1. walking alone in a cemetery at night is an eerie experience
شب هنگام تنها در گورستان قدم زدن دلهره آور است.
2. walking at a smart pace
با گام های تند راه رفتن
3. walking is good for the heart
راه رفتن برای قلب خوب است.
4. walking ten kilometers is tiring, but it is also healthy
ده کیلومتر پیاده روی خسته کننده است ولی سلامت بخش نیز می باشد.
5. a walking plough
گاوآهنی که باید آن را پیاده به جلو راند
6. a walking trip through scotland
سفر پیاده در اسکاتلند
7. guards were walking their posts
نگهبانان در محل های خود قدم می زدند.
8. he was walking briskly down the street
با چابکی در راستای خیابان راه می رفت.
9. he went walking around the circumference of the park every morning
هر صبح دور پارک پیاده روی می کرد.
10. i like walking
من پیاده روی را دوست دارم.
11. susan is walking out with a garage mechanic
سوسن با یک مکانیک گاراژ بیرون می رود.
12. they start walking out and they finally get married
آنها با هم شروع به معاشرت می کنند و بالاخره زن وشوهر می شوند.
13. they were walking hand in hand
آنان دست در دست راه می رفتند.
14. too much walking depleted our energy
پیاده روی زیاد نیروی ما را تحلیل برد.
15. tourists were walking on the beach
توریست ها در ساحل قدم می زدند.
16. weary miners walking home
معدنچی های خسته ای که پای پیاده به منزل می رفتند
17. a child was walking in the middle of the street
کودکی در وسط خیابان راه می رفت.
18. a guard was walking nearby
یک نگهبان در آن حوالی قدم می زد.
19. he is a walking dictionary !
او یک دیکسیونر متحرک است !
20. i prefer swimming to walking
من شنا را به پیاده روی ترجیح می دهم.
21. once aboard, they started walking on the ship's deck
پس از سوار شدن،شروع به راه رفتن روی عرشه ی کشتی کردند.
22. the old man was walking haltingly
پیرمرد لنگان و لرزان راه می رفت.
23. the park also has bicycle and walking trails
پارک دارای راه های ویژه ی دوچرخه و پیاده روی نیز هست.
24. his everyday activities also include swimming and walking
فعالیت های روزانه ی او شامل شنا و پیاده روی هم می شود.
25. my feet are sore from too much walking
از پیاده روی زیاد پاهایم درد می کند.
26. nowadays, my only diversions are writing and walking
این روزها تنها سرگرمی من نویسندگی و راه پیمایی است.
27. the woman in a tight skirt was walking with a slight swing to her hips
زنی که دامن تنگ پوشیده بود کپل های خود را کمی می جنباند و راه می رفت.
28. he popped me on the head with his walking stick
با عصا دنگی زد تو سرم.
29. My legs were tired after so much walking.
[ترجمه ترگمان]بعد از این همه راه رفتن، پاهایم خسته بودند
[ترجمه گوگل]پاهایم پس از پیاده روی زیاد خسته شدند
30. I don't relish the thought of you walking home alone.
[ترجمه ترگمان]از فکر رفتن به خانه لذت نمی برم
[ترجمه گوگل]من فکر نمیکنم تنها راه رفتن به خانه باشم