کلمه جو
صفحه اصلی

abscess


معنی : ورم چرکی، دمل، ابسه، دنبل، ماده، خراج
معانی دیگر : آبسه، کورک، پیله، نباور

انگلیسی به فارسی

ورم چرکی، ماده، دمل، آبسه، دنبل


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a collection of pus in body tissue, usu. surrounded by an inflamed area.
مشابه: boil, canker

- The abscess near the tooth was successfully treated with antibiotics.
[ترجمه ترگمان] abscess که در نزدیکی دندان قرار داشت با استفاده از آنتی بیوتیک درمان شد
[ترجمه گوگل] آبسه در نزدیکی دندان با موفقیت درمان با آنتی بیوتیک ها بود
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: abscesses, abscessing, abscessed
مشتقات: abscessed (adj.)
• : تعریف: to develop an abscess.

• localized collection of pus accompanied by inflammation (pathology)
an abscess is a painful swelling on the skin or in the body, containing a thick yellowish-white liquid.

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] تجمع متمرکز چرک که بوسیله تجزیه بافت در حفرهای تشکیل می شود.
[بهداشت] آبسه

مترادف و متضاد

ورم چرکی (اسم)
abscess

دمل (اسم)
abscess, boil, wen, blain, blotch

ابسه (اسم)
abscess

دمبل (اسم)
abscess

ماده (اسم)
abscess, article, material, matter, female, substance, stuff, point, clause, provision, paragraph, res, woman, metal

خراج (اسم)
abscess, tribute, tax, levy, anthrax, spendthrift, toll, high-roller, spend-all

swelling


Synonyms: boil, carbuncle, pustule, ulcer


جملات نمونه

1. the pain will ease when the abscess bursts
وقتی که سر دمل باز شود درد فروکش خواهد کرد.

2. He has a bad abscess under that tooth.
[ترجمه ترگمان] اون یه آبسه بد زیر دندون داره
[ترجمه گوگل]او زیر دندان آبسه بدی دارد

3. I developed an abscess on my neck.
[ترجمه ترگمان]من یه آبسه ایجاد کردم
[ترجمه گوگل]من یک آبسه در گردنم گذاشتم

4. Once an abscess has burst it should be bathed with antiseptic liquid.
[ترجمه ترگمان]وقتی دمل چرکی شده باید با مایع ضدعفونی شسته بشه
[ترجمه گوگل]هنگامی که یک آبسه از بین رفته است، باید آن را با مایع ضد عفونی شستشو داده شود

5. I got an abscess so he took the tooth out.
[ترجمه ترگمان]من یه آبسه پیدا کردم و دندون رو برد بیرون
[ترجمه گوگل]من آبسه گرفتم، بنابراین دندان را خارج کرد

6. She had an abscess on her gum.
[ترجمه ترگمان] یه آبسه تو لثه داره
[ترجمه گوگل]او آبسه ای در آدامس داشت

7. A foot abscess had cast doubts on the colt's participation in the Epsom Classic on Wednesday week.
[ترجمه ترگمان]یک آبسه پایش به شرکت کره اسب در نمک اپسوم در هفته چهارشنبه، شک کرده بود
[ترجمه گوگل]آبسه پا بر روی مشارکت کولت در Epsom Classic در روز چهارشنبه تردید کرده است

8. Rare occurrences of intracranial hematoma or abscess have also been reported.
[ترجمه ترگمان]موارد نادری از intracranial hematoma یا آبسه گزارش شده است
[ترجمه گوگل]گزارش های حاد ناحیه هماتوم داخل جمجمه یا آبسه نیز گزارش شده است

9. Methods: Surgical incision and drainage of retropharyngeal abscess were done through an intraoral approach with the straight laryngoscope.
[ترجمه ترگمان]روش ها: شکاف جراحی و تخلیه دمل retropharyngeal از طریق روش intraoral با laryngoscope مستقیم انجام شد
[ترجمه گوگل]روش ها: برش جراحی و زهکشی آبسه رتروگرگنال با استفاده از یک رویکرد داخل وریدی با لارنگوسکوپ راست انجام شد

10. CT-guided drainage was performed for a presumed perigastric abscess.
[ترجمه ترگمان]شبکه زه کشی CT برای یک آبسه فرضی به کار برده شد
[ترجمه گوگل]تخلیه هدایت شده توسط CT برای یک آبسه احتمالی پروژیستری انجام شد

11. Inflammatory splenic disease:Abscess, tuberculosis and hydatidosis are commonly seen.
[ترجمه ترگمان]بیماری التهابی التهابی: abscess، سل و hydatidosis عموما دیده می شوند
[ترجمه گوگل]بیماری التهابی التهابی بیماری آبسه، سل و هیداتیدوز معمولا دیده می شود

12. Complications may include abscess, nephritis, and rheumatic fever. Tonsils that become chronically inflamed and enlarged require surgical removal (tonsillectomy).
[ترجمه ترگمان]مشکلات موجود ممکن است شامل دمل، nephritis و تب روماتیسمی باشد Tonsils که به صورت مزمن ملتهب و بزرگ می شوند نیاز به برداشتن جراحی دارند (tonsillectomy)
[ترجمه گوگل]عوارض ممکن است شامل آبسه، نفریت و تب روماتیسمی باشد تونسیل هایی که به طور فزاینده و ملایم رشد می کنند نیاز به جراحی (تنزیلکتومی) دارند

13. We present a 13-year-old patient with pituitary abscess, who suffered from vertigo, headache and left temporal hemianopsia. Intrasellar or suprasellar lesion was suspected clinically.
[ترجمه ترگمان]ما یک بیمار ۱۳ ساله مبتلا به غده هیپوفیز را که از سرگیجه، سردرد و سردرد موقت رنج می برد، معرفی می کنیم Intrasellar یا suprasellar suprasellar از لحاظ بالینی مشکوک بود
[ترجمه گوگل]ما یک بیمار 13 ساله ای با آبسه ی هیپوفیز ارائه می دهیم که از سرگیجه، سردرد و همیونوپسی همجنس گرا رنج می برد ضایعه داخل وریدی و یا سوپراسلول مشکوک به بالینی است

14. Results:All the 66 cases weren't showed abdominal residual abscess, infection of portal vein and pyemia.
[ترجمه ترگمان]نتایج: همه ۶۶ مورد، آبسه باقی مانده به شکم، عفونت ورید پورتال و pyemia را نشان ندادند
[ترجمه گوگل]نتایج: در 66 مورد، آبسه های باقی مانده شکم، عفونت ورید های پورتال و سندرم مزمن مشاهده نشد

15. John Evans, 4 was told a pain he had been suffering was caused by a dangerous abscess.
[ترجمه ترگمان]جان اوانز ۴ ساله به دردی که دچار درد شده بود گفته شد
[ترجمه گوگل]جان ایوانز 4 ساله گفته بود درد که رنج می کشید توسط یک آبسه خطرناک ایجاد شد

پیشنهاد کاربران

ورم چرکی ، دمل

abscess ( پزشکی )
واژه مصوب: دُمل
تعریف: تجمع موضعی و محدود چرک در حصاری از یاخته‏های آسیب‏دیده و آماسیده در هر جای از بدن|||متـ . آبسه


کلمات دیگر: