کلمه جو
صفحه اصلی

a few

انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: a small number of things or people.

- I have a few questions to ask you.
[ترجمه ماهان] من تعداد کمی از شما سوال دارم ک باید بپرسمشان
[ترجمه سحر] من چند تا سوال دارم که باید ازت بپرسم
[ترجمه Inas] من چندتا سوال دارم از شما ، بپرسم؟
[ترجمه Hami] من تعدادکمی سوال دارم که باید ازشما بپرسم
[ترجمه علیسان] من تعداد کمی سوال دارم که از از شما بپرسم.
[ترجمه Embassador_r] چندتا سؤال ازتان دارم.
[ترجمه یگانه] یک سوال کوچک دارم که باید از شما بپرسم
[ترجمه ترگمان] چند تا سوال دارم که باید ازت بپرسم
[ترجمه گوگل] من چند سؤال دارم از شما بپرسم

جملات نمونه

1. Love all, trust a few, be false to none.
[ترجمه Jhee] من برات یار میشم یار وفادار میشم
[ترجمه ترگمان]همه را دوست بدارید، به چند تن اعتماد کنید، به هیچ چیز دروغ نشوید
[ترجمه گوگل]همه را دوست داشته باشید، چندان اعتماد کنید، به هیچکس دروغ نگویید

2. A few farms were dotted about in the valley.
[ترجمه ترگمان]چند مزرعه در آن دره پراکنده بودند
[ترجمه گوگل]چند مزرعه در دره دره ها قرار داشتند

3. maybe god wants us to meet a few wrong people before meeting the right one, so that when we finally meet the person, we will know how to be grateful.
[ترجمه ترگمان]شاید خداوند از ما بخواهد قبل از ملاقات با افراد درست چند نفر را ملاقات کنیم، به طوری که وقتی بالاخره شخص را ملاقات کنیم، خواهیم دانست که چگونه باید سپاسگزار باشیم
[ترجمه گوگل]شاید خدا بخواهد ما را به دیدار با چند نفر از افراد غلط قبل از رسیدن به سمت راست، به طوری که هنگامی که ما در نهایت با شخص ملاقات کنیم، می دانیم که چگونه سپاسگزاریم

4. It's a few inches beyond my reach.
[ترجمه ترگمان]چند اینچ بالاتر از دسترس من است
[ترجمه گوگل]این چند اینچ فراتر از دسترسی من است

5. She went aside for a few moments.
[ترجمه ترگمان]برای چند لحظه به کناری رفت
[ترجمه گوگل]او برای چند لحظه کنار رفت

6. A child can drown in only a few inches of water.
[ترجمه ترگمان]یک کودک تنها در چند اینچ از آب غرق می شود
[ترجمه گوگل]یک کودک می تواند تنها در چند اینچ آب غرق شود

7. The old man managed to wheeze out a few words.
[ترجمه ترگمان]پیرمرد توانست چند کلمه ای از دهانش بیرون بکشد
[ترجمه گوگل]پیرمرد توانست چند کلمه را خفه کند

8. Don't worry?it's quite usual to have a few problems at first.
[ترجمه ترگمان]نگران نباش ین؟ اولش کاملا عادیه که چند تا مشکل داشته باشی
[ترجمه گوگل]نگران نباشید این کاملا معمول است که ابتدا چندین مشکل داشته باشید

9. Not a few violent scenes were cut from the film before it came to show.
[ترجمه ترگمان]قبل از این که فیلم به نمایش درآید، چند صحنه خشن از فیلم بریده شد
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه به نمایش بپردازد، چند صحنه خشونت آمیز از فیلم بریده نشده است

10. He hastily stuffed a few clothes into a bag.
[ترجمه ترگمان]او با عجله چند تا لباس در کیف ریخت
[ترجمه گوگل]او عجله چندین بار را به یک کیسه پر کرد

11. The trip has been extended to include a few other events.
[ترجمه ترگمان]این سفر شامل چند رویداد دیگر نیز شده است
[ترجمه گوگل]سفر به چند رویداد دیگر اضافه شده است

12. My spirits lifted a few notches when I heard the news.
[ترجمه ترگمان]وقتی این خبر را شنیدم، روحیه ام کمی از هم باز شد
[ترجمه گوگل]وقتی که خبر را شنیدم، روح من چند قطعه را برداشت

13. They prolonged their visit by a few days.
[ترجمه ترگمان]آن ها تا چند روز دیگر دیدار خود را ادامه دادند
[ترجمه گوگل]آنها چند روز به دیدار خود ادامه دادند

14. She caught his likeness with a few bold brush strokes.
[ترجمه ترگمان]تصویر او را با چند حرکت شجاعانه در میان گرفت
[ترجمه گوگل]او با یک سکته قلم موی چندگانه آشنا شد

پیشنهاد کاربران

یک چند . . . ، چند

تعداد کم . . اما کافی

تعداد کم برای قابل شمارش ها و غیر قابل شمارش ها

کم اما کافی

اندکی

کمی معدود
یا مقداری اندک

یک چندتایی ، یه چندتایی

تعداد خیلی کم نزدیک به صفر

تعداد کم ، از چیز ها

تعدادکمی

not many . a small number of things or people

کم

کلمات انگلیسی معانی مختلفی دارد پس بهتر است بجای اینکه کلمه به کلمه معنی کنیم دی یک مثال یا در یک جمله قرار دهیم . برای مثال
Afew:not many ; a small number of things or people . ( یا برای مثال ) .
There are a few iranian cheetahs

Som. Not a lot

تعداد کمی ( اندک )

تعداد کم

فقط برای قابل شمارش بکار میرود وبه معنی چیز کم و مثبت است ولی few خالی معنی نبودن یا خیلی کم بودن میدهد
به هیچ عنوان برای غیر قابل شمارش بکار نمیرود

کمی ، تعداد کمی

تعدادی ، تعداد کمی

تعداد کمیک از افراد یا چیزی

Not many, a small number of things or people

تعداد کمی ، چند ، چندتا
I read a few of her books ♈️
من چند تا از کتاب های او را خواندم

کمی . برای اسم های قابل شمارش بکار میرود نه غیر قابل شمارش.

میشه یه برنامه بذارین خسته شدیم به خدا هی از گوگل بزن

اندک . تعدا کم

مقدار کمی و قابل شمارش

I have a few bag
معنی : من مقدار کمی اتوبوس دارم

این مقدار ممکن است از ۱ تا ۱۰ باشد

few = not many = مقدار ناکافی از چیزی را نشان می دهد .
a few = some = مقدار کافی از چیزی را نشان می دهد .

I have few friends :دوستان زیادی ندارم . - - > دوستان کمی دارم .
I have a few friends : تعدادی دوست دارم . - - > به اندازه کافی دوست دارم .

few از نظر گرامری ٬ جمله را منفی می کند ولی a few مثبت است .

few یعنی کم اما نا کافی
a few یعنی کم اما کافی

اندکی و مقدار کم بیشتر برا جمله های countable به کار میره

A few

تعدا خیلی کمی از 5 تا 0

کلمه ی a few یعنی کم اما کافی وکلمه ی few یعنی کم اما نا کافی

تعداد کمی

مثلا زیاد نیست تعداد کمی از چیزی با مردم

تعداد کمی
یا زیاد نیست


کلمات دیگر: