کلمه جو
صفحه اصلی

franc


معنی : فرانک
معانی دیگر : (واحد پولی فرانسه و بلژیک و لوکزامبورگ و سوئیس) فرانک، فرانک واحد پول، امتیاز، حق مخصوص، حق انتخاب، حق رای

انگلیسی به فارسی

فرانک (واحد پول)، امتیاز، حق مخصوص، حق انتخاب، حقرای


فرانک


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the chief monetary unit of several countries, including Switzerland, Chad, Niger, and Rwanda, equaling one hundred centimes.

(2) تعریف: the former chief monetary unit of France, Belgium, and Luxembourg.

• family name; former unit of currency in france
unit of currency in france; unit of currency in several european countries (including belgium and switzerland)
the franc is one of the different units of money of france, switzerland, belgium, and of some other countries where french is spoken.

مترادف و متضاد

فرانک (اسم)
franc

جملات نمونه

1. The French government has devalued the franc by 20 percent.
[ترجمه ترگمان]دولت فرانسه میزان فرانک را تا ۲۰ درصد کاهش داده است
[ترجمه گوگل]دولت فرانسه فرانک را 20 درصد کاهش داده است

2. The franc had been under no pressure compared with the lira and the pound.
[ترجمه ترگمان]فرانک در مقایسه با لیره و لیره، تحت فشار نبود
[ترجمه گوگل]فرانک در مقایسه با لیورا و پوند هیچ فشار دیگری نداشت

3. The Swiss franc has remained surprisingly strong.
[ترجمه ترگمان]فرانک سوئیس به طرز شگفت آوری قوی مانده است
[ترجمه گوگل]فرانک سوئیس جای تعجب قوی دارد

4. The local currency is the Swiss franc.
[ترجمه ترگمان]واحد پول محلی فرانک سوئیس است
[ترجمه گوگل]پول محلی فرانک سوئیس است

5. The franc is to be revalued.
[ترجمه ترگمان]فرانک قرار است revalued بشود
[ترجمه گوگل]فرانک باید ارزش گذاری شود

6. Maybe Madonna is, like Cher, what director Franc Roddam calls' a genuine blue collar actress.
[ترجمه ترگمان]شاید \"مدونا\" مانند چر چر (چر چر)، کارگردان فرانسوی Roddam، هنرپیشه واقعی یقه آبی را فرا می خواند
[ترجمه گوگل]شاید مدونا، مانند شر، کارگردان فرانک رادام 'یک بازیگر واقعی یقه ی آبی' می نامد

7. But the franc will not cease to exist officially until midnight on February 1 200
[ترجمه ترگمان]اما فرانک تا نیمه شب ۱ فوریه رسما از دست نخواهد رفت
[ترجمه گوگل]اما فرانک تا نیمه شب در 1 فوریه 200 به طور رسمی حاضر نخواهد شد

8. But a spiraling deficit and weakened franc forced him to adopt austerity policies in 198
[ترجمه ترگمان]اما یک کسری فزاینده و فرانک ضعیف او را مجبور کرد تا سیاست های ریاضت اقتصادی را در ۱۹۸ مورد تصویب قرار دهد
[ترجمه گوگل]اما کسری تورمی و فرانک تضعیف شده او را مجبور به اتخاذ سیاست های ریاضتی در سال 198 کرد

9. I'd seen a 100 franc note on the mantelpiece at old Ma Scamp's place.
[ترجمه ترگمان]من یک اسکناس صد فرانکی را روی طاقچه شومینه خانه مادربزرگ دیده بودم
[ترجمه گوگل]من شاهد یک یادداشت 100 فرانک در قوطی در محل قدیمی Ma Scamp بودم

10. In 1994 the magazine published pictures of President Franc ois Mitterrand's illegitimate daughter.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۹۴ این مجله عکس هایی از دختر نامشروع فرانسوا Franc را منتشر کرد
[ترجمه گوگل]در سال 1994 مجله تصاویری از نامزدی نامزد رئیس جمهور فرانتس ایالت میتران را منتشر کرد

11. They collected their pay in five franc notes in the evening and looked for ways of spending it.
[ترجمه ترگمان]آن ها دست مزد خود را در پنج اسکناس پنج فرانکی در شب جمع آوری کردند و به دنبال راه هایی برای گذراندن آن بودند
[ترجمه گوگل]آنها پول خود را در پنج یادداشت فرانسوی در شبانه جمع آوری کردند و به دنبال راه های صرف آن بودند

12. The 100 franc note features Alberto Giacometti, a 20th century Swiss artist.
[ترجمه ترگمان]این اسکناس ۱۰۰ فرانکی (آلبرتو Giacometti)، هنرمند سوییسی قرن بیستم، است
[ترجمه گوگل]یادداشت 100 فرانک شامل آلبرتو گیاکومتی، هنرمند سوئیس قرن بیست و یکم است

13. Not far franc Haidian he started seeing stars.
[ترجمه ترگمان]نه چندان دور از فرانکی که به دیدن ستارگان رفت
[ترجمه گوگل]فرانک Haidian به تازگی شروع به دیدن ستاره ها کرد

14. The Swiss franc has looked like the only paper currency that could act as a safe haven; a kind of Alpine gold.
[ترجمه ترگمان]فرانک سوئیس به نظر می رسد تنها واحد پول کاغذی باشد که می تواند به عنوان پناه گاه امن عمل کند؛ نوعی از طلا در آلپ
[ترجمه گوگل]فرانک سوئیس به نظر می رسد تنها پول کاغذی است که می تواند به عنوان یک پناهگاه امن عمل کند نوعی از طلا آلپ است


کلمات دیگر: