کلمه جو
صفحه اصلی

tranquilize


معنی : فرو نشاندن، اسوده کردن
معانی دیگر : tranquillize ارام کردن

انگلیسی به فارسی

( tranquillize ) ارام کردن، اسوده کردن، فرونشاندن


آرام باش، فرو نشاندن، اسوده کردن، ارام کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: tranquilizes, tranquilizing, tranquilized
مشتقات: tranquilization (n.)
• : تعریف: to calm down; relax.
متضاد: agitate, disquiet
مشابه: allay, calm, gentle, pacify, sedate

• tranquillize, quiet, calm, pacify, calm down

مترادف و متضاد

فرو نشاندن (فعل)
curb, suppress, calm, appease, stanch, pacify, quell, quench, tranquilize, stifle, extinguish, distinguish, slack, lull, soften, oppress, mollify, repress

اسوده کردن (فعل)
tranquilize, disburden, tranquillize

make calm, quiet


Synonyms: balm, calm, calm down, compose, hush, lull, pacify, put at rest, quell, quiet, quieten, relax, sedate, settle one’s nerves, soothe, still, subdue, unruffle


Antonyms: aggravate, agitate, incite, stir up, upset


جملات نمونه

1. This powerful drug is used to tranquilize patients undergoing surgery.
[ترجمه ترگمان]این داروی قوی برای درمان بیمارانی که تحت عمل جراحی قرار گرفته اند، به کار می رود
[ترجمه گوگل]این دارو قوی برای آرام کردن بیماران تحت عمل جراحی استفاده می شود

2. He used nicotinamide to tranquilize the animal.
[ترجمه ترگمان]از nicotinamide استفاده کرد تا حیوان را ببیند
[ترجمه گوگل]او از نیکوتین آمید برای آرام کردن حیوان استفاده کرد

3. We have strong reservations about the use of tranquilizing drugs for the parents of a baby with a congenital malformation.
[ترجمه ترگمان]ما تردیدهای زیادی در مورد استفاده از داروهای tranquilizing برای والدین یک نوزاد با ناهنجاری مادرزادی داریم
[ترجمه گوگل]ما در مورد استفاده از داروهای آرام بخش برای والدین یک کودک مبتلا به ناهنجاری مادرزادی داریم

4. The decline of organized religion is irreversible, but religion-as a tranquilizing pill to many souls - will never die in human society. Dr T. P. Chia
[ترجمه ترگمان]افول مذهب سازمان یافته، برگشت ناپذیر است، اما مذهب - به عنوان یک قرص tranquilizing برای بسیاری از ارواح - هرگز در جامعه انسانی نخواهد مرد دکتر تی پی چیا
[ترجمه گوگل]کاهش دین سازمان یافته غیر قابل برگشت است، اما دین به عنوان یک قرص آرام برای بسیاری از افراد، در جامعه انسانی هرگز نابود نخواهد شد دکتر T P Chia

5. Some herbs have a tranquilizing effect on the human body.
[ترجمه ترگمان]برخی گیاهان دارویی اثر tranquilizing بر روی بدن انسان دارند
[ترجمه گوگل]برخی از گیاهان تأثیر آرام بخش بر بدن انسان دارند

6. Shut eyes, tranquilize down to need marvel to appear.
[ترجمه ترگمان]چشم ها را ببند، tranquilize برای ظاهر شدن به معجزه احتیاج دارد
[ترجمه گوگل]چشم ها را خاموش کنید، به آرامش نیاز داشته باشید تا ظاهر شود

7. Sussenbach needs two more people to help him tranquilize the bear, safely remove it from underneath the porch and take it to a den in one of the state's game lands.
[ترجمه ترگمان]Sussenbach به دو نفر دیگر نیاز دارد تا به او کمک کنند تا خرس را از زیر ایوان جدا کند و آن را به کنام خود در یکی از زمین های بازی تبدیل کند
[ترجمه گوگل]سوسنباخ نیاز به دو نفر دیگر برای کمک به او خرس را خنک نگه می دارد، با خیال راحت آن را از زیر حیاط بیرون بیاورد و آن را در یکی از زمین های بازی دولت قرار دهد

8. There are memories which tranquilize you. . .
[ترجمه ترگمان]خاطراتی هستند که شما را از یاد می برند …
[ترجمه گوگل]خاطراتی وجود دارد که شما را آرام می کند

9. Nourish blood to tranquilize mind, appease neural system, remiss fatigue, improve sleeping and increase sleeping quality step by step.
[ترجمه ترگمان]خون اکسیژن دار را به ذهن بسپارید، سیستم عصبی را آرام کنید، خستگی فراموش کنید، خوابیدن را بهبود بخشید و قدم با کیفیت خواب را قدم به قدم افزایش دهید
[ترجمه گوگل]تغذیه خون برای آرام کردن ذهن، تنظیم سیستم عصبی، خستگی خستگی، بهبود خواب و افزایش کیفیت خواب گام به گام

10. Conclusion Juantong decoction can tranquilize the mind and relieve pain, which is the base of clinic use for NHP.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری این عصاره می تواند ذهن را آلوده کرده و درد را تسکین دهد، که اساس استفاده از کلینیک برای NHP است
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری جوشانده یونانتون می تواند ذهن را آرام کند و درد را کاهش دهد، که پایه استفاده از کلینیک برای NHP است

11. You tranquilize down 1:00, I so likewise for the sake of how are you, you ambition be quite secure here . . . . . .
[ترجمه ترگمان]شما از ساعت یک بعد از ظهر به اینجا آمده اید، من نیز به خاطر شما هستم که شما در اینجا در اینجا امنیت کامل دارید
[ترجمه گوگل]شما را آرام کردن 0000، من به همین ترتیب به خاطر اینکه شما چگونه هستید، شما جاه طلبی در اینجا کاملا امن است

12. Nothing contributes so much to tranquilize the mind as a steady purpose.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز چندان کمکی نمی کند که ذهن را به عنوان هدفی ثابت نگه دارد
[ترجمه گوگل]هیچ چیز برای حفظ آرامش ذهن به عنوان یک هدف پایدار کمک نمی کند

13. Even if you spend more and risk recurring sticker shock, the place is a good bet to tranquilize you.
[ترجمه ترگمان]حتی اگر شما بیش از حد دچار شوک recurring شده باشید، این مکان یک شرط خوب برای tranquilize شما است
[ترجمه گوگل]حتی اگر شما بیشتر و خطر تکراری تکراری را صرف کنید، جاییکه شرط خوبی برای آرام کردن شماست

14. Once"is so . . . . . . " Qin Dynasty in the idea sink, on the face yet linger tranquilize and collected, continue to mention, "do not relate to, you continue to open, I was to look.
[ترجمه ترگمان]سلسله (چین)در ایده غرق شدن ایده (چین)غرق در این ایده هنوز در حال غرق شدن است و به گفتن این موضوع ادامه می دهد که \" مربوط به آن نیست، شما همچنان باز هستید، من می خواستم نگاه کنم
[ترجمه گوگل]یک روزه سلسله چین در این ایده غرق در چهره هنوز آرامش بخش است و جمع آوری، همچنان به ذکر است، 'به ارتباط نیست، شما همچنان به باز کردن، من نگاه کردم

پیشنهاد کاربران

بیحال کردن، آرام کردن، بیهوش کردن


کلمات دیگر: