1. The forecast was for gusty winds and rain.
[ترجمه ترگمان]پیش بینی باد و باران شدیدی بود
[ترجمه گوگل]پیش بینی شده بود برای باد و باران
2. Weather forecasts predict more hot weather, gusty winds and lightning strikes.
[ترجمه ترگمان]پیش بینی های هواشناسی پیش بینی آب و هوای داغ، باده ای طوفانی و صاعقه رعد و برق را پیش بینی می کنند
[ترجمه گوگل]پیش بینی های آب و هوایی پیش بینی آب و هوای گرم، باد های شاد و اعتصاب های رعد و برق است
3. This is an essential skill in gusty offshore winds.
[ترجمه ترگمان]این یک مهارت ضروری در باده ای ساحلی طوفانی است
[ترجمه گوگل]این یک مهارت اساسی در باد های ساحلی شاد است
4. To boot, the wind in the Sounds is gusty.
[ترجمه ترگمان]برای بوت شدن باد در صداها gusty است
[ترجمه گوگل]برای بوت شدن، باد در صدای زنگ زده است
5. Gusty winds are to be avoided at all costs.
[ترجمه ترگمان] Gusty winds are all be avoided be avoided be be be be be be be be be be be be be Gusty Gusty Gusty Gusty Gusty Gusty Gusty Gusty Gusty Gusty Gusty
[ترجمه گوگل]از هرگونه هزینه اجتناب کنید
6. But now, looking out at the gusty darkening waste, she did remember.
[ترجمه ترگمان]اما حالا، با نگاه کردن به آن ضایعات تیره، به یاد داشت
[ترجمه گوگل]اما حالا، نگاه کردن به زباله های تاریک خیره کننده، او به یاد داشته باشید
7. How we reply the great earthquake?Gusty disaster work a great deal personnel casualty and belongings losing in the turn of a hand, and produce big infection for people psychology.
[ترجمه ترگمان]چگونه به زلزله عظیم پاسخ می دهیم؟ Gusty Gusty در اثر فقدان یک دست و ایجاد عفونت بزرگ برای روان شناسی افراد، تلفات بسیاری از کارکنان و اموال از دست می دهد
[ترجمه گوگل]چگونه زلزله بزرگی را پاسخ می دهیم؟ فاجعه خشکی، تلفات و اموال زیادی را که به نوبه خود دست به دست می دهد، کار می کند و باعث ایجاد عفونت شدید برای روانشناسان می شود
8. Gustavus Adolphus (they call him "Gusty" down-stairs for short) is a very good sort of dog when he is in the middle of a large field or on a fairly extensive common, but I won't have him indoors.
[ترجمه ترگمان]گوستاو آدولف (که او را \"Gusty\" می نامند (stairs down)یک نوع سگ بسیار خوب است وقتی که در وسط یک زمین بزرگ قرار دارد یا به طور نسبتا گسترده ای رایج است، اما من او را در خانه نخواهم داشت
[ترجمه گوگل]گوستاووس آدولفوس (آنها به طور کوتاه به او 'Gusty' در پایین پله ها می گویند) یک سگ بسیار خوب است، زمانی که او در وسط یک میدان بزرگ است یا در عین حال گسترده ای است، اما من او را در محیط بیرون نخواهم گذاشت
9. The natural wind is turbulent or gusty.
[ترجمه ترگمان]وزش باد طبیعی یا طوفانی است
[ترجمه گوگل]باد طبیعی آشفته یا آهسته است
10. It's a quite shifty and gusty.
[ترجمه ترگمان]با این حال، این قدر پر جنب و جوش است
[ترجمه گوگل]این بسیار شیک و آهسته است
11. The first gusty panic had spent itself.
[ترجمه ترگمان]نخستین وحشتی که در آن ایجاد شده بود، خود را به دست فراموشی سپرده بود
[ترجمه گوگل]اولین وحشت زشت بود خود را صرف کرده بود
12. On gusty days, the wind blows spray from the fountain onto passersby.
[ترجمه ترگمان]در روزه ای مه آلود، باد از فواره به عابر ین برخورد می کرد
[ترجمه گوگل]در روزهای آفتابی، باد از اسپری بر روی حسی عبور می کند
13. Take - off with caution strong gusty.
[ترجمه ترگمان]با احتیاط، با احتیاط عمل کن
[ترجمه گوگل]گرفتن با احتیاط قوی شهوانی
14. Gusty disaster makes a great deal of personnel casualty and property losing in the turn of a hand, and makes great effect on people's psychology.
[ترجمه ترگمان]disaster Gusty خسارات زیادی به پرسنل و اموال از دست می دهد که به نوبه دست از دست می رود و تاثیر زیادی بر روان شناسی افراد می گذارد
[ترجمه گوگل]فاجعه باران باعث تلفات زیادی از تلفات کارکنان و اموال از دست می دهد و تاثیر زیادی بر روان شناسی مردم دارد