کلمه جو
صفحه اصلی

wales


سرزمین ویلز (در غرب انگلیس - پایتخت: 20761 - cardiff کیلومتر مربع)

انگلیسی به فارسی

سرزمین ویلز (در غرب انگلیس- پایتخت: 20761 - Cardiff کیلومتر مربع)


ولز، بافته، تیر افقی، انتخاب کردن، راه راه کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a division of the United Kingdom in southwestern Great Britain.

• principality of the united kingdom located in the western part of the island of great britain
wales, called cymru in welsh, is a country of the united kingdom of great britain and northern ireland. the population of wales in 1991 was 3 million and it has an area of 20,768 square kilometres. it was joined to england in the act of union of 1536. the capital of wales is cardiff.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] راههای عمودی روی پارچه کشباف پودی

جملات نمونه

1. We were living in Wales then.
[ترجمه ترگمان]پس ما در ولز زندگی می کردیم
[ترجمه گوگل]ما در ولز زندگی می کردیم

2. This particular custom has its origins in Wales.
[ترجمه ترگمان]این عادت خاص، منشا خود را در ولز دارد
[ترجمه گوگل]این سفارشی خاص در انگلستان به وجود آمده است

3. She went to visit relatives in Wales.
[ترجمه ترگمان]او رفت تا از اقوامشان در ولز دیدن کند
[ترجمه گوگل]او به دیدن اقوام در ولز رفت

4. She teaches English at the University of Wales.
[ترجمه ترگمان]او در دانشگاه ولز به انگلیسی تدریس می کند
[ترجمه گوگل]او انگلیسی در دانشگاه ویلز می آموزد

5. We do depart for Wales on the morrow.
[ترجمه ترگمان]فردا برای ویلز حرکت می کنیم
[ترجمه گوگل]فردا فردا از ولز میگذریم

6. England, Scotland and Wales compose the island of Great Britain.
[ترجمه ترگمان]انگلستان، اسکاتلند و ولز جزیره بریتانیای کبیر را تشکیل می دهند
[ترجمه گوگل]انگلستان، اسکاتلند و ولز جزیره بریتانیا را تشکیل می دهند

7. England and Wales will start cloudy.
[ترجمه ترگمان]انگلستان و ولز ابری را آغاز خواهند کرد
[ترجمه گوگل]انگلستان و ویلز شروع به ابری می کنند

8. My grandfather used to raise sheep in Wales.
[ترجمه ترگمان]پدربزرگ من در ولز گوسفند پرورش می داد
[ترجمه گوگل]پدربزرگ من برای تولید گوسفند در ولز بود

9. The Princess of Wales laid the foundation stone for the extension to the Cathedral.
[ترجمه ترگمان]شاهزاده ولز سنگ بنای یادبود را به کلیسا گذاشت
[ترجمه گوگل]شاهزاده ولز سنگ پایه برای گسترش به کلیسای جامع گذاشته است

10. We went touring in Wales and Ireland. It was heaven.
[ترجمه ترگمان]ما به سفر به ولز و ایرلند رفتیم بهشت بود
[ترجمه گوگل]ما در ویلز و ایرلند سفر کردیم بهشت بود

11. We went on retreat at/to a monastery in Wales.
[ترجمه ترگمان]ما به عقب نشینی در \/ به یک صومعه در ولز رفتیم
[ترجمه گوگل]ما در عقب نشینی / به یک صومعه در ولز رفتیم

12. She's professor of linguistics at the University of Wales.
[ترجمه ترگمان]او استاد زبان شناسی دانشگاه ولز است
[ترجمه گوگل]او استاد زبان شناسی در دانشگاه ویلز است

13. Diana, Princess of Wales was patron of the charity Birthright.
[ترجمه ترگمان]دیانا، شاهزاده ولز حامی خیریه Birthright بود
[ترجمه گوگل]دیانا، شاهزاده ولز، مدافع حامی مالی خیریه بود

14. Some parts of Wales are dry on Sundays.
[ترجمه ترگمان]برخی بخش های ولز روزه ای یکشنبه خشک می شوند
[ترجمه گوگل]بعضی از بخشهای ولز در روزهای یکشنبه خشک میشوند

پیشنهاد کاربران

کشور ولز در اروپا


کلمات دیگر: