کلمه جو
صفحه اصلی

mat


معنی : بوریا، پادری، کفش پاک کن، حصیر، زیر بشقابی، زیر گلدانی، بوریا پوش کردن، با حصیر پوشاندن، در هم گیر کردن
معانی دیگر : مخفف: (انجیل) متی، کفپوش کوچک (حصیری یا لاستیکی و غیره)، تشک کشتی، (در سالن های ورزشی و کشتی گیری و غیره) کفپوش نرم، هر چیز درهم پیچیده و نمد مانند، با کف پوش پوشاندن، حصیر انداختن، پوشاندن، در هم گوراندن (به ویژه موی سر)، نمد مانند کردن، وزاندن، وز کردن، پلاس، زیرپایی (فرش کوچکی که جلو صندلی اتومبیل می اندازند)، زیرانداز، فرشک، فرشچه، پاانداز، زیلو، زیرلیوانی، زیرظرفی، میزپوش، رجوع شود به: matte2، حاشیه ی میان عکس و قاب عکس، کناره ی تصویر، (قاب سازی عکس و تصویر) کناره گذاری، حاشیه گذاری

انگلیسی به فارسی

بوریا، حصیر، کفش پاک کن، پادری، زیر بشقابی، زیرگلدانی، بوریا پوش کردن، باحصیر پوشاندن، درهم گیرکردن


مات، حصیر، بوریا، زیر بشقابی، پادری، زیر گلدانی، کفش پاک کن، بوریا پوش کردن، با حصیر پوشاندن، در هم گیر کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a piece of material, esp. a strong carpet fabric such as wool, that is used as a covering to protect a floor or other surface.
مشابه: carpet

(2) تعریف: a small piece of material that is placed under vases, dishes, or the like and used as a protective covering or decoration.

(3) تعریف: a pad that is placed on the floor to protect athletes such as gymnasts or wrestlers.

(4) تعریف: a thick or dense mass of tangled hair, fur, or the like.
مشابه: carpet, snarl, tangle
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: mats, matting, matted
(1) تعریف: to cover with a mat or mats.

(2) تعریف: to cover with or transform into a tangled mass.
مشابه: tangle

- An overgrowth of weeds matted the garden.
[ترجمه ترگمان] علف های هرز در باغ سبز شده بودند
[ترجمه گوگل] رشد بیش از حد علف های هرز باغ را تکه تکه کرد
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to become an interwoven, tangled mass.
مشابه: tangle

- Her hair mats easily.
[ترجمه ترگمان] موهایش به راحتی تکان می خورد
[ترجمه گوگل] موی خود را به راحتی می پوشاند
اسم ( noun )
• : تعریف: a piece of cardboard or other stiff material that acts as a frame for a picture or as a border between a picture and its frame.

- I'm trying to choose a color for the mat that will go well with the colors in the watercolor.
[ترجمه ترگمان] من سعی می کنم یک رنگ برای پادری انتخاب کنم که با رنگ های موجود در the به خوبی حرکت کند
[ترجمه گوگل] من سعی می کنم یک رنگ برای مات انتخاب کنم که با رنگ های آبرنگ خوب است
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: mats, matting, matted
• : تعریف: to provide (a picture) with a decorative, usu. cardboard border; frame with a mat.

- I bought a lovely print at the art fair, but I haven't had it matted and framed yet.
[ترجمه ترگمان] من یک اثر انگشت قشنگ را در نمایشگاه هنر خریدم، اما هنوز سر جایش خشک و قاب نشده بودم
[ترجمه گوگل] من یک چاپ دوست داشتنی در نمایشگاه هنری خریدم، اما هنوز آن را پوشانده ام و هنوز طراحی نشده ام
اسم و ( noun, verb, adjective )
• : تعریف: variant of matte.

• one who holds a master's degree in teaching
piece of coarse fabric for wiping shoes, doormat; small piece of material placed under objects to protect surfaces from heat or wetness; flexible pad for gymnasts and athletes; tangle, knap, knot; cardboard border between a picture and a frame
tangle; become tangled or entangled
lackluster, lusterless, dull, somber, drab, leaden, dim, faded

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] گسترده - حصیر
[برق و الکترونیک] مات، بی جلا
[نساجی] حصیر - بافت پاناما
[ریاضیات] بی جلا، شبکه، جفت کردن، در هم گیر انداختن
[پلیمر] نمد

مترادف و متضاد

بوریا (اسم)
rush, straw, bulrush, mat, matting, fescue

پادری (اسم)
mat, chaplain

کفش پاک کن (اسم)
mat, doormat

حصیر (اسم)
straw, mat, matting, fescue

زیر بشقابی (اسم)
mat

زیر گلدانی (اسم)
mat, saucer

بوریا پوش کردن (فعل)
mat

با حصیر پوشاندن (فعل)
mat

در هم گیر کردن (فعل)
interlock, mat

جملات نمونه

1. a mat of hair
گیسوی به هم فشرده و گوریده

2. a mat of rotten jungle undergrowth
لایه ی به هم فشرده ای از گیاهان زیر درختی پوسیده ی جنگلی

3. floor mat
بوریا،پادری

4. go to the mat
مبارزه کردن،دست و پنجه نرم کردن

5. to braid a straw mat
حصیر بافتن

6. put out the welcome mat
با گرمی خوشامد گفتن

7. wrestling must be done on a soft mat
کشتی باید روی تشک نرم انجام شود.

8. Wipe your feet on the mat.
[ترجمه ترگمان]پاهات رو روی پادری پاک کن
[ترجمه گوگل]پای خود را بر روی مات بشویید

9. The mat was smoldering where the burning log had fallen.
[ترجمه ترگمان]در جایی که تنه درخت سوزان سقوط کرده بود، در حال سوختن بود
[ترجمه گوگل]مات در آنجا افتادن آتش سوزی بود

10. Put the hot dish down on the mat.
[ترجمه ترگمان]ظرف آب گرم رو بذار روی پادری
[ترجمه گوگل]ظرف گرم را روی مات قرار دهید

11. The county has put out the welcome mat for international investors.
[ترجمه ترگمان]این استان از فرش استقبال شده برای سرمایه گذاران بین المللی استفاده کرده است
[ترجمه گوگل]این منطقه برای سرمایه گذاران بین المللی از مزایای پذیرفته شده استفاده کرده است

12. This mat is my own work.
[ترجمه ترگمان]این حصیر کار خودمه
[ترجمه گوگل]این تشک کار من است

13. Be careful you don't trip on the mat.
[ترجمه ترگمان]مواظب باش روی حصیر سفر نکنی
[ترجمه گوگل]مراقب باشید که شما در مات سفر نمی کنید

14. He lifted the mat and slid the key under .
[ترجمه ترگمان]او پادری را بلند کرد و کلید را زیر پا گذاشت
[ترجمه گوگل]او مات را بلند کرد و کلید را زیر گرفت

15. This mat has to be hammered down at the edges.
[ترجمه ترگمان]این حصیر باید در لبه به زمین کوبیده شود
[ترجمه گوگل]این تشک باید در لبه ها بچرخد

16. Wipe your feet on the mat before you come in, please.
[ترجمه ترگمان]لطفا قبل از اینکه وارد اتاق بشی پاهات رو پاک کن، لطفا
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه وارد بشید، پاهای خود را بر روی کف قرار دهید، لطفا

doormat

پادری


bathmat

فرش جلو وان حمام


Wrestling must be done on a soft mat.

کشتی باید روی تشک نرم انجام شود.


a mat of hair

گیسوی به هم فشرده و گوریده


a mat of rotten jungle undergrowth

لایه‌ی به هم فشرده‌ای از گیاهان زیر‌درختی پوسیده‌ی جنگلی


Ivy matted the walls of the temple.

دیوارهای معبد از پیچک (پاپیتال) پوشیده شده بود.


Dirt and filth matted their hair.

چرک و کثافت موهای آن‌ها را نمد‌مانند کرده بود.


اصطلاحات

go to the mat

مبارزه کردن، دست و پنجه نرم کردن


پیشنهاد کاربران

نمد


تشک

علوم دامی: پرز، مثلا ruminal mat: پرز روده

پادری

زیر پائی خودرو

ساختار درهم گره خورده

بصورت حصیر، درهم بافته شده

حصیر، زیر بشقابی

در برخی متن ها املای آمریکایی matt به معنی مات و کدر نیز بکار می رود.

پادری، حصیر

( یوگا ) زیرانداز

زیر انداز

بعضی جاها به معنی سجاده هست


کلمات دیگر: