کلمه جو
صفحه اصلی

a bundle of nerves


(انگلیس) بانک رهنی، خیلی عصبی

جملات نمونه

1. By the time of the interview, I was a bundle of nerves.
[ترجمه ترگمان]هنگام ملاقات، یک دسته اعصاب بودم
[ترجمه گوگل]در زمان مصاحبه، من یک دسته از اعصاب بودم

2. Sorry for shouting - I'm a bundle of nerves these days.
[ترجمه Nadiyeh] ببخشید که فریاد میزنم. این روزها خیلی عصبی هستم
[ترجمه ترگمان]- متاسفم که فریاد می زنم - من این روزها یک دسته اعصاب هستم
[ترجمه گوگل]با عرض پوزش برای فریاد - امروز من مجموعه ای از اعصاب است

3. The poor chap was a bundle of nerves at the interview.
[ترجمه ترگمان]مرد بیچاره در مصاحبه یک دسته اعصاب بود
[ترجمه گوگل]ضرب و شتم ضعیف در مصاحبه مجموعه ای از اعصاب بود

4. I remember you were a bundle of nerves on your wedding day.
[ترجمه ترگمان]یادمه تو روز عروسیت یه بسته عصبی بود
[ترجمه گوگل]به یاد می آورم تو یک عدد اعصاب در روز عروسی بودی

5. Tom was a bundle of nerves at the interview.
[ترجمه ترگمان]تام در مصاحبه یک دسته اعصاب بود
[ترجمه گوگل]تام یک بسته نرم افزاری از اعصاب در مصاحبه بود

6. Since she lost her job Rosie's been a bundle of nerves.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که کارش را از دست داده بود رزی یک دسته اعصاب بود
[ترجمه گوگل]از آنجا که کار خود را از دست داده Rosie شده است یک بسته نرم افزاری از اعصاب

7. She was a bundle of nerves.
[ترجمه ترگمان]یک دسته اعصاب بود
[ترجمه گوگل]او مجموعه ای از اعصاب بود

8. Harry was a bundle of nerves the whole time his wife was in the hospital.
[ترجمه ترگمان]تمام مدتی که زنش در بیمارستان بود یک دسته اعصاب بود
[ترجمه گوگل]هری مجموعه ای از اعصاب بود که تمام وقت همسرش در بیمارستان بود

9. Rosie was very insecure and a bundle of nerves.
[ترجمه ترگمان]رزی احساس ناامنی می کرد و یک دسته اعصاب بود
[ترجمه گوگل]Rosie خیلی ناامن و پیچیده از اعصاب بود

10. She has become a bundle of nerves at the slightest sound.
[ترجمه ترگمان]به شنیدن کوچک ترین صدا یک دسته اعصاب شده
[ترجمه گوگل]او کوچکترین صدای اعصاب را تبدیل کرده است

11. She was a bundle of nerves before the audition.
[ترجمه ترگمان]او قبل از تست یک دسته اعصاب بود
[ترجمه گوگل]او قبل از شنیدن یک بسته نرم افزاری از اعصاب بود

12. Last Thursday, I was a bundle of nerves, waiting for my date to arrive.
[ترجمه ترگمان]پنجشنبه گذشته، من یک دسته اعصاب بودم و منتظر قرارم بودم تا برسم
[ترجمه گوگل]پنجشنبه گذشته، یک بسته نرم افزاری از اعصاب بود، منتظر تاریخی که می رسم

13. I'm so anxious I'm just a bundle of nerves.
[ترجمه ترگمان]من خیلی نگرانم که فقط یک دسته اعصاب هستم
[ترجمه گوگل]من خیلی مضطرب هستم، من فقط یک بسته نرم افزاری از اعصاب هستم

14. I was just a bundle of nerves.
[ترجمه ترگمان]من فقط یه بسته عصبی بودم
[ترجمه گوگل]من فقط یک دسته از اعصاب بودم

پیشنهاد کاربران

SYN
was a bag of nerves
نگران و مضطرب, عصبی


کلمات دیگر: