کلمه جو
صفحه اصلی

multinational


وابسته به چند ملت، چند ملیتی، چند مردمگانی، (وابسته به شرکت بزرگ که در چند کشور شاخه و کارخانه دارد و یا اشخاصی از چند کشور مالک آن هستند) چند ملیتی، شرکت چند ملیتی

انگلیسی به فارسی

شرکت چندملیتی


انگلیسی به انگلیسی

• of many nations; composed of several nationalities; pertaining to a multinational company
organization which is active in or has subsidiaries in many nations
a multinational company has branches in many different countries. adjective here but can also be used as a count noun. e.g. trade in bananas is dominated by three huge food multinationals.
multinational also describes something that involves several different countries.

مترادف و متضاد

international


Synonyms: continental, global, intercontinental, multicultural, universal, worldwide


جملات نمونه

1. shell is a multinational oil company
شل یک شرکت نفتی چند ملیتی است.

2. new york is a multinational city
نیویورک یک شهر چند ملیتی است.

3. germany is a nation-state and china is a multinational state
آلمان کشور یک ملیتی و چین کشور چند ملیتی است.

4. The UN has sent a multinational peace-keeping force.
[ترجمه ترگمان]سازمان ملل یک نیروی حافظ صلح چند ملیتی اعزام کرده است
[ترجمه گوگل]سازمان ملل یک نیروی صلح چند ملیتی ارسال کرده است

5. In the mass production era multinational firms tended to centralize their operations.
[ترجمه ترگمان]در دوره تولید انبوه، شرکت های چند ملیتی تمایل به متمرکز کردن عملیات خود داشتند
[ترجمه گوگل]در دوره تولید انبوه شرکت های چند ملیتی تمایل داشتند که عملیات خود را متمرکز کنند

6. The industry is dominated by five multinational companies.
[ترجمه ترگمان]این صنعت تحت سلطه پنج شرکت چند ملیتی قرار دارد
[ترجمه گوگل]این صنعت تحت تاثیر پنج شرکت چند ملیتی قرار دارد

7. The firm was taken over by a multinational consulting firm.
[ترجمه ترگمان]شرکت توسط یه شرکت مشاور چند ملیتی دستگیر شده
[ترجمه گوگل]این شرکت توسط یک شرکت مشاوره چند ملیتی به تصویب رسید

8. The film peeks behind the scenes of a multinational corporation.
[ترجمه ترگمان]فیلم پشت صحنه یک شرکت چند ملیتی ظاهر شد
[ترجمه گوگل]این فیلم پشت صحنه یک شرکت چند ملیتی است

9. The company eventually sold out to a multinational media group.
[ترجمه ترگمان]این شرکت در نهایت به یک گروه رسانه ای چند ملیتی فروخته شد
[ترجمه گوگل]این شرکت در نهایت به گروه رسانه ای چند ملیتی فروخت

10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

11. The big six record companies are multinational, and thus can segment the world market into national ones.
[ترجمه ترگمان]شش شرکت ثبت شده بزرگ چند ملیتی هستند و در نتیجه می توانند بازار جهانی را به شرکت های ملی تبدیل کنند
[ترجمه گوگل]شش شرکت بزرگ سینمایی چند ملیتی هستند و بنابراین می توانند بازار جهانی را به بازارهای ملی تقسیم کنند

12. He's built up the family firm into a multinational company.
[ترجمه ترگمان]او شرکت خانوادگی را در یک شرکت چند ملیتی بنا کرده است
[ترجمه گوگل]او شرکت خانوادگی را به یک شرکت چند ملیتی تبدیل کرده است

13. Many multinational companies have substantial operations in this area.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از شرکت های چندملیتی عملیات های قابل توجهی در این زمینه دارند
[ترجمه گوگل]بسیاری از شرکت های چند ملیتی عملیات قابل توجهی در این زمینه دارند

14. Their efforts to exercise collective bargaining power against multinational companies have failed.
[ترجمه ترگمان]تلاش های آن ها برای اعمال قدرت چانه زنی جمعی در برابر شرکت های چند ملیتی، شکست خورده است
[ترجمه گوگل]تلاش های آنها برای تحکیم قدرت های جمعی در برابر شرکت های چند ملیتی، شکست خورده است

15. He fronts a multinational company.
[ترجمه ترگمان]اون یه شرکت چند ملیتی داره
[ترجمه گوگل]او در مقابل یک شرکت چند ملیتی قرار دارد

New York is a multinational city.

نیویورک یک شهر چندملیتی است.


Three multinationals have shown interest in the project.

سه شرکت چندملیتی به طرح علاقه نشان داده‌اند.


پیشنهاد کاربران

چند ملیتی

زنجیره ای

فروشگاه های زنجیره ای


کلمات دیگر: