کلمه جو
صفحه اصلی

cascade


معنی : ابشار، ابشاری، ابشیب، ابشار کوچک، بشکل ابشار ریختن
معانی دیگر : آبشار پله پله، آبشیب، شرشره، (مانند آبشار پله پله یا آبشیب) سرازیر شدن، (پی در پی) فرود آمدن، شریدن

انگلیسی به فارسی

آبشار، آبشاری


آبشیب، آبشار کوچک، به‌شکل آبشار ریختن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a steep waterfall or series of small waterfalls.
مترادف: cataract, chute, falls, waterfall
مشابه: fall, flow, rapids, torrent

- We admired the sparkling water as we looked up toward the top of the cascade.
[ترجمه ترگمان] وقتی به بالای آبشار نگاه کردیم، آب درخشان و درخشان را تحسین کردیم
[ترجمه گوگل] ما آب جوش را تحسین کردیم، همانطور که در بالای آبشار نگاه کردیم

(2) تعریف: anything that falls or seems to fall like a cascade.
مشابه: avalanche, deluge, downpour, fall, flood, flow, plethora, plunge, torrent

- a cascade of ruffles on a dress
[ترجمه ترگمان] یک تابوت روی لباسی پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل] یک آبشار از لباس بر روی یک لباس

(3) تعریف: a series of electrical components arranged so that the output of one serves as the input to the next.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: cascades, cascading, cascaded
• : تعریف: to fall from one level to the next.
مترادف: fall, flow, plunge, rush, tumble
مشابه: gush, pour, stream, surge

- water cascading over the rocks
[ترجمه ترگمان] آب در آبشاری از تخته سنگ ها فرو می ریزد
[ترجمه گوگل] آب آبشار بیش از سنگ
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to cause to fall or flow in a cascade.
مترادف: tumble
مشابه: pour

• waterfall; waves, billows (of fabric or hair); (internet) addition of quoted text to a follow-up message on the internet
fall, pour out, flow (as in a waterfall)
a cascade is a waterfall; a literary use.
when water cascades, it pours downwards very fast and in large quantities.
a cascade of things is a large amount of them.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] شرشره - آبشار - آبشارکوچک
[کامپیوتر] پشت سر هم چیدن - آرایش چندین پنجره به طوری که به نظر می رسد پشته ای از کارتها به وجود آمده است . در این نوع آرایش به استثنای لبه های بالا و چپ پنجره ها تمامی قسمتهای دیگر آنها به وسیله پنجره جلویی پنهان می شود ( شکل زیر ) وقتی پنجره ها به این شکل پشت سر هم چیده شده باشند . می توانید سر تیتر آنها را مشاهده کنید بر خلاف overlade windows: tiled windows
[برق و الکترونیک] زنجیره ای، آبشاری، متوالی
[زمین شناسی] کاسکید، آبشار آبشار کوچک و یا یک سری از آبشارهای کوچک که در طول مسیر از ارتفاع آنها کاسته می شود.
[بهداشت] آبشار - آبشاری
[ریاضیات] معلق
[پلیمر] سیستم آبشاری
[آب و خاک] شرشره آبشار

مترادف و متضاد

ابشار (اسم)
fall, cascade, waterfall, lin, linn

ابشاری (اسم)
cascade

ابشیب (اسم)
cascade

ابشار کوچک (اسم)
cascade

بشکل ابشار ریختن (فعل)
cascade

something falling, especially water


Synonyms: avalanche, cataract, chute, deluge, downrush, falls, flood, force, fountain, outpouring, precipitation, rapids, shower, spout, torrent, watercourse, waterfall


fall in a rush


Synonyms: descend, disgorge, flood, gush, heave, overflow, pitch, plunge, pour, spew, spill, spit up, surge, throw up, tumble, vomit


جملات نمونه

1. A cascade of golden hair fell down his back.
[ترجمه ترگمان]آبشاری از موهای طلایی از پشت سرش پایین افتاد
[ترجمه گوگل]یک آبشار از موی طلایی افتاد

2. Her hair fell over her shoulders in a cascade of curls.
[ترجمه ترگمان]موهایش روی شانه هایش روی شانه هایش ریخته بود
[ترجمه گوگل]موهایش در یک کاسه فر از روی شانه هایش افتاد

3. A fresh cascade of splintered glass tinkled to the floor.
[ترجمه ترگمان]موجی از خرده شیشه بر کف اتاق به صدا در آمد
[ترجمه گوگل]آبشار تازه از شیشه تقسیم شده به کف زمین

4. The cascade falls over a tall cliff.
[ترجمه ترگمان]آبشار از بالای صخره ای بلند سقوط می کند
[ترجمه گوگل]آبشار بیش از یک صخره بلند است

5. Her hair was styled into a cascade of spiral curls.
[ترجمه ترگمان]موهایش به شکل آبشاری از حلقه های مارپیچ حرکت می کرد
[ترجمه گوگل]موهایش به یک آبشار از فرفره مارپیچ متصل شد

6. He crashed to the ground in a cascade of oil cans.
[ترجمه ترگمان]با آبشاری از قوطی های روغن به زمین برخورد کرد
[ترجمه گوگل]او در یک کاسه قوطی های نفت به زمین افتاد

7. She watched the magnificent waterfall cascade down the mountainside.
[ترجمه ترگمان]آبشار با شکوه آبشار را تماشا می کرد
[ترجمه گوگل]او آبشار شگفتانگیز را در کوهستان تماشا کرد

8. Her hair tumbled in a dark brown cascade down her back.
[ترجمه ترگمان]موهایش با آبشاری به رنگ قهوه ای تیره از پشتش سرازیر شده بود
[ترجمه گوگل]موهای او در یک آبشار قهوه ای تیره به پشت او فرو ریخت

9. Something had made her uneasy; perhaps the recent cascade of letters from Maxime du Camp.
[ترجمه ترگمان]شاید چیزی بود که او را ناراحت کرده بود، شاید آخرین cascade نامه هایی که از سوی خآنم ماکسیم آمده بود
[ترجمه گوگل]چیزی باعث ناراحتی او شد شاید آبشار اخیر نامه های Maxime du Camp

10. He continued to bathe in a small cascade that lay in the narrows between Goat and its diminutive neighbor, Moss Island.
[ترجمه ترگمان]او به آب تنی در آبشاری کوچک ادامه داد که در تنگه میان بز و همسایه کوچکش ماس قرار داشت
[ترجمه گوگل]وی ادامه داد: در یک آبشار کوچک که در کوچه های بین بز و همسایه ی کوچک آن، جزیره مون قرار دارد، حمام می کند

11. The shimmering cascade became a mere backdrop for a circus act.
[ترجمه ترگمان]آبشار لرزان به یک افت صرف برای یک عمل سیرک تبدیل شد
[ترجمه گوگل]آبشار شفاف فقط یک پس زمینه برای یک عمل سیرک بود

12. The entire period-doubling cascade can be given a similar interpretation.
[ترجمه ترگمان]کل آبشار دو برابر می تواند تفسیر مشابهی داشته باشد
[ترجمه گوگل]تمام آبشار دوبرابر دوره را می توان تفسیر مشابهی به دست آورد

13. When it rained the water would cascade down the banks and wash great lumps of soil into the road.
[ترجمه ترگمان]وقتی باران می بارید، آب سرازیر می شد و تکه های بزرگ خاک را در جاده می شست
[ترجمه گوگل]هنگامی که آب باران می آید، آب به آبشارها می افتد و دانه های بزرگی از خاک را به جاده می کشد

14. There is a final item in the cascade of causes and consequences, a retribution for pollution that seems almost biblically apt.
[ترجمه ترگمان]یک مورد نهایی در آبشاری از علل و عواقب وجود دارد، مجازات آلودگی که به نظر می رسد بسیار مناسب به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]یک ماده نهایی در حوادث علل و پیامدها وجود دارد، مجازات برای آلودگی که به نظر می رسد تقریبا biblically مناسب است

15. Rainbows glanced off the cascade of the waterfall.
[ترجمه ترگمان]رنگین کمون از آبشار آبشار به بیرون خیره شد
[ترجمه گوگل]Rainbows از آبشار آبشار نگاه کرد

After a series of beautiful cascades, the river pours into the lake.

رودخانه پس از یک سلسله آبشار زیبا به دریاچه می‌ریزد.


The firecracker burst and colorful sparks cascaded down.

ترقه منفجر شد و جرقه‌های رنگارنگ به پایین بارید.


Her golden hair cascaded down her shoulder.

موهای طلایی او بر شانه‌اش موج می‌زد.


پیشنهاد کاربران

کاهش یافتن، تنزل کردن ، کم شدن

مجموعه
یک سری

مجموعه ای از آبشار های کوچک

متوالی

روی سرازیری قرار داشتن


یک رشته، سلسله

سراریز شدن

فراز و فرود ها

شارش

انتقال اطلاعات به افرادی که در سطوح پایین تر یک سازمان هستند یا انتقال بالا به پایینِ اطلاعات. به پایین فرستادن اطلاعات، توزیع اطلاعات و. . .

*لطفا اگه در سازمان ها اسم خاصی داره و می دونید به اشتراک بزارید.

متوالی
cascade of emails
ایمیل های متوالی

فروریز

بخشی ازسیکل تولیدانرژی هسته ای

فرآیند

cascade ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: آبشاره
تعریف: سلسله فعالیت های پیوسته در پردازش داده‏ها که در آن انجام هر مرحله وابسته به وقوع مرحلۀ قبل است


کلمات دیگر: