کلمه جو
صفحه اصلی

sailing


معنی : سفر دریایی، کشتیرانی
معانی دیگر : حرکت (با) کشتی (به ویژه کشتی بادبانی)، قایقرانی، آغاز مسافرت یا گشت دریایی، وابسته به کشتی یا کشتیرانی یا شرایط کشتیرانی، علم دریانوردی، ناوبری، (ورزش) راندن قایق بادبانی، مسابقه ی قایق (بادبانی)رانی، بادبان دار، بادبانی، پارچه بادبانی

انگلیسی به فارسی

کشتیرانی، پارچه بادبانی، سفر دریایی


کشتیرانی، سفر دریایی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the craft of operating and navigating a vessel; navigation.

(2) تعریف: the sport of operating or riding in a sailing vessel.

(3) تعریف: the departure or time of departure of a ship or boat from a port.

(4) تعریف: the act of one that sails.
صفت ( adjective )
(1) تعریف: propelled by the action of wind on sails.

(2) تعریف: of or pertaining to ships or shipping.
مشابه: marine

• act of cruising, act of traveling on a sailboat; act of operating and navigating a sailboat
a sailing is a voyage made by a ship carrying passengers.
sailing is the activity or sport of sailing boats.
you can say that something, such as a course of action or an event, is plain sailing when it presents no problems or obstacles.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] پارچه بادبانی

مترادف و متضاد

سفر دریایی (اسم)
cruise, sailing

کشتیرانی (اسم)
shipping, sailing

جملات نمونه

1. sailing orders
پروانه یا اجازه ی حرکت (کشتی)

2. sailing ship
کشتی بادبانی،ناو بادبانی

3. a sailing vessel with an auxiliary motor
کشتی بادبانی با موتور احتیاطی (برای مواقعی که باد نیست)

4. the sailing was excellent last month
ماه گذشته (شرایط) کشتیرانی عالی بود.

5. go sailing
(برای تفریح) به قایق رانی پرداختن،به کشتیرانی رفتن

6. a ship sailing under swedish colors
یک کشتی که تحت لوای (یا پرچم) سوئد حرکت می کند

7. (all) plain sailing
بدون اشکال،راحت و آسوده

8. colorful balloons were sailing through the blue sky
بالون های رنگارنگ درآسمان آبی حرکت می کردند.

9. a navy ship was sailing by
یک کشتی نیروی دریایی داشت رد می شد.

10. we will have smooth sailing from here on
از این به بعد مسافرت دریایی ما آرام خواهد بود.

11. Sometimes she fantasized about buying a boat and sailing around the world.
[ترجمه محمدی] گاهی او در خیالات خود قایقی میخرد و با آن به دور دنیا سفر میکند.
[ترجمه ترگمان]گاهی در مورد خرید یک قایق و قایقرانی دور دنیا خیال بافی می کرد
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات او در مورد خرید یک قایق و قایقرانی در سراسر جهان فریاد زد

12. The Dutch fleet is sailing up the Thames.
[ترجمه محمدی] ناوگان هلندی بر روی رودخانه تایمز در حرکت است.
[ترجمه ترگمان]ناوگان هلندی در حال حرکت بر روی رودخانه تیمز است
[ترجمه گوگل]ناوگان هلندی تا تیمز قایقرانی است

13. The sailing boat fell foul of a motor speedboat in mid - river.
[ترجمه ترگمان]قایق بادبانی به سرعت از یک قایق موتوری در وسط رودخانه افتاد
[ترجمه گوگل]قایقرانی قایقرانی در اواسط رودخانه فلاکت قایق موتوری سقوط کرد

14. I looked at the motley bunch we were sailing with and began to feel uneasy about the trip.
[ترجمه ترگمان]به گروه motley که قایقرانی می کردیم نگاه کردم و از این سفر نگران شدم
[ترجمه گوگل]من به دسته دسته ای که با آنها قایقرانی بودیم نگاه کردیم و در مورد سفر ناراحت شدیم

15. The centre is well equipped for sailing.
[ترجمه ترگمان]این مرکز برای قایقرانی کاملا مجهز است
[ترجمه گوگل]این مرکز برای قایقرانی مجهز است

16. We saw many boats sailing on the sea.
[ترجمه محمدی] قایقهای زیادی را در دریا دیدیم که در حال حرکت بودند.
[ترجمه ترگمان]قایق های زیادی را در دریا دیدیم
[ترجمه گوگل]ما قایق هایی را دیدیم که در دریا شناور بودند

We made a fast sail.

تند حرکت کردیم.


when is the sailing?

سفر دریایی کی شروع می‌شود؟


sailing orders

پروانه یا اجازه‌ی حرکت (کشتی)


The sailing was excellent last month.

ماه گذشته (شرایط) کشتیرانی عالی بود.


اصطلاحات

sailing ship

کشتی بادبانی، ناو بادبانی


پیشنهاد کاربران

مسیر

سفردریایی با قایق بادبانی

سفر دریایی

قایق رانی

The movement of the ship by the wind

A sport shot a bout

sailing ( ورزش )
واژه مصوب: بادبانی رانی
تعریف: ورزش یا سرگرمی قایق رانی با قایق بادبانی یا قایق تفریحی


کلمات دیگر: