کلمه جو
صفحه اصلی

uppity


(عامیانه) پرفیس و افاده، متکبر، uppish : مغرور

انگلیسی به فارسی

( uppish =) مغرور


سرماخوردگی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: uppityness (n.)
• : تعریف: (informal) haughty and arrogant; snobbish.
مشابه: haughty, supercilious

- The uppity desk clerk acted as if we weren't good enough to stay at the hotel.
[ترجمه ترگمان] کارمند اداره گمرک طوری رفتار می کرد که انگار ما به اندازه کافی برای ماندن در هتل خوب نیستیم
[ترجمه گوگل] روحانی روحانی عمل کرد به شرط اینکه ما به اندازه کافی نداشتیم که در هتل بمانیم

• arrogant, boastful
if you say that someone is uppity, you mean that they are behaving as if they were very important and you do not think that they are; an old-fashioned word.

مترادف و متضاد

arrogant


Synonyms: audacious, bossy, bragging, cavalier, cheeky, cocky, conceited, egotistic, haughty, high and mighty, high falutin, know-it-all, overbearing, pompous, presumptuous, pretentious, puffed up, self-important, smug, snobbish, snooty, snotty, stuck up, superior, vain


جملات نمونه

1. He got/became very uppity when his fashion designs were criticized.
[ترجمه ترگمان]او وقتی طراحی های مد او مورد انتقاد قرار گرفت، بسیار پست شد
[ترجمه گوگل]او هنگامی که طرح های مد خود مورد انتقاد قرار گرفت، خیلی خوش گذشت

2. The army stamps with efficiency on any uppity religious leaders.
[ترجمه ترگمان]تمبرهای ارتش با کارایی بر هر یک از رهبران مذهبی uppity
[ترجمه گوگل]ارتش با بهره وری در هر رهبر مذهبی صمیمی است

3. They're snobs -- stuck - up and uppity and persnickety.
[ترجمه ترگمان] اونا افاده ای هستن پر کردن و گردن گرفتن و بهانه گیره
[ترجمه گوگل]آنها snobs - گیر - و uppity و persnickety

4. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

5. Don't go getting so uppity even if you is the last chicken in Atlanta.
[ترجمه ترگمان]این قدر لوس نشو، حتی اگه آخرین مرغ آتلانتا هم باشی
[ترجمه گوگل]حتی اگر شما آخرین مرغ در آتلانتا هستید، از این به بعد صبر نکنید

6. Even good publicity could make a banker uppity, disloyal and limelight - seeking.
[ترجمه ترگمان]حتی تبلیغات خوب می تواند باعث شد که یک بانک دار، بی وفا، و به دنبال جلب توجه باشد
[ترجمه گوگل]حتی تبلیغات خوب می تواند موجب سرخوردگی، نومیدی و نادیده انگاشتن بانکدار شود

7. Don't be so uppity. You do not think we're good enough for you?
[ترجمه ترگمان]این قدر لوس نشو فکر نمی کنی که ما به اندازه کافی برای تو خوب باشیم؟
[ترجمه گوگل]نباشید فکر نمی کنید ما به اندازه کافی برای شما مناسب هستیم؟

8. If you just tried to show normal dignity, you were viewed as uppity.
[ترجمه ترگمان]اگه فقط سعی می کردی که وقار طبیعی نشون بدی، تو هم مثل یه آدم مغرور شدی
[ترجمه گوگل]اگر شما فقط سعی کردید کرامت طبیعی را نشان دهید، به عنوان روحانی مورد توجه قرار گرفتید

9. By 198 when the psychoanalysts attempted to reintroduce masochism, a backlash against feminism, against uppity women, was current.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۸ هنگامی که the تلاش کرد تا دوباره معرفی شود، واکنش شدید علیه فمینیسم، علیه زنان uppity، جریان داشت
[ترجمه گوگل]در سال 198 هنگامی که روانکاویان تلاش کردند مجدد مازوکشی را شروع کنند، واکنش علیه فمینیسم، در برابر زنان با شکوه، جریان داشت

10. Wilko sidelined Cantona like a shot when he started getting uppity.
[ترجمه ترگمان]Wilko بعد از این که اون شروع کرد به این که بهش توهین کنه، از دست رفت
[ترجمه گوگل]ویلک در حالی که شروع به خندیدن می کرد، کانتون را کنار زد

11. And the Yankees are very upset because so many uppity darkies have been killed recently.
[ترجمه ترگمان]و یانکی ها خیلی ناراحت می شن، چون این سیاه های زیادی کشته شدن
[ترجمه گوگل]و یانکی ها بسیار ناراحت هستند زیرا بسیاری از تاریکی ها به تازگی کشته شده اند

پیشنهاد کاربران

خود برتر بین


کلمات دیگر: