کلمه جو
صفحه اصلی

deputation


معنی : وکالت، نمایندگی، نماینده، هیئت نمایندگی
معانی دیگر : هیئت نمایندگان، گروه نمایندگی، دادن نمایندگی یا وکالت، گسیل، گمارش

انگلیسی به فارسی

هیئت نمایندگی، نماینده، نمایندگی، وکالت


انگلیسی به انگلیسی

• act of appointing a representative or representatives; group of appointed representatives, delegation
a deputation is a small group of people sent to speak or act on behalf of others.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] وکالت، نمایندگی، وکیل، نماینده، هیأت نمایندگی، توکیل

مترادف و متضاد

وکالت (اسم)
bar, advocacy, proxy, attorney, agency, delegation, deputation, subrogation, proctorship

نمایندگی (اسم)
attorney, agency, delegation, representation, deputation, legation, delegacy, solicitorship

نماینده (اسم)
proxy, representation, deputation, agent, factor, doer, representative, envoy, delegate, deputy, assignee, envoi, exponent, symptom, indicant, delegacy, indicator

هیئت نمایندگی (اسم)
deputation

جملات نمونه

1. a three-man deputation representing swiss bankers
هیئت نمایندگی سه نفره از جانب بانکداران سویسی

2. They sent a deputation to Parliament.
[ترجمه ترگمان]نمایندگانی به پارلمنت می فرستادند
[ترجمه گوگل]آنها یک نماینده به پارلمان فرستادند

3. A deputation of 40 strikers was organized.
[ترجمه ترگمان]یک هیات متشکل از ۴۰ اعتصاب کنندگان سازمان دهی شدند
[ترجمه گوگل]تقسیم 40 ستیزه جوی سازمان یافته بود

4. The managing director agreed to receive a deputation from the factory.
[ترجمه ترگمان]مدیر عامل موافقت کرد که یک هیات نمایندگی از کارخانه دریافت کند
[ترجمه گوگل]مدیر اجرایی موافقت کرد که یک نماینده از کارخانه دریافت کند

5. They sent a deputation to the ministry to complain.
[ترجمه ترگمان]آن ها هیاتی را به این وزارتخانه فرستادند تا شکایت کند
[ترجمه گوگل]آنها تقاضای شکایت را به وزارتخانه فرستادند

6. The deputation from the EU arrives/arrive tomorrow.
[ترجمه ترگمان]هیات نمایندگانی از اتحادیه اروپا فردا وارد خواهند شد
[ترجمه گوگل]نمایندگی از اتحادیه اروپا فردا می آید / می رسد

7. She was sent on a deputation to see the Pope.
[ترجمه ترگمان]او را به یک هیات نمایندگی فرستادند تا پاپ را ملاقات کند
[ترجمه گوگل]او به عنوان معاون فرستاده شد تا پاپ را ببیند

8. A deputation of elders from the village arrived headed by its chief.
[ترجمه ترگمان]A از اهالی ده به طرف روسای قبیله به راه افتادند
[ترجمه گوگل]احضاریه از بزرگان روستا به ریاست رئیسش رسید

9. Gone are the days of deputation.
[ترجمه ترگمان]روزها هیات نمایندگی از میان رفته اند
[ترجمه گوگل]روزهای ریاست محکوم شده اند

10. A deputation of Confederates had come to demand that he and his men evacuate the fort without further delay.
[ترجمه ترگمان]نمایندگان کنفدراسیون به این نتیجه رسیده بودند که او و افرادش بدون تاخیر، دژ را تخلیه می کنند
[ترجمه گوگل]تقسیم اداری کنفدراسیون ها خواستار آن بود که او و همسرش بدون تاخیر بیشتر از این قلعه بیرون بیایند

11. Then, with one short hostile look at the deputation, Lee resumed his chair.
[ترجمه ترگمان]بعد، با یک نگاه خصمانه به هیات، لی صندلیش را باز کرد
[ترجمه گوگل]سپس، با یک نگاه خصمانه به هیئت نمایندگی، لای صندلی خود را از سر گرفت

12. It is said that a deputation of quarrymen came to see him with a view to getting a trade union recognised.
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که هیات نمایندگانی از quarrymen به دیدن او می آیند تا اتحادیه تجاری را به رسمیت بشناسند
[ترجمه گوگل]گفته شده است که یک معاون وزیر معادن به دیدن وی برای دستیابی به یک اتحادیه کارگری افتخار می کند

13. This was followed up by a deputation to the governors on 10 June 1840, led by Thomas Turner.
[ترجمه ترگمان]این هیات توسط هیات نمایندگان در ۱۰ ژوئن ۱۸۴۰ به ریاست توماس ترنر به رهبری هیات نمایندگان منصوب شد
[ترجمه گوگل]این در 10 ژوئن 1840 توسط توماس ترنر رهبری به فرمانداران پیوست

14. A deputation of church leaders has met with the government to discuss the teaching of religion in schools.
[ترجمه ترگمان]هیئتی از رهبران کلیسا با دولت دیدار کرده اند تا در مورد آموزش دین در مدارس بحث و تبادل نظر کنند
[ترجمه گوگل]تقسیم رهبران کلیسا با دولت برای گفتگو درباره آموزش دین در مدارس ملاقات کرده است

a three-man deputation representing Swiss bankers

هیئت نمایندگی سه نفره از جانب بانکداران سویسی


پیشنهاد کاربران

گماردگی


کلمات دیگر: