کلمه جو
صفحه اصلی

ligature


معنی : بار، بند، نوار، رشته، خط ارتباط، شریان بند، رباط، کلید کوک سازهای زهی، بخیه زنی، زخم بند، شریان بندی، خط پیوند، دو یا چند حرف متصل بهم
معانی دیگر : به هم بستن، به هم وصل کردن، (هر چیزی که برای بستن به کار می رود) بند، بست، هم بستگر، (چاپ: حرفی که از تلفیق دو حرف الفبا ساخته شود مانند a و e بهم چسبیده یا th خمیده) وات دوگانه، (موسیقی) لیگاتور، نت دوگانه، (جراحی: نخ یا سیمی که با آن شریان را می بندند) رگ بند، طلسم

انگلیسی به فارسی

بخیه زنی، بند، نوار، زخم بند، شریان بند، شریان بندی، رشته، رباط، طلسم، (موسیقی) خط پیوند، خط ارتباط، کلید کوک سازهای زهی، دو یا چند حرف متصل بهم


لیگاتور، شریان بند، بند، کلید کوک سازهای زهی، بار، بخیه زنی، نوار، زخم بند، شریان بندی، رشته، رباط، خط پیوند، خط ارتباط، دو یا چند حرف متصل بهم


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a band or tie used to connect, esp. a surgical stitch.
مشابه: bind

- A silk ligature is tied around the duodenum, five millimeters below the pylorus.
[ترجمه ترگمان] یک جنس ابریشم به دور the، پنج میلی متر پایین تر از pylorus بسته شده است
[ترجمه گوگل] لیگاتور ابریشم اطراف دوازدهه، پنج میلی متر زیر پیلوروس، متصل است

(2) تعریف: in printing, two letters joined in one type.

- The ampersand (&) is actually a ligature of et, the Latin word for "and."
[ترجمه ترگمان] در واقع ampersand (&)در واقع یک بسته of و کلمه لاتین برای \"و\" است
[ترجمه گوگل] امپرسند () در واقع یک لیگاتور از ات، کلمه لاتین برای 'و '

(3) تعریف: a binding or tying of any sort.
مشابه: bind

- The ligature marks on the victim's neck suggest strangulation.
[ترجمه ترگمان] علائم زخم بندی روی گردن مجروح در فشردن گلو را توصیه می کنند
[ترجمه گوگل] علائم لیگاتور در گردن قربانی نشان دهنده خستگی است
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: ligatures, ligaturing, ligatured
• : تعریف: to tie up or bind with a ligature.

- The surgeon ligatured the ruptured arteries.
[ترجمه ترگمان] جراح arteries پاره شده را از هم جدا می کند
[ترجمه گوگل] جراح شریانهای شکسته را لگد کرد

• act of binding or tying; cord used for tying or binding; something which binds or connects; slur, arched line that connects notes (music); printed or written character consisting of two or more letters or characters joined together

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] کاراکتر چاپی که نشانگر ترکیبی از دو یا چند حرف است . بعضی از برجسته ترین برنامه های واژه پرداز ،مانند TEX ،این نوع ترکیب کارکتری را پشتیبانی می کنند . - دخشه های متصل .
[پلیمر] زخم بند

مترادف و متضاد

بار (اسم)
charge, burden, bar, admittance, load, cargo, restaurant, alloy, audience, loading, barroom, fruit, brunt, fardel, freight, freightage, onus, ligature, encumbrance

بند (اسم)
fit, article, articulation, joint, link, bind, bond, clause, provision, snare, segment, levee, facet, hinge, line, dyke, dike, paragraph, dam, wristband, tie, frenum, clamp, binder, sling, fastening, manacle, weir, canto, ligation, commissure, ligature, noose, facia, fascia, funiculus, joggle, holdback, holdfast, internode, ligament, proviso, stanza, trawl

نوار (اسم)
screed, fillet, filet, ribbon, band, strip, tape, braid, swath, riband, swathe, lace, ligature, fascia, rand, ribband, welt

رشته (اسم)
tract, connection, field, sequence, string, sphere, chain, branch, suite, system, series, line, rank, clue, strand, thread, fiber, filament, catena, tissue, ligature

خط ارتباط (اسم)
communication line, ligature

شریان بند (اسم)
ligature, garotte, garrote, tourniquet

رباط (اسم)
ligature, ligament, sinew

کلید کوک سازهای زهی (اسم)
ligature

بخیه زنی (اسم)
ligature

زخم بند (اسم)
ligature

شریان بندی (اسم)
ligature

خط پیوند (اسم)
ligature

دو یا چند حرف متصل بهم (اسم)
ligature

link


Synonyms: band, bandage, binding, bond, connection, knot, ligament, nexus, rope, tie, yoke


جملات نمونه

1. Ligatures are used in surgery to stop the flow of a bleeding artery.
[ترجمه ترگمان]ligatures برای متوقف کردن جریان یک شریان خونریزی به کار می روند
[ترجمه گوگل]لیگاتورها در جراحی برای جلوگیری از جریان یک خونریزی خون استفاده می شود

2. There are also no ligatures to confuse the start of the letter as there are in other letter positions.
[ترجمه ترگمان]همچنین هیچ ligatures برای گیج کردن شروع نامه وجود ندارد چون در موقعیت های نامه دیگری وجود دارد
[ترجمه گوگل]همچنین هیچ لایحه ای وجود ندارد که شروع نامه را اشتباه بگیرد، همانطور که در موقعیتهای دیگر حرف وجود دارد

3. Ligature letters which are joined together as a single unit of type such as oe and fi.
[ترجمه ترگمان]حروف ligature که به عنوان یک واحد واحد از نوع such و fi به هم متصل شده اند
[ترجمه گوگل]حروف Ligature که به عنوان یک واحد واحد مانند oe و fi ترکیب می شوند

4. Despite the ligature, her head tilted forward an inch.
[ترجمه ترگمان]با وجود بسته زخم بندی، سرش به یک بند خم شده بود
[ترجمه گوگل]با وجود لیگاتور، سر او به جلو یک اینچ کج شد

5. After closing the caecum with a purse string ligature, the loops of intestine were restored to the abdominal cavity.
[ترجمه ترگمان]بعد از بستن کمربند با یک سیم سیم، حلقه های روده به حفره شکمی باز شدند
[ترجمه گوگل]پس از بستن ساق پا با یک لیگاتور رشته کتانی، حلقه های روده به حفره شکمی بازگردانده شد

6. Objective: To provide anatomy data for endoscopic transnasal ligature of the sphenopalatine artery.
[ترجمه ترگمان]هدف: فراهم کردن داده های آناتومی برای endoscopic transnasal متصل به سرخرگ ریوی
[ترجمه گوگل]هدف: ارائه داده های آناتومی برای لیگاتور transnasal آندوسکوپی شریان اسپنفوپالاتین

7. At the same time, ligature of the inferior alveolar artery can reduce the risk of bleeding during operation.
[ترجمه ترگمان]در عین حال، اتصال شریان فرعی تحتانی می تواند خطر خونریزی در حین عملیات را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]در همان زمان، لیگاتور سرخرگ آلوئولار پایین تر می تواند خطر خونریزی را در طی عمل کاهش دهد

8. Objective To evaluate the effect of hidden ligature method to deepen fornix in portion conjunctival sac reconstruction.
[ترجمه ترگمان]هدف ارزیابی اثر روش ligature پنهان برای عمیق تر کردن fornix در بخش بازسازی کیسه صفرا
[ترجمه گوگل]هدف: ارزیابی اثر روش لیگاتور مخفی برای عمیق تر شدن فورنیکس در بازسازی بخش قوس ملتحمه

9. Objective To evaluate the effect of ligature method to deepen fornix in portion conjunctival sac reconstruction.
[ترجمه ترگمان]هدف ارزیابی اثر روش ligature برای عمیق تر کردن fornix در بخش بازسازی کیسه صفرا
[ترجمه گوگل]هدف: ارزیابی اثر روش لیگارتاک برای تقویت فورنیکس در بخش بازسازی قوس ملتحمه

10. Objective To study the effectiveness of ligature mesosalpinx blood vessel procedure in the fallopian tube conservative.
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه اثربخشی روش تزریق خون mesosalpinx در لوله fallopian (conservative)
[ترجمه گوگل]هدف: مطالعه به منظور بررسی اثربخشی روش رگهای خونی مزانازپینکس لیگاتور در لوله فالوپ محافظه کارانه

11. Used in ligature tubular structures of human body during a surgical operation.
[ترجمه ترگمان]مورد استفاده در ساختارهای لوله ای اتصال بدن انسان در طول یک عملیات جراحی
[ترجمه گوگل]در ساختارهای لوله ای لیگاتور بدن انسان در طول عمل جراحی مورد استفاده قرار می گیرد

12. Surgical excision and ligature of fistula remains a effective method.
[ترجمه ترگمان]برش و بستن زخم در فیستول یک روش موثر است
[ترجمه گوگل]برداشت جراحی و لیگاتور فیستول همچنان یک روش موثر است

13. The nurse applied a ligature to the wound.
[ترجمه ترگمان]پرستار طناب را به زخم وصل کرد
[ترجمه گوگل]پرستار لیگاتور را به زخم اعمال کرد

14. Ligature: Two or more letters tied together and cast as a single piece of type.
[ترجمه ترگمان]ligature: دو یا چند نامه دیگر به هم متصل شده اند و به عنوان یک تکه از آن ها به کار می روند
[ترجمه گوگل]لیگاتور: دو یا چند حرف با یکدیگر متصل شده و به عنوان یک قطعه واحد بازی می کنند

15. Objective To study effects of ligature of nutrient artery on blood supply of femur in rabbits.
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه اثرات متصل کردن سرخرگ غذایی بر روی رگ ران در خرگوش
[ترجمه گوگل]هدف: مطالعه اثر لیگاتور عروق مغناطیسی بر میزان خونریزی فمور در خرگوشها

پیشنهاد کاربران

کاراکتری ویژه ای که برای اتصال دو کاراکتر به هم استفاده میشود تا به عنوان یک کاراکتر دیده شود. مانند ™ یا œ

A special double character in a font representing two letters as one. In modern typography, the most common ligatures are: fi, fl, ffi, ffl, and sometimes ff. Others include the vowel pairs ae and oe, and more rarely, ct, st, and sp.


کلمات دیگر: