا پاراگراف را توضیح دادید که همه چیز را توضیح دادید؟
- Our tour of France excludes the Riviera, but we'll be going to the Alps.
[ترجمه ترگمان] مسافرت ما از فرانسه ریوی را مستثنی می کند، ولی ما به سوی کوهه ای آلپ می رویم
[ترجمه گوگل] تور ما در فرانسه از Riviera خارج می شود، اما ما به آلپ می رویم
- Did you mean to exclude your brother from your guest list?
[ترجمه ترگمان] منظورت اینه که داداشت رو از لیست مهمون محروم کنی؟
[ترجمه گوگل] منظورم این بود که برادرم را از لیست مهمان خود حذف کنم؟

(2) تعریف: to prevent from enjoying ordinary rights or privileges; bar.
مترادف: bar, debar, ostracize
مشابه: blackball, blacklist, block, deny, disallow, except, exile, prohibit, refuse, reject, spurn

- The country club formerly excluded minorities.
[ترجمه ترگمان] این باشگاه سابقا اقلیت ها را کنار گذاشته بود
[ترجمه گوگل] باشگاه کشور قبلا از اقلیت ها را رها کرده است

• leave out, keep out; prevent from happening or being; reject
if you exclude something from an activity or discussion, you deliberately do not include that thing in it.
if you exclude a possibility, you reject it.
if you exclude someone from a place or activity, you prevent them from entering the place or taking part in the activity.
see also excluding.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] مستثنی کردن، مانع شدن، محروم کردن
[ریاضیات] شامل ... نیست، مستثنی کردن، خارج کردن، شامل نبودن، طرد کردن

مترادف و متضاد

مانع شدن (فعل)
stop, resist, suppress, bar, prevent, debar, balk, hinder, barricade, hamper, exclude, inhibit, rein, impede, stymie, hold back, hold up, interfere with, obstruct, obturate

محروم کردن (فعل)
dispossess, cut off, debar, exclude, bereave, deprive, divest, evacuate, geld, foreclose, devest, disappoint

مستثنی کردن (فعل)
except, exclude

بیرون نگاه داشتن از (فعل)
exclude

راه ندادن به (فعل)
exclude

expel, forbid


Synonyms: ban, bar, bate, blackball, blacklist, block, bounce, boycott, close out, count out, debar, disallow, drive out, eject, eliminate, embargo, estop, evict, except, force out, get rid of, ignore, interdict, keep out, leave out, lock out, obviate, occlude, omit, ostracize, oust, pass over, preclude, prevent, prohibit, proscribe, put out, refuse, refuse admittance, reject, remove, repudiate, rule out, set aside, shut out, shut the door on, sideline, suspend, throw out, veto, ward off


Antonyms: accept, add, admit, allow, include, incorporate, take on, welcome


جملات نمونه

1. that high ridge tends to exclude the breeze
آن تپه ی بلند جلو نسیم را می گیرد.

2. We can exclude the possibility of total loss from our calculations.
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم احتمال از دست دادن کل محاسبات خود را رد کنیم
[ترجمه گوگل]ما می توانیم امکان از دست دادن کل را از محاسبات ما حذف کنیم

3. The judges decided to exclude evidence which had been unfairly attained.
[ترجمه ترگمان]قضات تصمیم گرفتند شواهدی را که به طور ناعادلانه به آن دست یافته بودند، رد کنند
[ترجمه گوگل]قضات تصمیم گرفتند شواهدی را که به طور غیرمستقیم به دست آمده بودند را رد کنند

4. She gets very upset if I exclude her from anything.
[ترجمه ترگمان]اگر او را از هر چیزی محروم کنم خیلی ناراحت می شود
[ترجمه گوگل]او را از هر چیز محروم می کند بسیار ناراحت می شود

5. True patriotism doesn't exclude an understanding of the patriotism of others.
[ترجمه ترگمان]وطن پرستی واقعی درکی از میهن پرستی دیگران را حذف نمی کند
[ترجمه گوگل]وطن پرستی واقعی از درک وطن پرستی دیگران محروم می شود

6. We should not exclude the possibility of negotiation.
[ترجمه ترگمان]ما نباید احتمال مذاکره را حذف کنیم
[ترجمه گوگل]ما نباید امکان مذاکره را رد کنیم

7. At this stage we cannot entirely exclude the possibility of staff cuts.
[ترجمه ترگمان]در این مرحله ما نمی توانیم به طور کامل احتمال قطع کارمندان را حذف کنیم
[ترجمه گوگل]در این مرحله ما نمی توانیم به طور کامل امکان کاهش کارکنان را رد کنیم

8. We can't exclude the possibility that he is dead.
[ترجمه ترگمان]ما نمی تونیم احتمال مرگ اون رو نادیده بگیریم
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم این احتمال را که او مرده است حذف کنیم

9. I cannot entirely exclude the possibility that some form of pressure was applied to the neck.
[ترجمه ترگمان]من نمی توانم به طور کامل این امکان را رد کنم که نوعی از فشار بر روی گردنش اعمال شده است
[ترجمه گوگل]من نمیتوانم به طور کامل این امکان را نپذیرم که برخی از انواع فشار به گردن اعمال شود

10. We can't exclude the possibility that some warmongers will run the risk of starting a new world war.
[ترجمه ترگمان]ما نمی توانیم این احتمال را که برخی warmongers خطر شروع جنگ جهانی جدید را اجرا می کنند را رد کنیم
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم احتمال این را که بعضی از جنگجویان خطر ابتلا به جنگ جهانی جدید را به خطر می اندازند، محروم نکنیم

11. The university had no right to exclude the student from the examination.
[ترجمه ترگمان]دانشگاه حق نداشت دانشجویان را از امتحانات محروم کند
[ترجمه گوگل]دانشگاه حق ندارد که دانش آموز را از معاینه خارج کند

12. We must not exclude the possibility that the child has run away.
[ترجمه ترگمان]ما نباید این احتمال را رد کنیم که کودک فرار کرده است
[ترجمه گوگل]ما نباید این احتمال را که فرزند فرار کرده را نادیده بگیریم

13. She deliberately tried to exclude David from the conversation and show him how de trop he was.
[ترجمه Farid] او عامدانه سعی کرد که دیوید ر ازا این مکالمات حذف کند و به او نشان دهد که چقدر زیادی و توی دست و پا است.
[ترجمه ترگمان]او عمدا سعی کرد دیوید را از این مکالمه خارج کند و به او نشان دهد که چه قدر دیر است
[ترجمه گوگل]او عمدا سعی کرد دیوید را از مکالمه کنار بگذارد و به او نشان دهد که او چگونه بود

14. The judge can decide whether to admit or exclude evidence.
[ترجمه ترگمان]قاضی می تواند تصمیم بگیرد که آیا شواهد را قبول یا رد می کند یا خیر
[ترجمه گوگل]قاضی می تواند تصمیم بگیرد که آیا مدرکی را قبول یا رد کند یا خیر

15. Britain prefers absolute standards, which would exclude all products that failed to come up to the minimum acceptable level.
[ترجمه ترگمان]بریتانیا استانداردهای مطلق را ترجیح می دهد، که همه تولیداتی که نتوانستند به حداقل سطح قابل قبول برسند را مستثنی می کند
[ترجمه گوگل]بریتانیا ترجیح می دهد که استانداردهای مطلق، که تمام محصولات را که به حداقل رسیدن به سطح قابل قبول نرسیده اند را حذف کند

The possiblity of a fire should not be excluded.

امکان آتش‌سوزی را نباید از نظر دور داشت.


Women are excluded from participating in this contest.

زن‌ها از شرکت در این مسابقه محروم‌‌اند.


Excluding the children, everyone was invited.

به‌جز بچه‌ها همه دعوت شده بودند.


Air must be excluded from the bottle.

باید از ورود هوا به بطری جلوگیری شود.


True faith excludes all doubt.

ایمان واقعی از بروز تمام شک و تردیدها جلوگیری می‌کند.


That high ridge tends to exclude the breeze.

آن تپه‌ی بلند جلو نسیم را می‌گیرد.


Because he was mad, the eldest son was excluded from succession.

پسر بزرگتر به‌دلیل دیوانگی از حق تاج و تخت محروم شد.


پیشنهاد کاربران

کنار گذاشته شدن

محروم کردن. مانع شدن

طرد شدن یا طرد کردن

رد شدن

نادیده گرفتن

محروم کردن، مستثنی کردن ، حذف کردن

از بین بردن

شامل نشدن

به جز

حذف کردن


رد کردن
شامل نشدن
دورش را خط کشیدن

رانده کردن

منحصر کردن

مستثنی بودن

تخصصی در مقالات حسابداری: حذف کردن


( حقوق ) منقضی کردن ، زایل کردن

To remove from consideration
To eliminate

To keep something out


صرف نظر کردن

1. We should not exclude the possibility of negotiation.
ما نباید امکان مذاکره را نادیده بگیریم.
2. Greatness, it seems, excludes the standards of right and wrong.
به نظر می رسد بزرگی معیارهای درست و غلط را از بین می برد.
3. This is particularly evident with disjunctive queries, which use the minus sign to exclude particular search terms.
این امر به ویژه در مورد سوالات تفکیکی مشهود است که از علامت منفی برای مستثنی کردن کلمات خاص جستجو استفاده می کنند.
4. The trial judge refused a preliminary request to exclude evidence or stay proceedings.
قاضی دادگاه از درخواست ابتدایی برای رد ادله یا ادامه دادرسی خودداری کرد.
5. Most contracts will exclude any hazardous water sports or adventurous activities.
اکثر قراردادها هرگونه ورزش های آبی خطرناک یا فعالیت های پرحادثه را منع می کنند.
6. Those Parliament bastards are trying to shaft me again with the new bill to exclude my successors.
آن عوضی های پارلمان سعی دارند با لایحه جدید من را محروم کنند تا جانشینان من را حذف کنند.

Exclude= نادیده گرفتن، از بین بردن، مستثنی کردن، رد کردن، منع کردن، حذف کردن


دستی . مخالف AUTO


کلمات دیگر: