کلمه جو
صفحه اصلی

fosterage


معنی : پرورش، گرفتن مادر رضاعی، دایه گیری
معانی دیگر : پرورش (پسرخوانده یا دخترخوانده را)، پسرخواندگی، دختر خواندگی، رضاعی بودن

انگلیسی به فارسی

پرورش، گرفتن مادر رضاعی، دایه گیری


پرورشگاه، پرورش، گرفتن مادر رضاعی، دایه گیری


انگلیسی به انگلیسی

• raising of another person's child as one's own

مترادف و متضاد

پرورش (اسم)
training, nourishment, nurture, fosterage

گرفتن مادر رضاعی (اسم)
fosterage

دایه گیری (اسم)
fosterage

جملات نمونه

1. Reporting the family fosterage goings to the civil affairs administration on the higher levels and bringing forth the corresponding suggestions.
[ترجمه ترگمان]گزارش خانواده fosterage را به اداره امور مدنی در سطوح بالاتر گزارش دهی و پیشنهادها مربوطه را مطرح نمود
[ترجمه گوگل]گزارش دهی مراحل نگهداری خانواده به اداره امور عامه در سطوح بالاتر و ارائه پیشنهادات مربوطه

2. The child that parental parents dies, fosterage also is than putting in home of relatives and friends in orphanage is good.
[ترجمه ترگمان]کودکی که والدین والدین از دنیا می روند، fosterage از قرار دادن در خانه خویشاوندان و دوستان در پرورشگاه نیز خوب است
[ترجمه گوگل]فرزند که پدر و مادر والدین می میرند، تربیت نیز این است که قرار دادن خویشاوندان و دوستان در یتیم خانه خوب است

3. Fosterage has improved children's social skills in a certain way, but the improvement is not remarkable when compare to normal children.
[ترجمه ترگمان]fosterage مهارت های اجتماعی کودکان را به شیوه ای خاص بهبود بخشیده است، اما این بهبود در مقایسه با کودکان عادی قابل توجه نیست
[ترجمه گوگل]Fosterage مهارت های اجتماعی کودکان را به نحوی خاص بهبود داده است، اما بهبودی در مقایسه با کودکان معمولی قابل توجه نیست

4. Article 5 The fosterage family for the handicapped children shall be chosen from the communities where the medical treatment, special education and healing training conditions are available.
[ترجمه ترگمان]ماده ۵ خانواده fosterage برای کودکان معلول باید از جوامعی انتخاب شود که در آن ها درمان پزشکی، آموزش ویژه و شرایط آموزشی درمان در دسترس است
[ترجمه گوگل]ماده 5 خانواده پرورش والدین برای کودکان معلول باید از جوامعی انتخاب شوند که در آن شرایط درمانی، آموزش ویژه و شرایط آموزشی شفا یافت می شود

5. The policy of family fosterage is an important attempt to the way of socialization of child welfare in our country.
[ترجمه ترگمان]سیاست of خانواده تلاش مهمی در راه اجتماعی شدن رفاه کودکان در کشور ما است
[ترجمه گوگل]سیاست فرزندپروری خانواده یک تلاش مهم برای شیوه اجتماعی شدن رفاه کودکان در کشور ما است

6. For pet's fosterage, we a professional staff to take good care of a clean room.
[ترجمه ترگمان]برای سگ های خانگی، ما به کارکنان حرفه ای نیاز داریم که از یک اتاق تمیز مراقبت کنند
[ترجمه گوگل]برای پرورش حیوانات خانگی، ما یک کارمند حرفه ای برای مراقبت خوب از یک اتاق تمیز

7. The application of the membranes in separation, preservation, fosterage, medicament release and artificial organ etc is also reviewed.
[ترجمه ترگمان]کاربرد غشا در جداسازی، نگهداری، fosterage، آزاد کردن medicament و ارگ مصنوعی نیز مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]استفاده از غشا در جداسازی، حفظ، پرورش، انتشار دارو، و مجرای مصنوعی و غیره نیز مورد بررسی قرار می گیرد

8. The boy's fosterage to America came at an early age.
[ترجمه ترگمان]کودکی که به آمریکا سفر کرده بود، در اوایل عصر به آمریکا آمد
[ترجمه گوگل]فرزندخواندگی به آمریکا در سن نوجوانی بود

9. Generally speaking, fosterage quality, short of and deprive maternal love, the temperament of child, family and social environmental etc., influence the child attaching most.
[ترجمه ترگمان]به طور کلی صحبت کردن، کیفیت fosterage، کوتاه بودن و محروم کردن عشق مادرانه، خلق و خوی کودک، خانواده و محیط اجتماعی و غیره، بیشتر اتصال کودک را تحت تاثیر قرار می دهد
[ترجمه گوگل]به طور کلی، کیفیت فرزندپروری، فقدان عشق و محبت مادران، خلق و خوی کودک، خانواده و محیط زیست اجتماعی و غیره، بیشترین تاثیر را بر فرزند دارد

10. The biotechpharmacy industry is considered to have good economic benefits, vast market potentials and get emphatic fosterage in our country.
[ترجمه ترگمان]صنعت biotechpharmacy دارای مزایای اقتصادی خوبی، پتانسیل های بازار وسیع و get fosterage در کشور ما در نظر گرفته می شود
[ترجمه گوگل]صنعت Biotechpharmacy در نظر گرفته شده است که منافع اقتصادی خوب، پتانسیل بازار گسترده و دریافت کمک های موثر در کشور ما است

11. The proportion between the staff members of the family fosterage service organizations and the fostered children shall not exceed 1:2
[ترجمه ترگمان]نسبت بین اعضای کارکنان سازمان های خدماتی fosterage خانواده و پرورش کودکان پرورش داده شده نباید از ۱: ۲ تجاوز کند: ۲
[ترجمه گوگل]نسبت بین کارکنان سازمان های خدمات پس انداز خانواده و فرزندان پرورشدهنده نباید بیش از 1: 2 باشد

12. Men's body structure seems to have aggression inherently and their status and capability in the traditional society fosterage their aggression and possession of women.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که ساختار بدن مردان به طور ذاتی و جایگاه و توانایی آن ها در جامعه سنتی تجاوز و تملک زنان را محدود کرده است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد ساختار بدن انسان به صورت ذاتا تهاجمی است و وضعیت و توانایی آنها در جامعه سنتی، تجاوز و مالکیت آنها را در بر می گیرد

13. The implement principal part in its management control is children's welfare home, the object of management control is the staff involved in the work of family fosterage.
[ترجمه ترگمان]پیاده سازی بخش اصلی در کنترل مدیریت آن خانه رفاه کودکان است، هدف کنترل مدیریت پرسنل درگیر در کار fosterage خانواده است
[ترجمه گوگل]بخش اصلی پیاده سازی در مدیریت کنترل آن، خانه های رفاهی کودکان است؛ هدف کنترل مدیریت، کارکنانی است که در کار فرزند پروری قرار دارند

14. This organization faces the 5 arrives 18 years old girls that basically come from low income family, these children live in front courtyard of odd relatives by marriage or fosterage family mostly.
[ترجمه ترگمان]این سازمان با دختران ۱۸ ساله که اساسا از خانواده کم درآمد می باشند، مواجه می شود، این کودکان در حیاط خانه خویشاوندان عجیب از طریق ازدواج یا خانواده fosterage زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]این سازمان با 5 دختر 18 ساله روبرو می شود که عمدتا از خانواده کم درآمد می آیند، این کودکان در حیاط جلویی خانواده های عجیب و غریب به طور عمده ازدواج کرده اند


کلمات دیگر: