کلمه جو
صفحه اصلی

satin


معنی : جلا، اطلس نما، اطلس، دبیت، اطلسی
معانی دیگر : (از ریشه ی عربی)، (پارچه ی ابریشمی یا نایلونی که روی آن براق و نرم و پشت آن کدر است) ساتن، پرداخت

انگلیسی به فارسی

اطلس، دبیت، اطلسی، جلا، پرداخت


ساتن، اطلس، جلا، دبیت، اطلس نما، اطلسی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a smooth fabric that is shiny on one side and dull on the other.
صفت ( adjective )
مشتقات: satiny (adj.)
• : تعریف: having a smooth and glossy finish; resembling satin.

• type of fabric with a shiny finish and a soft texture
satin is a smooth and shiny type of cloth.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] بافت ساتین - ساتن - اطلس - بافت ساتین تاری
[پلیمر] ساتنی، ساتن

مترادف و متضاد

جلا (اسم)
gloss, vermeil, radiation, buff, satin, polish, varnish, burnish, japan, shininess

اطلس نما (اسم)
satin, sateen

اطلس (اسم)
satin

دبیت (اسم)
satin

اطلسی (صفت)
satin, satiny

جملات نمونه

1. satin is a soft, shining fabric
ساتن پارچه ای نرم و براق است.

2. a breadth of satin
یک قواره پارچه ی ساتن

3. Gold and green satin brocade drapes hung at the windows.
[ترجمه ترگمان]پارچه زربفت و ماهوت سبز، روی پنجره ها آویخته بود
[ترجمه گوگل]نقاشی های طلای سبز و سبز رنگ سبز در پنجره ها آویزان شده اند

4. Her hat was an elaborate confection of satin and net.
[ترجمه ترگمان]کلاهش یک خمیر confection بود از ساتن و تور
[ترجمه گوگل]کلاه او مخلوطی از ساتن و خالص بود

5. She wore a cream satin dress.
[ترجمه ترگمان]لباس ساتن کرم پوشیده بود
[ترجمه گوگل]او یک کت ساتن کت و شلوار داشت

6. Her black satin dress left nothing to the imagination.
[ترجمه ترگمان]لباس ساتن سیاه او چیزی برای تخیل باقی نمی گذاشت
[ترجمه گوگل]لباس ساتن سیاه آن چیزی را به تخیل نداشت

7. The blankets were bound with satin.
[ترجمه ترگمان]پتوها از ساتن بودند
[ترجمه گوگل]پتو ها با ساتن محدود شده بود

8. The paint has a satin finish.
[ترجمه ترگمان]رنگ آن قطعه ساتن است
[ترجمه گوگل]رنگ یک پوشش ساتن دارد

9. She wore a quilted satin jacket.
[ترجمه ترگمان]لباس ساتن quilted پوشیده بود
[ترجمه گوگل]او لباس ژاکت ساتن دستمال گردن را پوشید

10. The new paints are available in gloss and satin finishes.
[ترجمه ترگمان]رنگ های جدید در gloss و اطلس در دسترس هستند
[ترجمه گوگل]رنگ های جدید در برش و اتمسفر ساتن موجود می باشد

11. She appeared in a slinky satin dress.
[ترجمه ترگمان]لباس ساتن slinky پیدا کرد
[ترجمه گوگل]او در یک لباس ساتن لاغر ظاهر شد

12. The satin was perfect, had not even been removed from its muslin wrappers.
[ترجمه ترگمان]ساتن بی عیب و نقص بود و حتی از پارچه حریر آن هم بیرون نرفته بود
[ترجمه گوگل]ساتن کامل بود، حتی از عینک های مسیلش حذف نشده بود

13. Inside the box was a black satin top hat.
[ترجمه ترگمان]داخل جعبه کلاه ابریشمی ساتن سیاهی بود
[ترجمه گوگل]در داخل جعبه یک کلاه بالا بود ساتن سیاه

14. I discarded my unfamiliar new slinky satin pyjamas for my familiar old sweater and jeans and headed for the nearest shops.
[ترجمه ترگمان]من لباس خواب نو unfamiliar را برای لباس کهنه و شلوار جین آشنا کردم و به طرف نزدیک ترین مغازه رفتم
[ترجمه گوگل]من لباس خواب آستین بلند و نازک جدید ناخوشایند خود را برای ژاکت و شلوار جین آشنا کردم و برای نزدیکترین مغازه ها رفتم

15. Their coats had to shine like satin, and their harness had to be in as good condition as possible.
[ترجمه ترگمان]coats مثل ساتن برق می زدند، و harness هم به خوبی امکان داشت
[ترجمه گوگل]کتهای خود را باید مانند ساتن درخشند، و مهار آنها باید به شرایط خوبی باشد

پیشنهاد کاربران

ساتن ( پارچه نرم و براق )

# a cream satin dress
# She�wore�a�white�satin�gown�


کلمات دیگر: