کلمه جو
صفحه اصلی

moldy


معنی : کپک زده، کهنه و فاسد
معانی دیگر : کپک گرفته، (در اثر کهنگی یا کهولت یا فساد) مانده، بیات، بوی نا گرفته، پوسیده، مال عهد دقیانوس، مال عهد دقیانوس a moldy professor استاد خرف moldy traditions سنتهای پوسیده

انگلیسی به فارسی

کپک زده، کپک گرفته


(در اثر کهنگی یا کهولت یا فساد) مانده، بیات، بوی نا گرفته، پوسیده، مال عهد دقیانوس


ریخته گری، کپک زده، کهنه و فاسد


انگلیسی به انگلیسی

• mildewy, overgrown with mold, musty with age or decay (also mouldy)

مترادف و متضاد

Synonyms: airless, dirty, funky, mildewed, mildewy, putrid, rotten, rotting, smelly, stale, stuffy


کپک زده (صفت)
frowsty, musty, moldy, mouldy

کهنه و فاسد (صفت)
moldy, mouldy

musty


جملات نمونه

moldy bread

نان کپک‌زده


a moldy professor

استاد خرف


moldy traditions

سنت‌های پوسیده


1. moldy bread
نان کپک زده

2. moldy traditions
سنت های پوسیده

3. a moldy professor
استاد خرف

4. She chucked the moldy potatoes in the dustbin.
[ترجمه ترگمان]سیب زمینی کپک زده را توی سطل آشغال ریخت
[ترجمه گوگل]او سیب زمینی سرخ شده را در زباله جمع کرد

5. This was fine compared to the moldy tents and dirt floors at tent city.
[ترجمه ترگمان]این هتل در مقایسه با چادرهای پوسیده و زمین های کثیف در شهرک خیمه بسیار خوب بود
[ترجمه گوگل]این در مقایسه با چادرهای ریخته گری و کفهای خاکی در شهر چادر خوب بود

6. The toxin produced by the fungus grows in moldy feed.
[ترجمه ترگمان]سمی که توسط قارچ ها درست شده در حال کپک زدن رشد میکنه
[ترجمه گوگل]توکسین تولید شده توسط قارچ در خوراک خالص رشد می کند

7. Wet, moldy basements may be more than a nuisance.
[ترجمه ترگمان]زیر زمین مرطوب و پوسیده، ممکن است بیش از یک مزاحمت باشد
[ترجمه گوگل]زیرزمین های مرطوب و براق ممکن است بیش از یک مزاحمت باشد

8. I would rather go moldy in fastuous than hold the love in grievance.
[ترجمه ترگمان]من ترجیح می دهم در fastuous کپک زده باشم تا این که عشق را به درد بیارم
[ترجمه گوگل]من ترجیح می دهم در قالب های عجیب و غریب قرار بگیرم تا عشق را در شکایت برگزار کنم

9. She tossed the moldy bread into the garbage.
[ترجمه ناشناس] نان کپک زده را در آشغال انداخت
[ترجمه ترگمان]نان کپک زده را به سطل آشغال انداخت
[ترجمه گوگل]او نان گندم را به زباله ریخته است

10. To listener Glenn Gargas, the report was as stale as moldy bread.
[ترجمه ترگمان]، \"شنونده\" گلن Gargas گزارش مثل یه نون کپک زده بود
[ترجمه گوگل]به شنونده Glenn Gargas، این گزارش به عنوان نان گندم ناپدید شد

11. A cement foundation of a farmhouse was still standing, and a few moldy lilac bushes shielded the barracks from view.
[ترجمه ترگمان]ساختمان یک خانه روستایی بود که هنوز ایستاده بود و چند بوته گل یاس بنفش، سربازخانه را پوشانده بود
[ترجمه گوگل]یک بنیاد سیمان خانه یک مزرعه هنوز ایستاده بود و چند بوته ی کرگدن از شاخه های قهوه ای از منظره محافظت می کردند

12. Today, courts still follow the spirit of these mean and moldy precedents.
[ترجمه ترگمان]امروزه، دادگاه ها همچنان از روح این سوابق و سوابق پوسیده پیروی می کنند
[ترجمه گوگل]امروزه، دادگاه ها همچنان روحیه ای از این موارد عام و مدرن را دنبال می کنند

13. And, like an Edgar Allan Poe character, he harbors a penchant for graveyards, caskets and moldy cellars.
[ترجمه ترگمان]\"و مثل\" ادگار Allan \"که به قبرستان میره، تابوت\" تابوت \"و\" تابوت کپک زده
[ترجمه گوگل]و مانند شخصیت ادگار آلن پو، او دارای میل به گورستان، گلدان ها و زیرزمین های گلدار است

14. It said that even though consumers had also complained about a moldy smell in Rolaids and Extra-Strength Tylenol, the company had not widened its investigation to include those products.
[ترجمه ترگمان]در این گزارش گفته شده است که با وجود این که مصرف کنندگان از بوی کپک در Rolaids و Tylenol Extra شاکی هستند، شرکت تحقیقات خود را گسترش نداده است تا این محصولات را در بر گیرد
[ترجمه گوگل]این اعلام کرد که حتی اگر مصرف کنندگان نیز در مورد بوی کرمی در Rolaids و Tylenol فوق العاده مقاوم شکایت کنند، این شرکت تحقیقات خود را برای این محصولات گسترش نیافته است

15. A piece of home-baked bread, say, left on your kitchen counter(sentence dictionary), will get moldy relatively fast.
[ترجمه ترگمان]قطعه ای از نان خانگی که بر روی پیشخوان آشپزخانه گذاشته می شود (فرهنگ لغت حکم)، به طور نسبتا سریع پوسیده می شود
[ترجمه گوگل]یک قطعه از نان پخته شده در خانه، می گویند، بر روی آشپزخانه خود را (فرهنگ لغت جمله) ترک کرده، نسبتا سریع شکلات می شود

پیشنهاد کاربران

Do not imagine the fog of moldy foxes
روباه پیر کپک زده خیالاتی نشو

کپک زده


کلمات دیگر: