کلمه جو
صفحه اصلی

receding

انگلیسی به فارسی

عقب نشینی، دور شدن، پس رفتن، عقب کشیدن، کنار کشیدن، بعقب سرازیر شدن


انگلیسی به انگلیسی

• retreating, pulling back, withdrawing

دیکشنری تخصصی

[پلیمر] پس روی

جملات نمونه

1. receding prices
قیمت های در حال کاهش

2. a receding hairline
خط مو (در پیشانی) که در حال پسروی است

3. his hairline is receding
پیشانی او بلندشده است (موی پیشانی او در حال عقب نشینی است).

4. His fine dark hair was receding a little.
[ترجمه Bita] موهای خوب مشکیش داشت کمی کم میشد
[ترجمه ترگمان]موهای تیره اش کمی عقب رفته بود
[ترجمه گوگل]موهای تیره موی او کمی کمرنگ شد

5. She drew a row of trees receding into the distance to demonstrate the laws of perspective.
[ترجمه ترگمان]او ردیفی از درختان را به سمت عقب کشید تا قوانین دورنما را نشان دهد
[ترجمه گوگل]او یک ردیف از درختان را که از راه دور به عقب رانده شده اند، به نمایش گذاشتن قوانین چشم انداز تبدیل می کند

6. The receding tide stranded the whale.
[ترجمه ترگمان]جزر و مد دریا وال را به دریا افکنده بود
[ترجمه گوگل]جزر و مد ناپدید شده نهنگ را نابود کرد

7. The footsteps passed on, receding down the corridor.
[ترجمه ترگمان]صدای پا به گوش رسید و از راهرو دور شد
[ترجمه گوگل]قدمهایی که گذشت، کم کم راه می رفتند

8. The tide was receding.
[ترجمه ترگمان]مد بالا رفته بود
[ترجمه گوگل]جاده سرگردان بود

9. And Joszef, the last time seen: receding hairline, dark velvety eyes bloodshot and anxious.
[ترجمه ترگمان]و این آخرین باری بود که دیده می شد: چشمان قهوه ای تیره و تیره اش خون گرفته و نگران بودند
[ترجمه گوگل]و یوزف، آخرین بار دیده می شود، ریزش مو، چشم های مخملی تاریک و خون آشام و مضطرب

10. The receding tide of magic had reduced his power.
[ترجمه ترگمان]جزر و مد دریا قدرتش را کم کرده بود
[ترجمه گوگل]سقوط ناگهانی جادو قدرتش را کاهش داد

11. He has a fuzzy beard and a receding hairline.
[ترجمه ترگمان]او ریش فازی و موهای عقب دار دارد
[ترجمه گوگل]او ریش فازی و خط موی زودگذر دارد

12. In a time of receding income, the income tax reduces itself automatically.
[ترجمه ترگمان]در زمان کاهش درآمد، مالیات بر درآمد به طور خودکار کاهش می یابد
[ترجمه گوگل]در زمان از دست دادن درآمد، مالیات بر درآمد خود را به طور خودکار کاهش می دهد

13. The pain was gradually receding.
[ترجمه ترگمان]کم کم درد کم کم دور می شد
[ترجمه گوگل]درد به تدریج کاهش یافت

14. He has a receding chin.
[ترجمه ترگمان] اون یه چانه عقب مونده داره
[ترجمه گوگل]او چانه زودگذر دارد

15. Instead of receding hairlines, women have an all-over thinning which gets worse as they grow older.
[ترجمه ترگمان]به جای دور شدن hairlines، زن ها از کم شدن بیش از حد برخوردار هستند که وقتی بزرگ تر می شوند بدتر می شود
[ترجمه گوگل]به جای از بین بردن خطوط مو، زنان دچار نازک شدن می شوند که با افزایش سن آنها بدتر می شود

پیشنهاد کاربران

از دست دادن چیزی
برای مثال :His hair's receding

تحلیل
مثالسreceding gum
تحلیل لثه ها

going to be less than before

در حال انحطاط

ناپدید شدن/پس روی تدریجی

به صورت تدریجی_کم کم
مثلا جمله His hair's receding میشه ریختن تدریجی مو ها، کم کم از دست دادن موها


کلمات دیگر: