کلمه جو
صفحه اصلی

cataract


معنی : ابشار بزرگ، اب مروارید، اب اوردن
معانی دیگر : (چشم پزشکی) آب مروارید، کاتاراکت، آبشار بزرگ، سیل، سیلاب، آبگرفت، طب اب مروارید، اب اوردن چشم

انگلیسی به فارسی

آبشار بزرگ، (پزشکی) آب مروارید، آب آوردن (چشم)


آب مروارید، ابشار بزرگ، اب مروارید، اب اوردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a large waterfall.
مشابه: cascade, chute, falls, torrent, waterfall

- Because of cataracts, the river was not navigable to the south.
[ترجمه ترگمان] به خاطر آب مروارید رودخانه از طرف جنوب قابل کش تیرانی بود
[ترجمه گوگل] به دلیل آب مروارید، رودخانه به سمت جنوب به سمت ناوبری رفت

(2) تعریف: a heavy rush of water, such as a downpour or flood.
مترادف: debacle, deluge, flood, torrent
مشابه: avalanche, cataclysm, downfall, downpour, pour, spate

- Houses were washed away in the cataract.
[ترجمه ترگمان] خانه ها در آبشاری به چشم می خورد
[ترجمه گوگل] خانه ها در آب مروارید پاشیده شدند

(3) تعریف: clouding of the lens or capsule of the eye, blocking out light and causing partial or total loss of sight.
مترادف: opacity
مشابه: blur, blurriness, dimness

- The eye doctor recommended surgery to remove the cataract.
[ترجمه ترگمان] پزشک متخصص جراحی را توصیه کرد که آب مروارید را حذف کند
[ترجمه گوگل] پزشک چشم پزشک جراحی را برای حذف آب مروارید توصیه کرد

• cascade, waterfall, downpour; clouding of the lens of the eye (medical)
a cataract is a layer that has grown over a person's eye that prevents them from seeing properly.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] آبشار
[زمین شناسی] آب مروارید نوعی بیماری چشم که با تار شدن عدسی چشم آغاز شده و با افزایش تیرگی و کدر شدن عدسی، بینایی چشم مختل می شود. خوشبختانه بیماری چشمی آب مروارید در بیشتر موارد در زمانی که به آن " زمان رسیدن " می گویند با جراحی ساده ای برطرف می شود. ریشه های بیماری : الف ) کهولت سن و پیری(شایع ترین علت) ب) ضربه به سر که انگیزه اخلال در تغذیه عدسی می شود ج) اشعه های یونیزه (اشعه x) اشعه گاما ناشی از تلویزیون های قدیمی د) تماس طولانی با نور آفتاب (پرتو فرابنفش) ر) دیابت ز) ضربه به چشم و عدسی س) نقصان های مادرزادی ش) سوءتغذیه ط) مصرف طولانی مدت بعضی از داروها مثل کورتون ها
[بهداشت] آب مروارید
[پلیمر] آب مروارید
[آب و خاک] آبشارک

مترادف و متضاد

ابشار بزرگ (اسم)
cataract

اب مروارید (اسم)
pearl, cataract

اب اوردن (اسم)
cataract

waterfall


Synonyms: rapids, torrent, flood, deluge


جملات نمونه

1. a cataract that rasps away the rock
آبشاری که صخره را می ساید

2. an elderly gentleman who has had a cataract operation
مرد پیری که تحت عمل جراحی آب مروارید قرار گرفته است.

3. The way is blocked by the tall cataract.
[ترجمه ترگمان]در راه آبشار بزرگ سد راه مسدود شده است
[ترجمه گوگل]این راه توسط آب مروارید بلند مسدود شده است

4. Cataract operations are a triumph of modern surgery, with a success rate of more than 90 percent.
[ترجمه پارسا قاسمی] عمل چشم مروارید موفقیت جراحی مدرن است که میزان موفقیت بیش از ۹۰ درصد می باشد
[ترجمه ترگمان]عملیات Cataract موفقیت جراحی مدرن با نرخ موفقیت بیش از ۹۰ درصد است
[ترجمه گوگل]عملیات کاتاراکت یک پیروزی جراحی مدرن است که میزان موفقیت آن بیش از 90 درصد است

5. A cataract can be removed under local anaesthetic.
[ترجمه ترگمان]A را می توان با داروی بی هوشی محلی از بین برد
[ترجمه گوگل]آب مروارید می تواند تحت بی حسی موضعی برداشته شود

6. Age is not a factor in cataract surgery.
[ترجمه ترگمان]سن یک عامل در جراحی آب مروارید نیست
[ترجمه گوگل]سن عامل جراحی آب مروارید نیست

7. The cataract had thundered in her imagination as long as she could remember.
[ترجمه ترگمان]تا آن زمان که به یاد داشت همه خروش خشم در مخیله اش خطور کرده بود
[ترجمه گوگل]آب مروارید تا زمانی که او می تواند به یاد داشته باشد، در تخیل او گرگ شده بود

8. My cataract operation was no trouble to me, and a great success, so I am happy about that.
[ترجمه ترگمان]این عمل cataract برای من زحمتی نداشت و موفقیت بزرگی برای من وجود داشت، بنابراین من در این مورد خوشحال هستم
[ترجمه گوگل]عملیات آب مروارید من برای من مشکل نبود و موفقیت بزرگی بود، بنابراین در مورد آن خوشحالم

9. And the cataract provided a perfect backdrop.
[ترجمه ترگمان]و این آبشار یک پس زمینه عالی داشت
[ترجمه گوگل]آب مروارید زمینه ای کامل فراهم می کند

10. Just behind was the full force of the cataract.
[ترجمه ترگمان]فقط در پشت آن همه خروش آب در پشت سر دیده می شد
[ترجمه گوگل]درست پشت سر آن، نیروی کامل آب مروارید بود

11. In banner headlines, the Cataract Journal announced that he had saved the carnival.
[ترجمه ترگمان]در تی تر روزنامه ها، ژورنال Cataract اعلام کرد که این کارناوال را نجات داده است
[ترجمه گوگل]در نشریه بنر، مجله آب مروارید اعلام کرد که کارناوال را نجات داده است

12. In late August, after testing the cataract with an empty barrel, he announced that he would go over him-self.
[ترجمه ترگمان]در اواخر ماه اوت، پس از آزمایش آبشار با یک بشکه خالی، او اعلام کرد که به تنهایی به سوی خود خواهد رفت
[ترجمه گوگل]در اواخر ماه اوت، پس از آزمایش آب مروارید با یک بشکه خالی، او اعلام کرد که او به او حمله خواهد کرد

13. The cataract, moving at a rate that may have reached six feet a year, continued to work its way upstream.
[ترجمه ترگمان]آب مروارید، که با سرعتی که ممکن است یک سال به شش پا برسد حرکت می کند، همچنان در مسیر خود به سمت بالا حرکت می کند
[ترجمه گوگل]آب مروارید، که با نرخی که ممکن است در سال به 6 فوت برسد، ادامه می یابد، راه خود را به سمت بالا ادامه می دهد

14. The noble cataract reflects the concerns, the fancies, and the failings of the times.
[ترجمه ترگمان]آب مروارید شریف منعکس کننده نگرانی ها، تخیلات، و شکست روزگار است
[ترجمه گوگل]آب مروارید نجیب به نگرانی ها، فریب ها و شکست های زمان می پردازد

An elderly gentleman who has had a cataract operation.

مرد پیری که تحت عمل جراحی آب مروارید قرار گرفته است.


پیشنهاد کاربران

cataract ( پزشکی )
واژه مصوب: آب‏مروارید
تعریف: بیماری ناشی از کدر شدن عدسی چشم که به تاری دید منجر می‏شود


کلمات دیگر: