1. a basket containing fruit
سبد حاوی میوه
2. each basket counts for two points
(بسکتبال) هر گل دو امتیاز دارد.
3. each basket scores two points
هر بار که توپ داخل حلقه می شود دو پوئن دارد.
4. the basket fell down and the apples scattered on the sidewalk
سبد افتاد و سیب ها در پیاده رو پراکنده شدند.
5. wicked basket
سبد ترکه ای،نوپان
6. clothes basket
سبدی که لباس های کثیف را پیش از شستن در آن جمع می کنند
7. a splint basket
سبد ساخته شده از تراشه
8. a free throw basket
به دست آوردن یک پوان (در اثر پرتاب آزاد توپ به داخل حلقه)
9. potatoes sold by the basket
سیب زمینی هایی که سبدی می فروشند (برحسب وزن)
10. he dribbled the ball toward the basket
او توپ را به سوی حلقه دریبل کرد.
11. his second shot went through the basket
پرتاب دوم او از حلقه رد شد.
12. she put the wash in a basket
او رخت های شستنی را در سبد گذاشت.
13. he mooched apples from the blind man's basket
او از سبد مرد کور،سیب بلند کرد.
14. he guessed the number of eggs in the basket
تعداد تخم مرغ های سبد را حدس زد.
15. put (or have) all one's eggs in one basket
همه ی دارایی خود را در یک کار (یا معامله) به کار زدن (و به مخاطره انداختن)
16. he connected on eighty percent of his attempts at the basket
او در هشتاد درصد از پرتاب های خود به حلقه ی بسکتبال موفق بوده است.
17. from twenty feet away, he shot the ball right into the basket
از فاصله ی بیست فوتی توپ را درست توی حلقه پراند.
18. she separated the bigger apples and put them in her own basket
او سیب های درشت تر را سوا کرد و در سبد خویش قرار داد.
19. Do not pull all your eggs in one basket.
[ترجمه فرانسوا آتوا ده فو خونسه مالاردا] تمام تخم مرغ هات رو توی یک سبد نچین. . . کنایه از ریسک نکردن تمام دارایی بر روی یک چیز
[ترجمه ترگمان] همه تخمک هات رو تو یه سبد جمع نکن
[ترجمه گوگل]تمام تخم های خود را در یک سبد نکشید
20. The baby cats nestled together in the basket.
[ترجمه ترگمان]گربه کوچولو در سبد به هم چسبید
[ترجمه گوگل]بچه گربه ها با هم در سبد قرار می گیرند
21. The player dropped the ball through the basket.
[ترجمه ترگمان]بازیکن توپ را از سبد بیرون انداخت
[ترجمه گوگل]بازیکن توپ را از طریق سبد خرید
22. He slung it into the wastepaper basket.
[ترجمه ترگمان]آن را روی سطل کاغذ باطله انداخت
[ترجمه گوگل]او آن را به سبد ضایعات کاغذ زد
23. She steeped reeds for basket weaving.
[ترجمه ترگمان]او نی را به خاطر weaving غوطه ور می کرد
[ترجمه گوگل]او طرز تهیه طرز تهیه کیک را میپوشاند
24. How many bananas are in the basket?
[ترجمه ترگمان]چندتا موز تو سبد هستن؟
[ترجمه گوگل]چند موز در سبد است؟
25. She was cycling along with her bicycle basket full of shopping.
[ترجمه ترگمان]او با سبد دوچرخه پر از خرید دوچرخه سواری می کرد
[ترجمه گوگل]او دوچرخه سواری با سبد دوچرخه اش پر از خرید بود