1. age and seniority don't carry any weight with them
در نظر آنها سن و ارشدیت مهم نیست.
2. age and the hardships of life have mellowed him
سن و سختی های زندگی او را پخته و باتجربه کرده است.
3. age creeps upon us
پیری کم کم فرا می رسد.
4. age differences
ناسانی های (تفاوت های) سنی
5. age has blanched his hair
گذشت زمان موی او را سفید کرده است.
6. age has helped moderate his political views
سالخوردگی باعث تعدیل دیدگاه های سیاسی او شده است.
7. age incapacitated him
سالخوردگی او را ناتوان کرد.
8. age makes no difference; all can get in
سن اهمیتی ندارد; همه می توانند داخل شوند.
9. age was darkening his eyes
سالخوردگی چشمهایش را تار می کرد.
10. an age of stir and chance
دوران جنبش و تغییر
11. different age groups
گروه های سنی متمایز
12. geologic age
سن زمین شناسی
13. his age entitles him to a pension
سن،او را مشمول دریافت حقوق بازنشستگی می کند.
14. old age
پیری،کهولت،کبر سن
15. old age added virulence to her tongue
پیری زبان او را نیش دارتر کرد.
16. old age and conservatism are often correlated
پیری و محافظه کاری اغلب به هم وابسته اند.
17. old age and its consequent infirmities
پیری و سستی های پی آیند آن (ناشی از آن)
18. old age has befogged his mind
پیری،فکرش را مختل کرده است.
19. old age has befuddled him
پیری حواس او را مغشوش کرده است.
20. old age has crabbed his nature
پیری او را کج خلق کرده است.
21. old age has dimmed his eyes
پیری چشم های او را کم نور کرده است.
22. old age has not cooled his ardor for politics
کهولت از اشتیاق او به سیاست نکاسته است.
23. old age sets him apart from others
کبر سن او را از دیگران جدا می کند.
24. old age toned down his hot temper
پیری خلق آتشین او را ملایم کرد.
25. retirement age
سن بازنشستگی
26. statutory age limits
محدودیت های سنی از نظر قانون
27. the age limit for voting is eighteen
حد مجاز سن برای رای دادن هجده سال است.
28. the age of sail
دوران کشتی های بادبانی
29. under age
کمتر از سن قانونی
30. of age
به سن قانونی،بالغ
31. the age (or years) of discretion
سن کمال،سنین تجربه و پختگی
32. at the age of eighteen, i was captivated by a woman named parivash
در هجده سالگی شیفته ی زنی به نام پریوش شدم.
33. at the age of five
در پنج سالگی
34. at the age of five he became an orphan
در سن پنج سالگی یتیم شد.
35. at the age of fourteen, he was crowned king of england
در چهارده سالگی به پادشاهی انگلیس برگزیده شد.
36. at the age of thirty, he became a christian
در سی سالگی مسیحی شد.
37. before the age of twenty, he had mastered the classics (of ancient greece and rome)
پیش از بیست سالگی آثار یونان و روم باستان را خوب فرا گرفته بود.
38. bent with age
خمود در اثر کهولت
39. by the age of fifty his celebrity was worldwide
در سن پنجاه سالگی شهرت او جهانگیر شده بود.
40. by the age of twenty he had attained full size
در بیست سالگی به رشد کامل رسید.
41. close in age
نزدیک به هم از نظر سنی
42. disease and age had completely debilitated him
بیماری و پیری او را کاملا نزار کرده بود.
43. extreme old age
نهایت پیری
44. his chronological age is ten but his mental age is only five
سن تقویمی او ده سال ولی سن عقلی او فقط پنج سال است.
45. in an age when idolatry was common
در دورانی که بت پرستی متداول بود
46. in the age of towering castles and chivalry
در دوران قلعه های رفیع و سلحشوری و عیاری
47. sacred old age
سالخوردگی احترام انگیز
48. the cutoff age is forty
محدودیت سن چهل سالگی است (یعنی: اشخاصی که سن آنها از 40 بیشتر است مشمول این قانون یا کار یا استخدام نمی شوند).
49. the elizabethan age
دوران ملکه الیزابت
50. the french age wine in cellars
فرانسویان شراب را در سرداب نگه می دارند (تا به عمل آید).
51. the golden age of persian civilization
عصر طلایی تمدن ایران
52. the heroic age of greece and rome
دوران حماسی یونان و روم
53. the industrial age made machines of some men
عصر صنعت برخی انسان ها را به ماشین تبدیل کرد.
54. the jet age
عصر هواپیماهای جت
55. the modern age
عصر جدید
56. the new age
عصر جدید
57. the stone age
عصر حجر
58. a dog's age
(عامیانه) مدت مدید
59. come of age
به سن قانونی رسیدن،بالغ شدن
60. of school age
به سن مدرسه رفتن
61. of a marriageable age
دارای سن مناسب برای زناشویی
62. paper yellow with age
کاغذی که در اثر کهنگی زرد شده است
63. she looks her age
قیافه اش به سنش می خورد.
64. the first ice age
دوران یخبندان اول
65. this lady's exact age
سن درستین این خانم
66. wrinkles index advancing age
چین و چروک نشانگر سالخوردگی است.
67. of a certain age
(معمولا در مورد زنان) پا به سن گذاشته
68. a man of advanced age
مرد مسن
69. a man of mellow age and wisdom
مردی جاافتاده و خردمند
70. a person of mature age
آدم پا به سن گذاشته