کلمه جو
صفحه اصلی

uncurl


معنی : از انحنا در امدن، مستقیم شدن، بی فر شدن
معانی دیگر : (مو یا هر چیز مجعد را) صاف کردن، بی فر کردن

انگلیسی به فارسی

از انحنا در آمدن، مستقیم شدن، بی فر شدن


بی نظیر، از انحنا در امدن، مستقیم شدن، بی فر شدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: uncurls, uncurling, uncurled
• : تعریف: to straighten.
متضاد: curl

- He uncurled his fingers.
[ترجمه ترگمان] انگشتانش را صاف کرد
[ترجمه گوگل] او انگشتان خود را باز کرد
- In the damp air, her hair uncurled.
[ترجمه ترگمان] در هوای مرطوب، موهایش صاف شده بود
[ترجمه گوگل] در هوا مرطوب، موهایش را بیرون کشید

• straighten out (especially something that was curled), unroll

دیکشنری تخصصی

[نساجی] الیاف فروموجدارنشونده-بازشدن حلقه-بازشدن فروموج-بازشدن جعد

مترادف و متضاد

از انحنا در امدن (فعل)
uncurl

مستقیم شدن (فعل)
uncurl

بی فر شدن (فعل)
uncurl

جملات نمونه

1. The cat uncurled itself and jumped off the wall.
[ترجمه ترگمان]گربه خود را صاف کرد و از دیوار پایین پرید
[ترجمه گوگل]گربه خود را گشاد کرد و از دیوار گریخت

2. The cat uncurled sensuously.
[ترجمه ترگمان]گربه به سمت sensuously رفت
[ترجمه گوگل]گربه ناخوشایند است

3. She uncurled her legs from under her.
[ترجمه ترگمان]پاهایش را از زیر او باز کرد
[ترجمه گوگل]او پاهای او را از زیر انداخت

4. She uncurled her legs, determinedly smoothed down the neat white culottes, and stood up.
[ترجمه ترگمان]پاهایش را صاف کرد و با عزمی جزم دامن سفیدی را که دامن سفید داشت صاف کرد و بلند شد
[ترجمه گوگل]او پاهای خود را باز کرد، به طور قابل ملاحظه ای پوزه های سفید شسته و رفته و ایستاد

5. The wizard uncurled his stinging fist and the roll of gold coins slipped between his throbbing fingers.
[ترجمه ترگمان]جادوگر مشت لرزانش را صاف کرد و سکه های طلای بین انگشتان لرزان او لغزید
[ترجمه گوگل]جادوگر مشت مشت زده خود را باز کرد و رول سکه های طلای بین انگشتانش را تکان داد

6. The doctor uncurled his fingers to reveal a small gold crucifix.
[ترجمه ترگمان]دکتر انگشتان خود را صاف کرد تا صلیب طلایی کوچکی نشان دهد
[ترجمه گوگل]دکتر به انگشتان دست خود را کشید تا یک crucifix کوچک طلا را نشان دهد

7. His fingers were beginning to uncurl, his own weight dragging him down.
[ترجمه ترگمان]انگشتانش شروع به بالا شدن کرده بود، وزن خودش او را به پایین کشیده بود
[ترجمه گوگل]انگشتانش شروع به شکست کردن کرد، وزن خود را کشید

8. Penelope's fingers curled and uncurled nervously in her lap.
[ترجمه ترگمان]هرمیون دستش را جمع کرد و با حالتی عصبی روی پاهایش بلند شد
[ترجمه گوگل]انگشتان پنه لوپه به صورت عصبی در دامان خود فرو ریختند

9. The snake slowly uncurled.
[ترجمه ترگمان]مار آهسته شانه بالا کرد
[ترجمه گوگل]مار به آرامی باز می شود

10. I watched the two handsome flags uncurl to the warm wind, then went on my own tour of inspection.
[ترجمه ترگمان]ان دو پرچم زیبا را که به باد گرمی دراز شده بود نگاه کردم، بعد به گردش خودم رفتم
[ترجمه گوگل]من دو پرچم خوش تیپ را تماشا کردم تا باد گرما را ببینم، بعد به بازرسی خودم رفتم

11. As with waiting for a hedgehog to uncurl, prodding didn't help.
[ترجمه ترگمان]و در حالی که منتظر یک جوجه تیغی برای صاف شدن بود به او کمک نکرد
[ترجمه گوگل]همانطور که انتظار میرفت که یک جوجه تیغی بیرون رانده شود، پریدگی کمک نکرد

12. As I slowly uncurl my fingers, he bends to look at the pea-size moth paralyzed with fear in the center of my hand.
[ترجمه ترگمان]همچنان که به آرامی انگشتانم را دراز می کنم، او خم می شود تا به کرم pea که در مرکز دستم از ترس فلج شده نگاه کند
[ترجمه گوگل]همانطور که من به آرامی انگشتانم را باز می کنم، او را خم می کند تا به اندازه کثیف نعناع با ترس در مرکز دست من فلج شود

13. He watched the leaves uncurl and spread upon the surface of the water, unable to bear drinking the precious stuff.
[ترجمه ترگمان]به برگ ها خیره شد و روی سطح آب افتاد و قادر به نوشیدن چیزهای گران بها نبود
[ترجمه گوگل]او برگها را از بین برده و بر روی سطح آب پخش می کند، قادر به تحمل نوشیدن چیزهای گرانبها نیست

14. I can't uncurl my fingers. -Hey Max. . . Max, I finally learned that move.
[ترجمه ترگمان]نمی توانم انگشتانم را دراز کنم هی مکس، من بالاخره این حرکت رو یاد گرفتم
[ترجمه گوگل]من نمیتوانم انگشتانم را باز کنم -Hey Max حداکثر، من سرانجام این حرکت را آموختم


کلمات دیگر: