کلمه جو
صفحه اصلی

moke


معنی : الاغ، ادم کودن
معانی دیگر : (انگلیس - خودمانی) خر، آدم احمق، الاه

انگلیسی به فارسی

الاغ، آدم کودن


ماله، الاغ، ادم کودن


انگلیسی به انگلیسی

• donkey, ass (british); boring person (slang)

مترادف و متضاد

الاغ (اسم)
ass, donkey, burro, moke

ادم کودن (اسم)
hash, moke, goon, lubber, blunderbuss, dullard, humdrum

جملات نمونه

1. One witness described seeing a plume of moke and a ball of fire and then seeing a body on the road.
[ترجمه ترگمان]یکی از شاهدان عینی دیدن یک توده آتش و گلوله ای از آتش را توصیف کرد و سپس جسد را در جاده دید
[ترجمه گوگل]یکی از شاهدان شاهد یک شمشیر moke و یک توپ از آتش بود و سپس یک بدن را در جاده دید

2. In addition, the extracurricular reading is able to moke the students to leam more creatively.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، دانش آموزی که می خواند، قادر است دانش آموزان را ترغیب کند تا به طور خلاقانه تر عمل کنند
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، خواندن اضافی آموزشی می تواند دانشجویان را به سمت خلاقیت ترغیب کند

3. Moke, Steam Coal, Lam Coke, Manganese Ore, Chromite Metal Mineral.
[ترجمه ترگمان]Moke، ذغال سنگ بخار، لام Coke، Ore Manganese، Chromite Metal
[ترجمه گوگل]ذغال سنگ، بخار، کک لام، سنگ معدن منگنز، کرومیت

4. Hangzhouwen ren moke history with tea, leaving a lot of praise from a poem Longjing.
[ترجمه ترگمان]Hangzhouwen ren history moke را با چای بدرود می گوید و باعث می شود که بسیاری از آن ها از شعر Longjing تعریف و تمجید کنند
[ترجمه گوگل]Hangzhouwen ren moke تاریخ با چای، ترک بسیاری از ستایش از شعر Longjing

5. The magnetooptic Kerr effect ( MOKE ) of each unit was systematicly measured under 1 T magnetic field.
[ترجمه ترگمان]اثر magnetooptic کر (MOKE)هر واحد اندازه گیری شده در میدان مغناطیسی ۱ T بود
[ترجمه گوگل]اثر کران مغناطیسی (MOKE) هر واحد به طور سیستماتیک تحت میدان مغناطیسی 1 T اندازه گیری شد

6. Guan Yang, a city buried by sand, a wen ren moke been singing the ancient dynasties.
[ترجمه ترگمان]Guan یانگ، شهری که به خاک سپرده شده بود، a رن moke باستانی را می خواند
[ترجمه گوگل]گوان یانگ، یک شهر که توسط شن و ماسه خزنده شده است، ون رنکه Moke آواز سلسله های باستانی


کلمات دیگر: